eitaa logo
بشری
224 دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
9.5هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید ٢٩ ساله 🌹به روایت مادر بزرگوار شهید؛ 🍀 دم خداحافظی گفت که راهی سوریه‌ام.. ناراحت و کلافه گفتم: حسین تو چرا حرف هیچ‌کس را گوش نمی‌دهی، کجا می‌روی، مگر تازه نیامده‌ای؟ حداقل بگو به حرف چه کسی گوش می‌دهی! 🌷 جواب داد مادر من فقط به حرف رهبرم گوش می‌دهم.. آقا دستور بدهد ،جانم را هم برایشان می‌دهم. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
شهید ٥١ ساله 🍀 دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت: دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم: چرا؟ 🌹 گفت:《چون همیشه موقع خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه! من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم؛ ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)》 🥀من هم خندیدیم و گفتم: خب چه فرقی کرد؟ گفت:《این‌ها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند.》 🌿 راوی: همسر شهید ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌟سر جدا شده ی شهیدی که پنج دقیقه یا حسین میگفت... ✳️درجاده بصره، خرمشهر وقتی که شهید علی اکبر دهقان به شهادت رسید، ایشون همان طورکه میدوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش جدا شد. در همان حال که تنش داشت میدوید سرش روی زمین می غلتید.... ✳️ سر این شهید بزرگوار حدود پنج دقیقه فریاد یا حسین یا حسین سر میداد...همه داشتند گریه میکردند... 🔰چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش روبرداشتند نوشته بود: 🌺خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم. 🌹خدایا شنیده ام که سر امام حسین را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه. 🌸خدایا شنیده ام سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه قرآن خونده. من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم ولی به امام حسین علیه السلام خیلی عشق دارم. 🌺 دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یا حسین یا حسین باشه... 📒 کتاب روایت مقدس، ص۳۰۰ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🔻 🌱 شب عاشورا گویا خوابی می‌بینه که صبح برای دوستاش تعریف میکنه میگه شب خواب یه باغ زیبا و سرسبز رو دیدم و به شماها گفتم که بیاین از این طرف بریم که شما نیومدید و من خودم رفتم سمت اون باغه که دوستاش بهش میگن تو احتمالا شهید میشی که روز چهاردهم محرم هم شهید می شه🕊 🌱 وقتی خبر شهادتش رو به خواهرم دادن تا صبح صبر کرده بود و بعدا به ما خبر داد وقتی فهمیدم یه حالت بهت زده بهم دست داد و گفتم تا نبینمش باور نمی کنم وقتی رفتیم معراج شهدا چون یک سمت صورتش سوخته بود و من قسمت سالمش رو ندیدم و قسمت مجروحش رو دیدم نشناختمش گفتم این رسول نیست چرا اینجوریه بعدا از عکسهایی که نشون دادن شناختمش همون موقع صورتش رو آروم بوسیدم و سعی کردم زیاد بیتابی نکنم. 🌱 وقتی خدا میخواد شهادت رو قسمت کسی بکنه میگن حضرت زهرا سلام الله علیها خودش دست به سینه مادر شهید می کشه و صبر بهش می ده و من فکر می کنم که خدا این صبر رو بهم داده... 💬 به نقل از مادر شهید ❤️ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٣٢ ساله 🍀 شب سوم محرم از عملیات و کار برگشتیم خیلی خسته بودیم و میخواستیم استراحت کنیم. 🌹محمد حسین گفت: بریم حرم زیارت. همه خسته بودن جز یکی از بچه ها، کسی همراهش نشد. 🌷 دوتایی رفتند درب حرم بسته و داعش نزدیک حرم شده بود. با اینکه شب سوم محرم بود، به دلیل ناامنی هنوز پرچم بالای گنبد رو برای ‌ماه محرم تعویض نکرده بودند. 🥀 محمدحسین و همراهش با اصرار وارد صحن حرم میشن و میبینن خادم مشغول آماده سازی پرچمه که در تاریکی شب پرچم رو تعویض کنن. 🍀 محمدحسین اصرار میکنه اجازه بدین من پرچم رو تعویض کنم که با اصرار زیاد اجازه میدن. 🌱 وقتی میره بالا و پرچم رو عوض میکنه احترام نظامی به خانم حضرت زینب میذاره و بعد میاد پایین. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٣١ ساله 🍀 میثم ﻫﻤﻪ ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﯽﻛﺮﺩ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﯿﻢ ﭘﻮﻝﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﻦ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﺮﺩﻥ پول چه معنی دارد؟ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🍀 شهید ٢٩ ساله 🌹 یک روز که کنارش نشسته بودم به من گفت: «معنای «حُسن مأب» در قرآن چیست»؟ گفتم: چرا؟ گفت: «دلیل سوالم را برایت می‌گویم، ولی دوست ندارم تا زنده‌ام برای کسی نقل کنی. اگر لایق بودم و رفتم که هیچ، اگر نه تا در زمان حیاتم به کسی نگو». گفتم: بگو رفیق چشم. 🌹 بعد ادامه داد «در سفری که به قم داشتم به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و کنار قبر آیت‌الله بهجت نشستم. قرآن دستم بود و استخاره‌ای گرفتم. این آیه آمد «الذین آمنو و عملو الصالحات طوبی لهم و حُسن مأب» آیه شریفه ۲۹ سوره رعد». 🌹 بعد اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: «حُسن مأب» یعنی همان شهادت؟ گفتم بله رفیق، یعنی بهترین جایگاه که فقط شهدا به آن درجه می‌رسند». ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٣٣ ساله 🌹آقامحمودرضا، خیلی به ارادت داشت. ازین اِرادَتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی «آقاجان کِی میای دورت بگردم» نه! 🍀 دنبال آمادگی بود. دنبال آماده سازی و آگاهی بود. همیشه دنبال مطالعه درباره حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بود. انتظارِ محمود، یه انتظار واقعی بود. واقعا" دغدغه امام زمانش رو داشت. واقعا" داشت سعی میکرد آماده باشه. واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدید... ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹‌ شهید ٣٤ ساله 🍀دوستاش همیشه بهش میگفتن "رضا اخلاص". هیچوقت دیانت و اخلاصش را تبلیغ نمی‌کرد. 🍀 همه چیزش در خفا و نزد خدایش بود. تا روز شهادتش نزدیکترین دوستاش و خانوادش نه از درجات نظامی اش خبر داشتیم نه از مسئولیتش؛ هیچکس نمیدونست فرمانده گردان صابرینه! ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 (حُر مدافعان حرم) شهید ٢٥ ساله 🍀 در مسیر پیاده روی مجید این نوحه را زیر لب زمزمه می کرد: «پناه حرم...کجا داری میری بگو برادرم...». 🍀 وقتی برای زیارت وارد حرم شدیم، دیدم که چشم های مجید قرمز شده است. دلیلش را پرسیدم و گفت: «نمی‌دونم چرا تا وارد حرم شدم، چشم‌هام پر از اشک شد...» 🌹 از مجید پرسیدم: «چه حاجتی داشتی؟» گفت: «فقط از آقا خواستم که منو آدم کنه، همین!» ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٣٧ ساله 🍀 یک‌دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این‌جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!» 🍀 طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش.» 🍀 اصرار کردم که این کار را بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی‌کفن؟!» ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٦٦ ساله 🍀 تفکر و منش پدرم این نبود که بگوید "من عراقی هستم" و مثلاً "فلانی ایرانی‌ست" و یا اینکه "من شیعه و فلانی سنی است"، عقیده اصلی ایشان عزت و کرامت انسان بود، عزت و کرامت انسان نیز رمز ایستادگی امام حسین (ع) بود، به‌طوری که امام حسین (ع) نیز برای عزت و کرامت انسان ایستاد. 🍀راوی: دختر شهید 🌹 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
📝 ➖روایت سردار ازسردار جانشین اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله 📍اورکت روی شانه هایش بود، بدون جوراب. معلوم بود از نماز می آید و فرصت پیدا نکرده سر و وضعش را مرتب کند. لبخند زدم و نگاهی به او انداختم. 🔅قبل از اینکه حرفی بزنم با خنده گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بنده ی او به سر و وضعم برسم... ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 شهید ٣٢ ساله 🍀اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد. میدیدم که بعد از نماز از خدا طلب شهادت می‌کند. 🍀نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد. دیگر تحمل نکردم، یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم. 🍀به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید میشی. حتی جلوی نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت، دیگر هم نماز شب نخواند. 🍀پرسیدم: چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت: کاری‌ که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم. رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان(عج) هم راضیتره... 🍀بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟ گفت: چرا، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹 🍀 فرازی از وصیتنامه شهید تازه تفحص شده شهید رضا حاجی زاده: 🍀 من از مردم ایران می‌خواهم تفرقه‌اندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه دارید، به دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🌹روایت از 🍀 آتش دشمن به قدری شدید بود که کسی جرئت بیرون آمدن از کانال را نداشت. دیدم یک نفر با سر باندپیچی شده روی دژ راه می رود و نیروهایش را هدایت می کند. تعدادی نیروی دیگر هم دادم دستش که برود سمت کانال ماهی. گفت: "چشم" و راه افتاد. 🍀 با آن حجم آتش گمان نمی کردم حتی به کانال ماهی برسد؛ اما چند ساعت بعد پشت بی سیم گفت: از کانال عبور کرده. با این کار شجاعانه، فرمانده سپاه خودش آمد روی خط بی سیم و حاج مهدی را تشویق کرد. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby ‍‌‌
⭕️ شب عملیات کربلای ۵ بود. گفت: من تا پای دژ بیشتر با شما نیستم. آنجا شهید می‌شوم. شما بر جنازه‌ام پا گذاشته و دژ را فتح خواهید کرد. 📎 و... دقیقا همینطور شد. 🚩 شهید علی محمدی‌ پور لشکر ۴۱ ثارالله علیه السلام ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
📝 🌹 گره گشایی خیریه و کار جهادی در برزخ 🔅 محمد در انجام بسياري از كارهای خيرخواهانه چه در محيط كار سپاه و چه در محيط خارج از آن پيشقدم بود و با همين روحيه بود كه نخستين گروه جهادی را با عنوان علمدار، با حضور دانشجويان تشكيل داد تا بتوانند در مناطق محروم به مردم خدمت كنند. 🔅 یکی از کارهای ماندگار او ایجاد صندوق خيریه امام زمان (عج) قائمشهر بود، صندوقی كه با هدف جمع آوري كمك های خيرین براي محرومان راه اندازی شد و هنوز نيز فعاليت خود را ادامه می دهد. 🔻همسر شهید می گوید که یک شب خواب محمد را دیدم، پرسیدم حال و روزت چطور است؟ گفته بود: حالم خیلی خوب است و شرایطم عالی است، هرجا به مشکلی بر می خورم به دو نکته اشاره می کنم و رد می شوم. یکی خیریه صاحب الزمان که در مازندران تاسیس کردم و دیگری فعالیت های جهادی که انجام دادم... 💬 به نقل از: برادر و همسر شهید 🍃 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🔻 🔅صبح روز پنج شنبه ۲۲ مهر ۱۳۶۱ به دهانه‌ی سنگر که رسید، خنده‌کنان صبح به خیری گفت و دولا دولا وارد سنگر شد. دستهایش را از شوق به هم می‌مالید و با خوشحالی می‌گفت: من امروز میرم تهران! 🌹گفتم: خب کی می‌خوای تشریف ببری؟ گفت: «من امروز شهید می‌شم». فکر کردم این هم از همان شوخیهای جبهه‌ای است که برای همدیگر ناز می‌کردیم و می‌گفتیم: «احساس می‌کنم می‌خوام شهید بشم!» 🌷در حالی که سعی کردم بخندم، گفتم: «از این شوخیهای بی‌مزه نکن». ولی نه، شوخی نمی‌کرد چرا که اگر می‌خواست شوخی کند، با قهقهه و خنده‌ی همیشگی همراه بود. در چهره‌اش جدیّت عیان بود. 🌷گفت: «حمید دیگه از شوخی گذشته، می‌خوام باهات خداحافظی کنم. حالا هرچی می‌گم، خوب گوش کن. من امروز بعدازظهر شهید می‌شم، چه بخوای و چه نخوای! دست من و تو هم نیست، هر چی خدا بخواد، همونه». 🥀در کنار هم در جبهه سومار- نفر وسط مصطفی کاظم زاده 🌷 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🔆ولادت: ۱۳۵۶/۲/۱۹ اهواز 🕊شهادت: ۱۳۹۴/۸/۹ حلب 🌷 🌹من پاسدارم و پاسدار بودنم محدود به جمهوری‌اسلامی‌ ایران نیست و در هر کجای دنیا مظلوم و مستضعفین باشد که به او ظلــم می‌شود، حاضــرم این جـان ناقابل خـود را تقـدیم ڪنم و در دفـاع از مظلـوم و فرمـان امامم فدایـی شوم و خونم پای دین، فرامین الهی و فرمان امام سیدعلی خامنه‌ای حفظ الله ریخته شـود. باشد که مسیری گـردد برای آیندگان. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🍀هیچ نمازی ندیدم که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند. 🌷سردار شهید حاج احمدکاظمی🌷 به روایت سردار قاسم سلیمانی🌹 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby