eitaa logo
بشری
228 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
16.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 🔴 «خارج از دید» عنوان مجموعه مستند جذّابی است که به روایت جزء به جزء حوادث انتخابات سال ۱۳۸۸ و آشوب‌های پس از آن می‌پردازد. ما در این مجموعه، روایتی متفاوت و متناوب از این مستند را به تماشا می‌گذاریم. 💬 🎬 | ۷ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چگونه استفاده فرزندان از اینترنت را کنترل کنیم؟ 💬 ✅ نرم‌افزارهای کنترل والدین ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
هدایت شده از Mahbub
36.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌸 به مناسبت میلاد سرداران کربلا 💠 گفتگوی زیبای امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) 🔹 بانوای : 🎙 کربلایی سید رضا نریمانی 🎙 حاج میثم مطیعی 🔸 شاعر : دکتر محمد مهدی سیار ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
14.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀۱۵۷ ▪️یا ذَالْعهْدِ وَ الْوَفٰءِ▪️ 📔روایت های کوتاه از زندگی ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
بشری
📌زندگینامه آیت الله مصباح یزدی 🔻قسمت هفتاد و چهارم ♦️آیت‌الله مصباح یزدی فرمود: یکی از علما تعریف
📌زندگینامه آیت الله مصباح یزدی 🔻قسمت هفتاد و پنج ♦️حجت الاسلام الهی راد: بعد از انقلاب اسلامی نیز خط قرمز علامه مصباح یزدی، ولایت مطلقه فقیه بود. 🔸ایشان همواره به نعمت ولایت فقیه و وجود شخص حضرت آقا اشاره داشت و در هر جایی سعی می‌کرد از رهبر معظم انقلاب اسلامی دفاع کند و حتی چندین بار به ما تأکید می‌کرد که «من افتخارم این است که سرباز و خاک پای رهبری هستم». 🔹علامه مصباح یک بار که با آیت‌الله محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر رهبر انقلاب دیدار داشت، می‌گوید «من توفیق نداشتم تاکنون پای حضرت آقا را ببوسم. شما نزد ایشان مشرف می‌شوید به نیابت از من پای آقا را ببوسید». ✅ فارس ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
📚 🍀۹ 📌وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻏﺴﺎﻟﺨﺎﻧﻪ رﻓﺘﻢ.... 🔸در ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ آﺳﻤﺎن دزﻓﻮل ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺳﺮخ روﺷﻦ ﺷﺪ و ﺳﻘﻒ آﺳﻤﺎن آﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ و ﻟﺤﻈﻪ اي ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺻﺪاي اﻧﻔﺠﺎر ﺷﺪﯾﺪ، ﺷﯿﺸﻪ ﭘﻨﺠﺮه ﻫﺎ را ﺷﮑﺴﺖ و ﮔﺮد و ﻏﺒﺎر ﻫﻤﻪ ﺣﯿﺎط را ﭘﺮ ﮐﺮد... 📍آﻧﻘﺪر ﺧﺎك ﺑﻪ ﻫﻮا ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪه ﺑﻮد ﮐﻪ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﻤﯽ دﯾﺪﯾﻢ. ﻋﺮاق ﺑﺎرﻫﺎ دزﻓﻮل را ﺑﻤﺒﺎران ﮐﺮده ﺑﻮد اﻣﺎ اﯾﻦ ﺑﻤﺒﺎران ﺑﺎ ﻫﻤﻪ آﻧﻬﺎ ﻓﺮق داﺷﺖ. ﺧﺒﺮ ﻧﺪاﺷﺘﯿﻢ ﮐﺠﺎي ﺷﻬﺮ را زده اﺳﺖ. در ﻫﻤﯿﻦ ﺣﯿﻦ در ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺪا درآﻣﺪ و ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪام ﻫﺮاﺳﺎن وارد ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ دزﻓﻮل ﻣﻮﺷﮏ زده اﻧﺪ. ﺧﯿﺎﺑﺎن ﻫﺎ در آﺗﺶ ﻣﯽ ﺳﻮزد. ♦️ﻣﻮﺷﮏ را ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ. اﻣﺎ اﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺎي ﺳﺌﻮال ﻧﺒﻮد... ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪام ﻣﯽ داﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ دوره اﻣﺪاد دﯾﺪه ام. از ﻣﻦ ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﻤﺮاه او ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﺠﺮوﺣﺎن ﺑﺮوم. 🔸ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺮاه او در ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﺧﯿﺎﺑﺎن ﻣﯽ دوﯾﺪﯾﻢ ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺰرگ رﺳﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﻤﻠﻮ از ﻣﺠﺮوح ﺑﻮد. وارد ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﯾﻢ اﻣﺎ ﻫﯿﭻ وﺳﯿﻠﻪ اي ﺑﺮاي ﺑﺴﺘﻦ زﺧﻢ و ﯾﺎ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮ ي از ﺧﻮﻧﺮﯾﺰي ﻣﺠﺮوﺣﺎن وجود ﻧﺪاﺷﺖ. ♻️ ﺑﺎ ﭼﺎدر، ﻟﺒﺎس و روﺳﺮي زﺧﻢ ﻫﺎ را ﺑﺴﺘﻢ. ﻫﻤﻪ آﻧﻬﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ کردﻧﺪ و ﺳﺮاغ ﻋﺰﯾﺰاﻧﺸﺎن را ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﺳﻌﯽ ﻣﺎ اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺗﺎ رﺳﯿﺪن آﻣﺒﻮﻻﻧﺲ آﻧﻬﺎ را آرام ﮐﻨﯿﻢ. 📍در ﺑﯿﻦ آﻧﻬﺎ ﻣﺎدري ﺑﻮد ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﻣﯽ ﮐﺮد و داﺋﻢ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: زري ﺣﯿﺪري را ﭘﯿﺪا ﮐﻨﯿﺪ. دﺧﺘﺮش را ﻣﯽﮔﻔﺖ. ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﺮدم ﺗﺎ ﺑﺎ او ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻢ. ﮔﻔﺘﻢ: زري ﻣﺠﺮوح ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻣﻦ ﺧﻮدم او را ﭘﺎﻧﺴﻤﺎن ﮐﺮدم و ﺑﺎ آﻣﺒﻮﻻﻧﺲ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن ﻓﺮﺳﺘﺎدم. ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ آﻣﺒﻮﻻﻧﺲ آﻣﺪ و اﯾﻦ ﻣﺎدر را ﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن ﻓﺮﺳﺘﺎدﯾﻢ. 🔺ﺗﺎ ﻓﺮدا ﺑﻌﺪ از ﻇﻬﺮ ﺑﻪ ﻣﺪاواي ﻣﺠﺮوﺣﺎن ﻣﺸﻐﻮل ﺑﻮدﯾﻢ ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﻏﺬا ﺧﻮرده ﺑﺎﺷﯿﻢ... ﻫﻤﻪ ﻣﺠﺮوﺣﺎن در ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎنﻫﺎ ﺑﺴﺘﺮي ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ. ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮدم. رﻓﺘﻢ داﺧﻞ آﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﯾﮏ ﺧﯿﺎر ﭘﻮﺳﺖ ﮐﻨﺪم و ﻻي ﻧﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮرم. 💢 ﯾﮑﯽ در ﺧﺎﻧﻪﻣﺎن را ﺑﻪ ﺷﺪت ﻣﯽ ﮐﻮﺑﯿﺪ. در را ﺑﺎز ﮐﺮدم دﯾﺪم دﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ اﺳﺖ. ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻧﮕﺮان و ﻣﻀﻄﺮب ﮔﻔﺖ: ﺗﻌﺪاد زن و دﺧﺘﺮ ﺷﻬﯿﺪ آﻧﻘﺪر زﯾﺎد اﺳﺖ ﮐﻪ اﺣﺘﯿﺎج ﺑﻪ ﻣﺮدهﺷﻮر دارﻧﺪ، زود ﺑﯿﺎ ﺑﺮوﯾﻢ... 🔅ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ۱۶ ﺳﺎل داﺷﺘﻢ. وﻗﺘﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻏﺴﺎﻟﺨﺎﻧﻪ رﺳﯿﺪﯾﻢ از ﺷﺪت ﺗﺮس زاﻧﻮﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮرد. ﺟﺮأت وارد ﺷﺪن ﺑﻪ ﻏﺴﺎﻟﺨﺎﻧﻪ را ﻧﺪاﺷﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ اﯾﺴﺘﺎده ﺑﻮدﻧﺪ ﺗﺎ وارد ﻏﺴﺎﻟﺨﺎﻧﻪ ﺷﻮﻧﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﯾﮏ ﺷﻬﯿﺪ را ﺑﺸﻮﯾﻨﺪ اﻣﺎ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﻢ ﭘﯿﺶ ﻧﻤﯽ رﻓﺘﻨﺪ.... 💠ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ داﺧﻞ ﻏﺴﺎﻟﺨﺎﻧﻪ ﺑﻮد ﺳﺮم داد زد و ﮔﻔﺖ: اﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﯽ ﺑﺮو ﮐﻨﺎر ﺗﺎ دﯾﮕﺮي ﺑﯿﺎﯾﺪ. ﺑﺎ داد او ﺑﻪ داﺧﻞ ﻏﺴﺎﻟﺨﺎﻧﻪ رﻓﺘﻢ. دﺧﺘﺮ ۱۸-۱۷ﺳﺎﻟﻪ اي را روي ﯾﮏ ﺳﮑﻮ ﺧﻮاﺑﺎﻧﺪه ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ رﻓﺘﻢ ﺗﺎ او را ﺑﺸﻮﯾﻢ. اﺳﻤﺶ را روي سینه اش ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ ﭼﺸﻤﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ روي ﺳﯿﻨﻪ اش اﻓﺘﺎد، ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﻟﺮزﯾﺪ و روي زﻣﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﻢ. روي ﺳﯿﻨﻪ او ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ: زري ﺣﯿﺪري... ✍راوى: ﺻﻐﺮي ﻗﻨﺪاقﺳﺎز از ﺑﺎﻧﻮان اﯾﺜﺎرﮔﺮ دﻓﺎع ﻣﻘﺪس ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🍀۲۵۰_ساله_۱۲۷ 🌹دوران امام مجتبي عليه‏ الصلاةوالسلام و حادثه صلح آن بزرگوار با معاويه، يا آن چيزي که به نام صلح ناميده شد، حادثه سرنوشت‏ ساز و بي‏ نظيري در کل روند انقلب اسلامي صدر اول بود. ديگر ما نظير اين حادثه را نداشتيم. توضيح کوتاهي راجع‌به اين جمله عرض کنم و بعد وارد اصل مطلب بشوم. 🌷انقلاب اسلام، يعنى تفكر اسلام و امانتى كه خداى متعال به نام اسلام براى مردم فرستاد، در دوره اول، يك نهضت و يك حركت بود و در قالب يك مبارزه و يك نهضت عظيم انقلابى، خودش را نشان داد و آن در هنگامى بود كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم، اين فكر را در مكه اعلام كردند و دشمنان تفكر توحيد و اسلام، در مقابل آن صف‌آرايى نمودند؛ براى اينكه نگذارند اين فكر پيش برود. پيامبر، با نيرو‌گرفتن از عناصر مؤمن، اين نهضت را سازماندهى كرد و يك مبارزه بسيار هوشمندانه و قوى و پيشرو را در مكه به‌وجود آورد. اين نهضت و مبارزه، سیزده سال طول كشيد. اين، دوره اول بود. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 علیه السلام: ✍️ مـنْ زارَنـا فى مَـماتِنـا فَكَأَنَّما زارَنا فى حَياتِنـا؛ 🔴 هر كس ما را پس از وفاتمان زيارت كند، گويا ما را در حال حيات، زيارت كرده است. 📚 بحارالأنوار، جلد ۹۷، صفحه ۱۲۴ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✨فرزندم معلم و دوست دانش آموزان بود و با عمل به شاگردان خود درس معنویت می داد، حتی برای رفتن به سوریه هم می گفت: من می روم تا درسی باشد برای شاگردانم تا نگویند معلم ما نشست و به حرف خود عمل نكرد. ✨ نماز برای مجید همه چیز بود و هر وقت صدای اذان را می شنید، عبای خود را به تن می كرد و به نماز می ایستد، همچنین به شركت در نماز جمعه بسیار اهمیت می داد و شاگردان خود را با تشویق، همراه خود به مصلا می برد. ✨ دیگران برایمان نقل كرده اند كه مجید تلاش بسیاری برای كمك به دانش آموزان نیازمند و همچنین آموزش قرآن در مناطق محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن با خانواده اش سخن نگفت. ✨ انگار فرزندم همیشه كنار من است و یك لحظه هم از نظرم دور نمی شود، در خواب هم به دوستش گفته بود؛ من مهمان امیر المومنین (ع) و اهل بیت هستم و این نشان می دهد شهدا زنده اند و اعمال و رفتار ما را می بینند. ✍ راوی: پدر شهید ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby