✍ شعر دختر آل طاها
🌹 دختر آل طاها ،
🌹 هدیه و لطف خدا
🌹 همسر و یار علی ،
🌹 باغ و بهار علی
🌹 کوثر قرآن تویی ،
🌹 مادر پاکان تویی
🌹 هستی پیغمبری ،
🌹 از همگان برتری
🌹 مهر تو مهر خدا ،
🌹 لطف تو بی انتها
🌹 راه تو راه دین است ،
🌹 راه خدا همین است
#فاطمیه #حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📀 پویانمایی زیبای آقا معلم و بچه ها
📼 این قسمت : آقا اجازه
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی
#آقا_معلم_و_بچه_ها
🍎🍎🍎 داستان کودکانه 🍎🍎🍎
🍎 سفر فضایی و سیب جادویی 🍎
🍎🍎🍎 قسمت پنجم 🍎🍎🍎
🌹 گاهی آن مردم بت پرست و نادان ،
🌹 در کوچه و بازار ،
🌹 به سوی حضرت محمد ،
🌹 سنگ ، پرتاب می کردند ،
🌹 و به صورت مبارک ایشان ،
🌹 خاک می ریختند ؛
🌹 فاطمه علیهاالسلام ، با ناراحتی ،
🌹 در حالی که اشک در چشمان نازنینش ،
🌹 جمع می شد ؛
🌹 سر و روی پدر را ، پاک می کرد .
🌹 و مانند یک مادر ،
🌹 از پیامبر ، مراقبت می نمود .
🌹 به خاطر همین ،
🌹 رسول اکرم به ایشان ،
🌹 لقب ام ابیها دادند و فرمودند :
🕋 فاطمه جان ! تو مثل مادرم هستی .
🌹 حضرت فاطمه ، پاکترین زن دنیا بود .
🌹 او در سن کم ، در سن ۹ سالگی ،
🌹 با بهترین مرد عالم ،
🌹 که حضرت علی علیه السلام بود ،
🌹 ازدواج نمود ؛
🌹 و زندگی ساده و زیبایی را ،
🌹 با هم آغاز کردند .
🌹 پیامبر اکرم همیشه ، از دیدن آنها ،
🌹 خیلی شاد و خوشحال می شد .
🌹 و از داشتن آنها ، خدا را شکر می کرد .
🌹 و همیشه اول صبح ،
🌹 به طرف خانه آنها می رفت
🌹 دست روی سینه می گذاشت
🌹 و به آنها سلام می داد .
🌹 حضرت علی و فاطمه ،
🌹 همیشه یار و یاور پیامبر بودند .
🌹 و در همه سختی ها ،
🌹 با ایشان و کنار ایشان ، می ایستادند .
🌹 و از ایشان حمایت می کردند .
🌹 خدای مهربان ،
🌹 به این زن و شوهر پاک و مبارک ،
🌹 چهار فرزند پاک و با ایمان داد :
🌹 که نامشان :
👈 حسن ، حسین ، زینب و ام کلثوم بود
✨ ادامه دارد ... ✨
🏴 🕋 🏴
🌸 ام البنین کیست ⁉️
☀️ مادر حضرت عباس علیه السلام است
☀️ که پس از شهادت حضرت زهرا
☀️ سلام الله علیها ،
☀️ با امام علی علیه السلام ازدواج کرد .
☀️ و صاحب چهار پسر شدند
☀️ به نام عباس ، جعفر ، عبدالله و عثمان .
👈 که همه آنها در کربلا شهید شدند .
☀️ اسم واقعی ام البنین ، فاطمه بود .
☀️ امالبنین ، به معنی مادر پسران است .
☀️ او از قبیله بنی کلاب بود .
#ام_البنین #حضرت_عباس #کربلا #عاشورا #امام_حسین
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷
🌷 قسمت اولین 🌷
🌸 نام ام البنین ، فاطمه کلابیه بود .
🌸 که پس از ازدواج با حضرت علی علیه السلام
👈 به امُّ البنین ( یعنی مادر پسران ) معروف شد
🌸 پدر و مادرش ، از خاندان بنی کلاب ،
🌸 و از اجداد بزرگ حضرت محمد ،
👈 صلی الله علیه و آله ، بودند .
🌸 حزام بن خالد ، پدر ام البنین است .
🌸 او مردی شجاع و دلیر و راستگو بود .
🌸 که شجاعت از صفات ویژه اوست .
🌸 حزام ، در میان عرب ، به شرافت معروف بود
🌸 و در بخشش ، مهمان نوازى ، دلاورى ،
🌸 رادمردى و منطق قوی ، مشهور بود .
🌸 مادر بزرگوار #ام_البنین نیز ،
🌸 ثمامه ( یا لیلی) ، دختر سهیل بن عامر بود .
🌸 که اجداد او نیز ،
👈 اجداد رسول خدا و امیرالمومنین ، بودند .
🌸 ثمامه ، در تربیت فرزندانش کوشا بوده ،
🌸 و دارای بینش عمیقی بود .
🌸 به شدت عاشق اهل بیت بود .
🌸 و همیشه در کنار وظیفه مهم مادری ،
🌸 سعی می کرد تا با فرزندانش ، دوست باشد .
🌸 و مثل معلمی دلسوز ،
🌸 باورهای اعتقادی ، مسائل همسرداری ،
🌸 و آداب معاشرت با دیگران را ،
🌸 به آنان بیاموزد .
🌸 قبیله ام البنین ،
🌸 به دلیرى و بزرگی و دستگیرى و شرافت ،
🌸 معروف بودند .
🌸 و در شجاعت ، کرم ، اخلاق ، هنر ،
🌸 و وجاهت اجتماعی و بزرگواری ،
🌸 پس از قریش ، سرآمد قبایل عرب بودند .
🌸 آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده ،
🌸 و شرافت و آقایی ( و سیادت ) آنها ،
🌸 به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز ،
🌸 به آن اذعان داشته اند .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
#داستان_نیمه_بلند
#ام_البنین_بانوی_نازنین
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷
🌷 قسمت دومین 🌷
🌸 حَزام بن خالد ، پدر ام البنین ،
🌸 به همراه جمعی از قبیله بنی کلاب ،
🌸 به سفر رفته بود .
🌸 در یکی از شب ها ، به خواب فرو رفت
🌸 و در عالم رؤیا دید
🌸 که در زمین سرسبزی نشسته بود
🌸 و ناگهان مروارید درخشان و زیبایی ،
🌸 بر دستان او نشست .
🌸 حَزام ، از زیبایی آن ، تعجب کرد .
🌸 سپس از دور مردی را دید
🌸 که از طرف بلندی ، به سوی او می آید .
🌸 آن مرد غریبه کنار حَزام ایستاد و سلام کرد
🌸 حزام نیز ، جواب سلام او را داد .
🌸 آن مرد به حَزام گفت :
☀️ این مروارید را به چه قیمت می فروشی ؟
🌸 حَزام ، به آن دُرّ زیبایی که در دستانش بود ،
🌸 نگاهی کرد و گفت :
🍎 من قیمت این دُرّ را نمی دانم
🍎 شما آن را به چه قیمت می خرید ؟
☀️ مرد گفت : من نیز قیمت او را نمی دانم
☀️ ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان ،
☀️ به تو عطا کرده است .
☀️ و من در عوض آن برای تو ضامنم
☀️ تا چیزی بهتر و بالاتر از درهم و دینار ،
☀️ به تو عطا کنم .
🍎 حَزام گفت : آن چیز چیست ؟
☀️ مرد گفت :
☀️ تضمین می کنم که او ،
☀️ شرافت و سیادت ابدی دارد
☀️ و بهره و بزرگی از او ، نصیب تو می شود .
🍎 حزام گفت :
🍎 آیا این را برایم ضمانت می کنی ؟
☀️ و مرد پاسخ داد : آری .
🌸 ناگهان در بین گفتگویش با آن مرد غریبه ،
🌸 حَزام از خواب بیدار شد .
🌸 و رؤیای خود را برای دوستانش ، تعریف کرد
🌸 و خواستار تعبیر آن شد .
🌸 یکی از خاندان او گفت :
🍂 اگر رؤیای صادقه باشد
🍂 دختری روزی تو خواهد شد
🍂 که یکی از بزرگان ، او را عقد خواهد کرد
🍂 و به سبب این دختر ،
🍂 مجد و شرافت و آقایی ،
🍂 نصیب تو خواهد شد .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
🍎🍎🍎 داستان کودکانه 🍎🍎🍎
🍎 سفر فضایی و سیب جادویی 🍎
🍎🍎🍎 قسمت ششم 🍎🍎🍎
🌹 حضرت فاطمه و امام علی علیهم السلام ،
🌹 به همراه فرزندانشان ،
🌹 اهل بیت پیامبر هستند .
🌹 به همین علت ، محبت آنها ،
🌹 همیشه در دل مسلمانان وجود دارد .
🌹 رسول خدا ،
🌹 هنگام بازگشت از هر سفری ،
🌹 ابتدا به خانه ی دخترش می رفتند .
🌹 و از دیدار او بسیار شاد می شدند .
🌹 حضرت فاطمه علیهاالسلام ،
🌹 هیچ وقت کسی را ناراحت نکرد
🌹 و با همه مهربان و خوش رفتار بود .
🌹 پیامبر در مورد ایشان همیشه می گفتند :
🔮 خدایا ! با دوستان فاطمه ، دوست باش
🔮 و با دشمنانش ، دشمن باش .
🌹 حضرت فاطمه ، بانویی بهشتی بود .
🌹 او در طول عمر کوتاهش ،
🌹 سختی های زیادی را تحمل کرد .
🌹 اما هیچ وقت ،
🌹 امید و ایمانش را از دست نداد .
🌹 او همیشه با صبر و آرامش ،
🌹 از پروردگار بزرگ یاری می خواست .
🌹 ایشان همیشه مهربان و درستکار بود .
🌹 محبت آن بانوی بزرگوار ،
🌹 در دلهای تمام مسلمانان است .
🌹 همه مسلمانان ، او را دوست دارند .
🌹 حضرت محمد ، همیشه می فرمود :
🇮🇷 فاطمه پاره ی تن من است .
🇮🇷 هر که او را اذیت کند
🇮🇷 انگار مرا اذیت کرده است
🌹 چند ماه پس از درگذشت پیامبر ،
🌹 به دلیل حوادث تلخ و ناگوار ی که ،
🌹 در جامعه اسلامی آن زمان اتفاق افتاد ؛
🌹 اهل بیت پیامبر ،
🌹 تلخی های زیادی را تحمل کردند .
🌹 چندتا از آن سختی ها ،
🌹 غصب باغ فدک از حضرت زهرا ،
🌹 غصب خلافت از امام علی علیه السلام ،
🌹 حمله به خانه امام علی علیه السلام ،
🌹 کتک زدن و پشت در ماندن حضرت زهرا
🌹 و سقط کودک در شکمش محسن و...
🌹 این اتفاقات تلخ ،
🌹 موجب صدماتی تلخ بر ایشان گردید .
🌹 که در نهایت ایشان بر اثر همان صدمات ،
🌹 به شهادت رسیدند .
✨ پایان ✨
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷
🌷 قسمت سومین 🌷
🌸 حَزام ، چند هفته بعد از خوابی که دید
🌸 از سفر برگشت ، و ثمامة همسر باوفایش را ،
🌸 که حامله بود ، وضع حمل کرده دید
🌸 و دختری هم چون مروارید درخشان و زیبا
🌸 به دنیا آورده بود .
🌸 حزام ، پس از آگاه شدن از تولد دخترش ،
🌸 با خود گفت : واقعا خواب من تعبیر شد .
🌸 حَزام از تولد دخترش شاد و مسرور شد .
🌸 و نام او را " فاطمه " گذاشت .
🌸 فاطمه ، در دامان مادری مهربان و پاک ،
🌸 و زیر دست پدری شجاع و شریف ،
🌸 که هر دو دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند
🌸 رشد کرد و بزرگ شد .
🌸 ثمامه ، مادر ام البنین ،
🌸 بانویی ادیب و کامل و عاقل بود .
🌸 آداب عرب را به دخترش آموخت
🌸 و هر آنچه که مورد نیاز یک دختر است ،
🌸 به فاطمه یاد داد .
🌸 ثمامه ، همه مسائل خانه داری ، اَدای حقوق ،
🌸 همسرداری و غیره را ، به فاطمه آموزش داد .
🌸 فاطمه ، دختری پاکدل و باتقوا شد .
🌸 فضایل اخلاقی ، کمالات انسانی ،
🌸 نیروی ایمانی ، حیا و حجاب ،
🌸 ثبات و پایداری ، شکیبایی و بردباری ،
🌸 بصیرت و دانایی و نطق و سخندانی ،
🌸 او را به شایستگی ، بانوی بانوان کرده بود .
🌸 خاندان و قبیله پاک او نیز ،
🌸 چند ویژگی مهم دارند
🌸 که همه آنها در وجود نازنین فاطمه ،
🌸 به ظهور رسیده بودند :
🌹 مثل شجاعت و دلاوری ،
🌹 ادب و متانت و عزت نفس ،
🌹 هنر و ادبیات ،
🌹 حجاب و غیرت و حیا و عفت ،
🌹 ایثارگری و فداکادری ،
🌹 احترام به حقوق دیگران ،
🌹 عشق به ولایت و امامت ،
🌹 وفا و پایبندی به تعهدات و...
🌹 ادامه دارد ... 🌹
هدایت شده از بیداری ملت
29.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای باران
دعای نوزدهم صحیفه سجادیه
بخوانیم
با اضطرار بخوانیم تا خداوند عنایت کند.
خدا چشم های اشکبار را بی پاسخ نمی گذارد.
دنبال علت نگردید. علت العلل و رافع حاجات خود خداوند است.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷
🌷 قسمت چهارمین 🌷
🌸 حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ،
🌸 قبل از شهادتشان ، به امام علی وصیت کردند
🌸 که بعد از مرگم ، حتما ازدواج کن .
🌸 وقتی امام علی علیه السلام ،
🌸 به فکر گرفتن همسر دیگری بود ،
🌸 دائما حادثه عاشورا را ، در برابر خود میدید .
🌸 به خاطر همین به دنبال زنی بود
🌸 که مردان قبیله اش ، شجاع و دلاور باشند
🌸 تا پسرانی برایش به دنیا آورند ،
🌸 که در روز عاشورا ،
🌸 حامی و کمک یار امام حسین باشند .
🌸 عقیل بن ابی طالب ، یکی از کسانی بود
🌸 که در علم انساب ، معروف و حجت بود
🌸 و در مسجد حضرت رسول ،
🌸 روی حصیری می نشست
🌸 که هم بر آن نماز می خواند
🌸 و هم به سوالات قبائل عرب ،
🌸 در مورد علم انساب ، پاسخ می داد .
🌸 امام علی نیز وقتی قصد ازدواج کردند ،
🌸 به طرف برادر خویش ، عقیل رفتند
🌸 و از تصمیم خود فرمودند :
🌹 زنی را برای من اختیار کن
🌹 که از نسل دلیرمردان عرب باشد
🌹 تا با او ازدواج کنم
🌹 و او برایم پسری شجاع و سوارکار ،
🌹 به دنیا آورد .
🌸 عقیل نیز ، بانو ام البنین را ،
🌸 که از خاندان بنی کلاب بود ،
🌸 و در شجاعت و دلاوری ، بى مانند بودند ،
🌸 براى امام علی انتخاب کرد .
🌸 ودر پاسخ برادر گفت :
🌷 با ام البنین کلابیه ازدواج کن .
🌷 زیرا در عرب ،
🌷 شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
هدایت شده از مشتاقان حضور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«سلام یا زهرا»
به سبک سلام فرمانده
چقدر زیباست!!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️💖☘️💖☘️💖☘️💖
🎥 ماجرای ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#کلیپ
#ولادت_حضرت_زهرا
#روز_مادر
☘️💖☘️💖☘️💖☘️💖
🌼کانال زنگ دانایی 🌼
╭━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╮
@zange_danaei
╰━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╯
🖤 انا لله و انا الیه راجعون
🏴 آه از غمی که تازه شود با غمی دگر😭
دو کیف حامل بمب در مسیر ورودی گلزار شهدای کرمان منفجر شد /تسنیم
آنچه در مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان در سالروز شهادت شهید عزیز رخ داد بیش از گذشته ثابت کرد که دشمنان سلیمانی،
در واقع دشمن مردم ایران و موجودیت ایران اند.🇮🇷
انتقام شکست در میدان جنگ را با ترور کور و بزدلانه از مردم عادی میگیرند. از زن و کودک و رهگذری که هیچ قصد و هدف نظامی ندارد.
نام این ترس و انتقام از مردم عادی پیروزی نیست.
#علیرضا_زادبر
#حادثه_تروریستی_کرمان
#کانون_مکتب_شهید_سلیمانی
#راه_مقاومت_ادامه_دارد
هرجا کم آوردی...
حوصله نداشتی، گرفته بودی، پول نداشتی،
کار نداشتی، باطریت تموم شد؛
تسبیح بردار و صد مرتبه بگو:
استغفرالله ربـی و اتـوب الیـه،
آروم میشی.
استغفار آثار خیلی خاصی داره،
فقط برای توبه نیست.
و خدا خودش خلق کرده و خودش هم یه راهی برای بنده ش میسازه🌱
🌟 شبتون به زیبایی روح شهدا 🌙
دانشجو معلم باشی ..
افسر سپاه پیشرفت کشور!
با کلی دغدغه برای ساختن ایرانت ..
دخترم باشی🥺!
فعال فرهنگی .. #فرشتگان_سرزمین من
آخرین بازدیدت جیگرمون رو آتیش میزنه💔💔
همه بچه ها دارن به عاقبتت غبطه میخورن😭
کی گفته دخترا نمیتونن شهید شن :)))
کی گفته فقط پسرا دلشون میسوزه واسه شهید شدن همرزمشون :)
ماهم داریم آتیش میگیریم الان...
🆔 @Clad_girls | دختران چادری
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷
🌷 قسمت پنجمین 🌷
🌸 امام علی عليه السلام ،
🌸 فاطمه کلابيه را تاييد کرد و پسنديد .
🌸 و برادرش عقيل را ،
🌸 به خواستگاری او فرستاد .
🌸 حزام ، بسيار ميهمان دوست بود .
🌸 و پذيرايی کاملی از عقیل نمود .
🌸 و با احترام فراوان ، به او خيرمقدم گفت
🌸 و در مقابل او نیز ، قربانی کرد .
🌸 سنت و رسم عرب اين بود
🌸 که تا سه روز از ميهمان پذيرايی کنند
🌸 و روز سوم حاجت او را می پرسیدند
🌸 و از علت آمدنش سؤال می کردند
🌸 خانواده ام البنين نيز ،
🌸 چنين رسمی را به جای آوردند .
🌸 و روز چهارم ، با ادب و احترام ،
🌸 از عقیل ، علت ورودش را جويا شدند .
🌸 عقيل گفت :
🌹 راستش به خواستگاری دخترت فاطمه آمدم .
🌸 حزام گفت :
🍎 برای چه کسی ؟!
🌸 عقیل گفت :
🌹 براي پيشوای دين و بزرگ اوصيا ،
🌹 و امير مؤمنان ، علی بن ابيطالب .
🌸 حزام جا خورد و حیرت زده شد .
🌸 او هرگز چنين پيشنهادی را تصور نمی کرد .
🌸 سپس با کمال صداقت و راستگويی گفت :
🍎 بَه بَه چه نسب شريفی
🍎 و چه خاندان با مجد و عظمتي !
🍎 اما ای عقيل !
🍎 يک زن صحرایی و باديه نشين ،
🍎 آن هم با فرهنگ ابتدايی باديه نشينان ،
🍎 شایسته امیرالمومنین نيست .
🍎 راستش فرهنگ ما با هم فرق دارند .
🍎 ایشان باید با يک زنی که ،
🍎 فرهنگ بالاتري دارد ، ازدواج کنند .
🌸 عقيل ، پس از شنيدن سخنان حزام گفت :
🌹 اميرالمؤمنين ،
🌹 از آنچه تو می گويی ، خبر دارد
🌹 و با اين اوصاف ،
🌹 ميل به ازدواج با فاطمه دارد .
🌸 حزام که نمی دانست چه بگويد
🌸 از عقيل مهلت خواست
🌸 تا از ثمامه بنت سهيل ، مادر فاطمه ،
🌸 و خود فاطمه سؤال کند .
🌸 و سپس به عقیل گفت :
🍎 زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان ،
🍎 آگاه هستند
🍎 و مصلحت آنها را بيشتر می دانند .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
461_30044057225595.mp3
5.61M
گلایه های امام عصر ارواحنافداه : شیعیان ما به اندازه آب خوردنی مرا نمی خواهند!
فرمودند برای من مثل یک زندانی و یا شفای مریضا دعا کنید...😔
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊