#خاطرات_شهدا
مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمان ها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم
رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش، ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم رنگش عوض شد و سکوت کرد
گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم. باخنده گفت: تو نمی گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟ بگذر از من!
همسر #شهید_همت
#عاشقانه_شهدایی😍
@zarboolmasall
#معرفی_کتاب
📚عنوان: از زمینه تا درونمایه
✍نویسنده: جمشید خانیان
ناشر: انتشارات سوره مهر
این کتاب در قالب هفت جلسه، متضمن تحلیل و بررسی هفت داستان است که در هر جلسه به یک داستان با موضوعی واحد اختصاص داده شده است. داستانها و موضوعات مورد بحث عبارتاند از: “بازگشت/ احمد دهقان” (بحث زمینه)؛ “فال خون/ داوود غفارزادگان” (بحث طرح)؛ “اتاق پرغبار/ اصغر عبداللهی” (بحث شخصیت)؛ “دو رهگذر/ محمدرضا صفدری
این کتاب در قالب هفت جلسه، متضمن تحلیل و بررسی هفت داستان است که در هر جلسه به یک داستان با موضوعی واحد اختصاص داده شده است.
@zarboolmasall
لقمان حکیم:
سه كس شناخته نشوند مگر در سه جا: انسان بردبار شناخته نمى شود مگر در هنگام غضب، فرد شجاع شناخته نمى شود مگر در هنگامِ جنگ، و برادرت را نخواهى شناخت مگر آنگاه كه به او نيازمند باشى.
ميزان الحكمه به نقل از اختصاص مفيد ص 264
@zarboolmasall
📗#داستان پادشاه و راز قصر جاودانه
▫️پادشاهی بزرگ برای آن که بتواند نام و قصر خود را جاودانه کند، تمامی معماران زبردست شهر را به قصر خود دعوت کرد. آنگاه به تمامی معماران گفت: یک قصر باشکوه میخواهم که در کل دنیا همتا نداشته باشد و همچنین در ساخت تالار آن هیچ گونه ستونی به کار نرفته باشد.
▪️پس از گذشت چندین سال هیچ معماری نتوانست چنین قصر و تالاری بسازد و تمام معمارانی که ادعا میکردند، موفق نشدند و جان خود را از دست دادند. روزی به گوش پادشاه رسید که یک معمار ماهر به نام سنمار در شهر وجود دارد که میتواند چنین قصری بسازد.
▫️پادشاه ساخت قصر جاودانه و بدون ستون را به او سپرد. معمار بعد از گذشت مدت کوتاهی ساخت و ساز قصر و تالار باشکوه را تا زیر سقف اجرا کرد و زمانی که ساخت آن به زیر سقف رسید، معمار غیب شد و کار قصر نصفه باقی ماند. پادشاه دستور داد تا معمار سنمار را پیدا کنند و او را بکشند. بعد از گذشت ۷ سال سنمار پیدا شد و پادشاه دستور داد تا دست و پای او را ببندند و سپس او را بکشند. سنمار از پادشاه خواست تا پیش از مرگش به حرفهای او گوش فرا دهد. سنمار مدعی بود که تمامی معماران قبلی به دلیل نشست قصر موفق به ساخت چنین قصر باشکوهی نشدند. مهم ترین دلیل عدم موفقیت معماران قبلی این بود که اگر سریعا بعد از ساخت قصر، سقف نیز ساخته میشد، به سرعت ترک میخورد و فرو میریخت و در این صورت قصر جاودانه نمیشد.
▪️سنمار ادامه داد: به همین دلیل من به مدت ۷ سال این شهر را ترک کردم تا قصر نهایت افتاد و نشست خود را تجربه کند و پس از تمام نشستها اقدام به ساخت سقف کنم. امروز بهترین زمان برای ساخت این بنای جاودانه است. هفت سال پیش اگر من در مورد نشست و افت بنا صحبت به میان میآوردم، دستور مرگ مرا همچون دیگر معماران صادر مینمودید و قصر جاودانه ساخته نمیشد.
▫️پادشاه که از دلایل و صحبتهای سنمار بسیار خشنود شده بود گفت: در صورتی که بتوانی قصری باشکوه و جاودانه تحویل من دهی، پاداشی بینظیر به تو خواهم داد. پس از گذشت یک سال، ساخت قصر به اتمام رسید و سنمار همراه با پادشاه، تمامی بخشهای قصر، همچنین تالارهای بیستون را تماشا میکردند و سنمار توضیحات لازم را به پادشاه میداد. پس از چند روز پادشاه یک جشن باشکوه برای افتتاحیه قصر در نظر گرفت و از تمامی افراد سرشناس و معروف دعوت کرد تا به قصر بیایند. قبل از شروع مراسم، سنمار به قصر رفت و از پادشاه خواست به یک اتاق اسرار آمیز برود تا بتواند راز قصر را با او در میان بگذارد.
▪️سنمار به یک آجر اشاره کرد و گفت: ای پادشاه این آجر کل بنای این قصر را حفظ کرده است، در صورتی که آن را از جای خود خارج کنید، کل قصر در طول یک ساعت با خاک یکسان میشود. در صورتی که احساس کردی روزی کشور در خطر است و ممکن است قصر به دست بیگانگان بیفتد، این آجر را بردار تا هیچ بیگانهای نتواند این قصر را تصرف کند. پادشاه بسیار خوشحال شد و از سنمار تشکر کرد. سپس به سنمار گفت: روزی برای دریافت پاداشت تو را به قصر دعوت خواهم کرد.
▫️روز دریافت پاداش معمار زبردست فرا رسید. سنمار با احترام و عزت به بالاترین ایوان قصر آورده شد و سپس پادشاه دستور داد تا او را به پایین پرتاب کنند تا جان خود را از دست دهد. سنمار در لحظات آخر از پادشاه پرسید: به چه دلیل مرا میکشی؟ من موفق به ساخت چنین قصر با شکوه و جاودانهای شدم، من قصری ساختم که هیچیک از معماران قصر موفق به ساخت آن نشد. چرا جان مرا میگیرید؟؟
▪️پادشاه در پاسخ گفت: هیچ کس غیر از من نباید راز جاودانگی قصر را بداند! با اتمام جملهاش سنمار را به پایین قصر پرتاب نمود و راز جاودانگی قصر را به تنهایی حفظ کرد!
@zarboolmasall
ﻗﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﻗﻠﻤﺪﺍﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ :
ﺟﻨﺎﺏ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﻠﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻗﺎﺿﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﻣﺮﺩﮎ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﮐﻠﻨﮓ
ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻠﻨﮓ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ؟!
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﺮﺍ
ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ ..
(مراقب قضاوتهاي خود باشيم )
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱تعبیر زیبای شهاب حسینی از خیر و برکت...🌱
@zarboolmasall
کاردبرد ضرب المثل کت تن کیه🦋💙
. روابط خانوادگی:
در گذشته، این اصطلاح بیشتر در مورد روابط زن و شوهر به کار میرفت و به این سوال اشاره داشت که آیا مرد خانواده حرف آخر را میزند یا زن.
امروزه، این اصطلاح میتواند در مورد روابط والدین و فرزندان نیز به کار رود. برای مثال، اگر فرزندی به راحتی حرف والدین خود را گوش نکند و کار خودش را انجام دهد، ممکن است از او پرسیده شود “کت تن کیه؟”
۲. محیط کار:
در محیط کار، این اصطلاح برای اشاره به فرد یا گروهی که قدرت و نفوذ بیشتری دارند به کار میرود. برای مثال، ممکن است در مورد یک مدیر قدرتمند گفته شود “کت تن اوست”.
همچنین، زمانی که در یک گروه کاری اختلاف نظر وجود دارد و مشخص نیست که تصمیم نهایی را چه کسی میگیرد، ممکن است این سوال مطرح شود که “کت تن کیه؟”
۳. سیاست:
در عرصه سیاست، این اصطلاح برای اشاره به قدرت و نفوذ احزاب و گروههای سیاسی به کار میرود. برای مثال، ممکن است در مورد یک حزب سیاسی که در دولت قدرت دارد، گفته شود “کت تن آنهاست”.
همچنین، در مورد روابط بینالملل، ممکن است از این اصطلاح برای اشاره به قدرت و نفوذ کشورهای مختلف استفاده شود.
۴. روابط اجتماعی:
در روابط اجتماعی، این اصطلاح میتواند برای اشاره به فردی که در یک گروه دوستانه یا یک جمع خاص نفوذ بیشتری دارد به کار رود.
@zarboolmasall
❌ لحضه رسیدن آب به سی و سه پل
✅ لحظه رسیدن آب به سی و سه پل
❌ لحضه
✅ لحظه
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
@zarboolmasall
ضرب المثل لری🦋💙
ار یه ریزی من کوشت نی، سی چی رقصت ایا.
اگر ریگی در کفشت نیست، چرا رقصت می آید. این ضرب المثل که کنایه به مرموز بودن افراد است، همان ضرب المثل معروف ریگ در کفش داشتن است ( جمشیدی، 1383: 113-114 ).
ادرم کنش ابومیا.
از در بیرونش می کنی از بام وارد می شود. یعنی هر طور عذرش را می خواهند، دوباره با پرورویی وارد می شود.
اتو پیل وونی ی بیلی بزه و پشت خویت.
اگر تو پیل بانی به پشت خودت بزن. شاید اشاره به پیل بان باشد که پیوسته به فیل می زند که باد به دماغش نیفتد و رم نکند و در مورد کسی می گویند که خودش رعایت کاری را نمی کند ولی دیگری را نصیحت می کند.
#لری
@zarboolmasall
▪️نگرانی را از خود دور کنید...
بزرگ ترین دشمن شادکامی، نگرانی است.
▫️نگرانی نیز در نتیجه فکر کردن به مسایلی پیش می آید که از کنترل ما خارج هستند.
وقتی کاری را انجام داده اید،
بدانید کار دیگری نمی توانید برای آن انجام دهید.
▫️سعی کنید بیشتر حواس خود را روی کارهایی متمرکز کنید که در دست انجام دارید نه کارهایی که تصور می کنید ممکن است پیش بیاید.
@zarboolmasall