🌸🍃🌸🍃
#جرأت_اصلاح
✍فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
🔸شاگرد فکری به سرش رسید،
یک نقاشی فوق العاده کشید و آن را در میدان شهر قرار داد ،
مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند.
🔹غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت :
آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟
🔸شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد. ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که :
"اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید"
🔹غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگردش گفت همه قدرت انتقاد دارند اما قدرت اصلاح نه
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
دوست داری در عرض ۳ هفته چربی شکم و پهلو درخواب بترکونی🤩
با چربیسوز بی رحم گیاهی دنیا🔥🔥
گناه نکردی که تپل شدی
بیا ببین چقدر روش لاغری بی ضرر و بی دردسر هست 👌👌👌
https://eitaa.com/joinchat/1381958089C8b5db1c4f9
آب اَرچه همه زُلال خیزد
از خوردن پُر ملال خیزد
معنی واضح این شعر این است که اگر کسی آب را هم که زلال و گوارا و خوشایند است، زیادتر از حد لازم بنوشد، باعث ناراحتی شده و ناخوشایند است.
این عبارت عینا در شعری از نظامی گنجوی آمده که در نصیحت فرزند خود محمد نظامی سروده و چند بیت از آن اینگونه است:
با این که سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن صواب است
آب ار چه همه زلال خیزد
از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا ز اندک تو جهان شود پر
در اینجا نظامی برای اتمام نصایح خود و کوتاه کردن آن به این صورت منظور خود را بیان میکند که حتی صحبتها و نصیحتهای سودمند و کلام شیرین و پندآموز هم، مانند نوشیدن زیاده از حد آب زلال، اگر از حد خارج شده و به زیادهگویی منجر شود، قطعا باعث دلزدگی و آزار شنونده میگردد.
به نظر ریشه ضربالمثل در همین ابیات باشد و حتی اگر گفته و اعتقادی قدیمیتر بوده، نظامی آن را به زیبایی به نظم درآورده.
اما به مرور این بیت به عنوان ضربالمثل باب گردیده و نه تنها در مورد سخن نیکو و آب زلال، بلکه در مورد هر چیز مفید و هر نوع کار پسندیدهای به منظور بیان این نکته استفاده میشود که از زیادهروی در هر موردی حتی موارد خوب نیز باید اجتناب نمود و در کل برای نگهداشتن حد و اجتناب از افراط در هر موردی، حتی موارد بسیار پسندیده، به کار میرود.
@zarboolmasall
⭕️تاریخچه ضربالمثل اگر پیش همه شرمندهام، پیش دزد روسفیدم
در روزگان قدیم، مردی ثروتمند، جشن بزرگ و مجللی در باغی برگزار و تمام ثروتمندان و اشخاص مهم را دعوت کرد.
نوکران و خدمه مرد پولدار از مهمانان پذیرایی میکردند و مطربان و نوازندگان هم مشغول نواختن بودند و به زیبایی جشن میافزودند. در میان این شلوغی یکی از ندیمهها بهخاطر کسالت به دیوار تکیه داده بود و با کسی صحبت نمیکرد و فقط کفشهای مهمانان را مرتب میکرد.
چند ساعتی از مهمانی نگذشته بود که سر و صدای یکی از اشرافزادگان بلند شد که میگفت ساعت با ارزشم نیست.! همهی مهمانان نزدیک آن مرد جمع شدند و به او گفتند شاید ساعتت را در خانه جا گذاشتهای و شایدم در یک جایی که یادت نمیآید! شاید هم ساعتت رو دزدیده باشن!
آن مرد به دلیل ناپدید شدن ساعتش خیلی عصبانی شد و گفت، یقین دارم ساعتم همراه من بود و حتی همین یک ساعت قبل به آن نگاهی انداختم تا بدانم ساعت چند است.
مرد ثروتمند برای برهم نخوردن مهمانیش استرس زیادی داشت و برای حفظ آبرویش به تمام ندیمههایش دستور دارد تمام باغ را بگردند تا ساعت را پیدا کنند.
آن شب همه برای پیدا کردن ساعت متحد شدند و میزبان به تعدادی از نوکرانش دستور داد جلوی درب ورودی باغ بایستند و هر کسی را که قصد خروج داشت، بگردند.
مهمانان به این فرمان اعتراض کردند و گفتند ما مردم شریف و آبرومندی هستیم و دزدی کار ما نیست. ناگهان یکی از ثروتمندان رو به خدمتکاری کرد که کفشهای مهمانان را جفت میکرد و گفت این دزد ساعت است. چون حرکاتش مشکوک است و من مطمئنم او ساعت را دزدیده است.
همهی نگاه ها به سمت ندیمهی بیچاره برگشت و خدمتگزاران میزبان، بلافاصله تمام لباسهای او را در آوردند تا مطمئن شوند ساعت پیش او هست یا نه؟ نوکران چیزی از او پیدا نکردند و گفتند ساعت پیش او نیست و مطمئنا شخص دیگری آن را دزدیده است.
ندیمه اشک در چشمانش حلقه بسته بود و رو به مردی کرد که به او اتهام دزدی زده بود و گفت من گرچه پیش همهی شما شرمندهام، پیش دزد رو سفید هستم و او در میان شما ایستاده است و میداند که دزدی کار من نیست. مهمانان تعجب کردند چرا خدمتکار مستقیما با او حرف میزند! ناگهان مرد میزبان نزدیک او شد و گفت مرا ببخشید، ولی مجبورم برای حفظ آبروی خودم و مهمانان شما را بگردم. سپس جیبهای او را گشت و ساعت را از کتش درآورد و به همه نشان داد.
مهمانان که متوجه شدند به نوکر میزبان تهمت زدهاند، بسیار خجالت کشیدند و از او عذرخواهی کرده و حلالیت طلبیدند. از آن زمان تا به امروز، اگر به شخصی اتهامی بزنند و نتواند بیگناهیش را ثابت کند، ضربالمثل زیر را برایش بهکار میبرند:
اگر پیش همه شرمندهام، پیش دزد روسفیدم.
@zarboolmasall
مهدیم من که مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسفم اما که خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدار من اند
لیک در گفته این طایفه کرداری نیست
ای که دائم به دعایی که ببینی رخ ما
چشم آلوده، مرا مهلت دیداری نیست
🌸🌺🌸
✨ همه ی مدعیان گو که چرا لاف ولا سردادند؟
که در این بارِ غم و محنت جان، غمزده غمخواری نیست ✨
@zarboolmasall
16. Die beste Verteidigung ist der Angriff
حمله بهترین شکل دفاع است.
17. Die besten Schwimmer ertrinken
بهترین شناگران غرق می شوند
18. Der Stärkere hat immer Recht
حق همیشه با قدرتمندان است
19. Aus den Augen, aus dem Sinn
از دل برود هر آنچه از دیده برفت
@zarboolmasall
#ضربالمثل
*تاریخچه ضرب المثل خر بيار باقالی بار كن*
کشاورزی باقالی فراوانی خرمن کرده کنار جاده آورده و بعد از ساعتی همانجا خوابش برد. شخصی كه كارش زورگويی و دزدی بود گونی آورده و شروع به پر کردن آن کرد.
کشاورز بیدار شد و با دزد گلاويز شد. دزد صاحب باقلی را به زمين كوبيد و روی سينهاش نشست و گفت:
من میخواستم يک گونی باقالی ببرم، حالا كه اينجور شد می كشمت و همه را می برم. صاحب باقلی كه ديد زورش نمیرسد گفت:
حالا كه پای جون تو كاره، برو خر بيار باقالی بار كن!
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
🔴خرید وفروش اجناس دست دوم و نو تبلیغات همه چیز
😍انواع اجناس هدیه و صلواتی بیا ببر
🚗اتومبیل زیر قیمت و قسطی میخواهی
🏘 خونه و زمین ارزون و رهن .و اجاره زیر قیمت میخواهی
📻کلیه لوازم منزل 😱
🔴ماشین لباسشویی و ظرفشویی درحد میلیون
🔴مبلمان کارکرده در حد نو مناسب جهیزیه کنسول زیر قیمت
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1238302748Cdd1abf1dab
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد اینجاست 👆😍
👇👇👇👇👇👇👇
لوازم منزل صلواتی و رایگان
انواع لوازم منزل و شخصی هدیه ای و رایگان
در کانال زیر موجود است
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1238302748Cdd1abf1dab
تعداداجناس هدیه محدود❌
❤️ ضرب المثل
تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند
یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است.
به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟
ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم.
قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟
تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت:
ولی من دزد را شناختم.
دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
قاضی گفت:
دزد همین است.
تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
از آن به بعد می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند :
«پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد»
@zarboolmasall