eitaa logo
ضرب المثل
31.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
926 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
ضرب المثل با حرف ل ضرب المثل با حرف ل ۱- لگد به بخت خود زدن: در مقابل خود ایستادن ۲- نقش دادن: کاری به طول انجامیدن ۳- لبش بوی شیر می دهد: بی تجربگی فرد ۴- همه مهربانتر از مادر: تملق کردن ۵- لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست وقتی می توان ببخشی انتقام نگیر. @zarboolmasall
معنی ضرب المثل اگر بپوشی رختی ۱- این ضرب المثل درواقع این چنین است: اگر بپوشی رختی، نشینی تختی، من بینمت به چشم آن وقتی؛ یعنی اگر لباس های فاخر بپوشی و بر تخت قدرت بنشینی، بازهم من به چشم گذشته ها در تو می نگرم. ۲- یعنی اصل انسان ها با تغییر ظاهرشان تغییر نمی کند؛ کسی که به قدرت و مقامی می رسد باید حواسش را جمع کند که دیگران گذشته او را فراموش نمیکنند. نباید به خودش ببالد و گذشته اش را فراموش کند. ۳- یعنی من همان گونه که در گذشته به تو می نگریستم، در هنگام به قدرت رسیدنت نیز با همان چشم به تو نگاه می کنم. چه فقیر باشی چه ثروتمند، جایگاهت در نزد من فرقی نکرده است. ۴- معمولا این ضرب المثل را برای کسی به کار می برند که به جایگاه اجتماعی والایی دست یافته است. کسانی که از قدیم با او بوده اند، می گویند تو برای ما همان آدم دیروزی. (چه بد بوده چه خوب، فرقی نکرده) @zarboolmasall
آزاد نمودن آهوان در بند صیاد 🦌🦌🦌 بخش از داستان لیلی و مجنون خمسه نظامی گنجوی 🦌🦌 مجنون،پس از ناامیدی از ازدواج بالیلی، اشک ريزان در بيابان راه مي رفت، بدون آنکه بداند که کجا مي‌رود، او چيزي را نمي‌ديد و صدايي را نمي‌شنيد. ناگهان چشمش به دامي افتاد که در آن، چند آهو گرفتار شده بودند. صياد هم از گَرد راه رسيد و مي‌خواست آنها را به همراه خود ببرد. مجنون بسيار ناراحت شد و جلوتر رفت. سپس رو به صياد التماس کرد که از کشتن آهوان سيه چشم خودداري کند، زيرا حيوانات بيگناهي بودند که چشمان زيبايشان او را به ياد چشمان محبوب مي انداخت : 🦌🦌 بي جان چه کني رميده‌اي را؟ جاني است هر آفريده‌اي را چشمش نه به چشم يار ماند؟ رويش نه به نوبهار ماند؟ دل چون دهدت که برستيزي خون دوسه بي‌گنه بريزي؟ 🦌🦌 صياد از تعريف و تمجيد مجنون انگشت تعجب کرد وجواب داد: تو راست مي‌گويي، اما من مرد فقيري هستم که زن و بچه دارم. آنها چندين روز گرسنه مانده‌اند تا من شکاري کنم و برايشان ببرم. 🦌🦌 صياد بدين نيازمندي آزادي صيد چون پسندي؟ 🦌🦌 بعد نگاهي به اسب قيس انداخت و گفت: اگر خيلي دلسوز آنهايي بهتر است که آنها را از من خريداري کني. مجنون گفت: من پولي ندارم که بخواهم اين آهوان زيبا را از تو بخرم. صياد نگاهي به اسب مجنون انداخت، از نگاه صياد، مجنون منظور او را فهميد.سپس به او گفت: تو اسب مرا مي‌خواهي؟ صياد سکوت کرد. اما مجنون فوری از اسب پياده شد و آن را به مرد صياد داد. 🦌🦌 مجنون به جواب آن تهي دست از مرکب خود سبک فرو جست آهو تک خويشتن بدو داد تا گردن آهوان شد آزاد 🦌🦌 او هم آهوان را به دست مجنون سپرد و با اسب از آنجا دور شد. مجنون دست و پاي آهوان را از دام باز و آنها را آزاد کرد و خود پاي پياده به راه ادامه داد. 🦌🦌 او ماند و يکي دو آهوي خُرد صياد برفت و بارگي برد بسيار بر آهوان دعا کرد و آن گاه ز دامشان رها کرد @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مي گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد ، تا بداني که نمي شود به عبادتت ، به تقربت و به جايگاهت اطمينان کنی! خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو هماني که هستی بمانی ، نداده است شايد به همين دليل است که سفارش شده وقتی حال خوبی داری و مي خواهي دعا کني ، يادت نرود عافيت و عاقبت بخيری بطلبی پس به خوب بودنت مغرور نشو که شيطان روزی مقرّب درگاه الهی بود🌱 @zarboolmasall
🌼🤍 برای قدرت خدا هیچ حد و مرز و محدودیتی وجود نداره .. پس بی حد و مرز آرزو کن! 🌱 @zarboolmasall
عاشق زنی تک تیرانداز در هجمه دشمن شده‌ام ببینمش می‌میرم نبینمش می‌میرم @zarboolmasall
🌼پندانه 🌼اگه به یک آدم بگی: فوق العاده ای؛ فوق العاده تر از قبل می‌شه.🌱 🌼اگه یه آدم رو برای تلاشش تحسین کنی: بیشتر تلاش میکنه.🌱 🌼اگه به یکی بگی که چقدر قشنگ می‌خندی: قشنگ تر میخنده...🌱 🌼اگه به یکی بگی چقدر خوشگل شدی، با حسی که از تو دریافت کرده، خوشگل‌تر میشه.🌱 🌼مهربون بمون، اگه تو مهربون بمونی، مهربونیِ این دنیا ته نمی کشه🌱 @zarboolmasall
گزگز پسربچه ای که عقب تاکسی نشسته بود از مادرش پرسید: «امروز اون قطار رو برام می خری؟» مادرش گفت: «نه مامان جون، امروز نه.» پسربچه گفت: «پس کی؟» زن گفت: «دفعه بعدی که اومدیم بیرون.» راننده از آینه نگاهی به زن و پسر کوچکش کرد، بعد گفت: «خانم اگه دارید به بچه می گید دفعه بعد، لطفا دفعه بعد که اومدید بیرون حتما براش بخرید.»‌ ‌ زن پرسید:«چطور؟»‌ ‌ راننده گفت: «برای اینکه چشم انتظار میمونه... انتظار هم خیلی سخته... یا قولی ندید یا به قولی که می دید عمل کنید.»‌ ‌ از راننده که پا به سن گذاشته بود، پرسیدم: «کسی به شما قول داده که بهش عمل نکرده؟» راننده مکثی کرد و بعد گفت: «زان شبی که وعده کردی، روز وصل/ روز و شب را می شمارم روز و شب»‌ ‌ گفتم: «چه شعر قشنگی»‌ ‌‌راننده گفت: «قشنگ و تلخ.»‌ ‌ گفتم: «بله» و کمی فکر و خاطره... به سرم ریخت...‌ ✍ @zarboolmasall