ای کاش.....
کسی می آمد
وغم ها را از قلبِ اهالیِ زمین،
برمی داشت....!
#سهراب_سپهری
@zarboolmasall
《علی بهونه گیر》:
در گذشته در شهری امام زادهای بود که مردم برای زیارت به آن جا میرفتند. روزی زن جوانی که برای زیارت به آنجا رفته بود متوجه سه زن بینی بریده شد که در آنجا نشسته بودند و درد دل میکردند پس نزد آنها رفت و علت را پرسید.
آنها هم گفتند هر کدام از ما زمانی همسر علی بهونه گیر بودیم و او قبل از ازدواج با ما شرط میکرد که اگر بتواند از ما بهانه بگیرد دماغ ما را میبرد و ما را طلاق میدهد.
زن جوان که یک سالی بود شوهرش را از دست داده بود تحت تاثیر سخنان آن سه زن قرار گرفت و گفت من حاضرم انتقام شما را از او بگیرم پس با او ازدواج خواهم کرد و کاری میکنم تا او از این شهر فرار کند. زنها شاد شدند گفتند اگر چنین بکنی و انتقام ما را از او بگیری ما هم برای تو دعای خیر میکنیم.
پس زن به عقد علی بهونه گیر درآمد ولی قبل از آن علی بهونه گیر با زن شرط کرد که اگر بتواند از زن بهانه بگیرد آن گاه حق دارد بینی او را ببرد و او را طلاق دهد و زن هم به او اطلاع داد که نازا است و او نباید در این مورد از وی بهانه بگیرد.
علی قبول کرد ولی به زن گفت اگر من بچه بخواهم چه؟ زن هم در پاسخ به او گفت:« خدا بزرگ است؛ حالا من نازا هستم اما تو که چنین نیستی پس کاری میکنیم که خودت بچهای بیاوری». علی خندید ولی نتوانست بفهمد زن برای او چه نقشهای دارد. پس از مدتی که علی از زنش سیر شد بهانه گیری را شروع کرد اما زن هیچ راه بهانهای برای او باقی نمیگذاشت.
روزی علی به زن پیغام داد که امشب مهمان دارم پس غذای مناسبی تهیه کن تا جلوی مهمانها رو سفید باشم. زن هم انواع غذاها را آماده کرد و همهی احتمالات را بررسی کرد. هنگام شب وقتی مهمانها آمدند علی آقا شروع به بهانه گیری از غذاها کرد و زن هم که هر احتمالی را بررسی کرده بود هیچ راه بهانهای برای علی نگذاشته بود و هر آنچه را علی بهانه میگرفت زن آن غذا را میآورد و جلویش میگذاشت.
علی آقا که شکست خورده بود به گوشهای از اتاق رفت و در بسترش خوابید و از ناراحتی چند روزی در بسترش ماند. زن هم که منتظر این لحظه بود در بیرون از خانه چو انداخت که علی بهونه گیر حامله است و به همین سبب نمیتواند از خانه بیرون بیاید و به سرکار رود.
این خبر در کل شهر پیچید و علی هم از این خبر آگاه شده بود پس بعد از آن دیگر روی رفتن به بیرون از خانه را نداشت و چندین ماه درخانه ماند. روزی از روزها زن همسایه زایمان کرد و همسر علی به خانهی همسایه رفت و از آنها خواهش کرد برای ساعتی بچه را به او قرض بدهند و بچه را از آنها گرفت و به خانه آورد و نوزاد را در رخت خواب علی قرار داد.
علی که از همه جا بی خبر بود با صدای بچه بیدار شد و با تعجب به بچه نگاه میکرد. زن هم نزد علی آمد و گفت:« قدمش مبارک باشد؛ نگفتم اگر خدا بخواهد خودت بچه میآوری؟» پس زن با صدای بلند و هلهله به کوچه و بازار رفت و به آشنایان شوهرش گفت بیایید که علی فارغ شده است.
همگان به خانهی علی آمدند و به او و نوزادی که در رخت خوابش بود نگاه میکردند. علی هم که از زنش شکست خورده بود و دیگر روی ماندن در آن شهر را نداشت تصمیم گرفت از آن شهر برود.
@zarboolmasall
داستانی شنیدنی💚🌿
خرابه و گدا. هر جا چشم می انداختم، فقط همین را می دیدم. در روزگار قدیم هم یادم می آید گدا کم نبود _ بابا همیشه مشتی اسکناس افغانی برایشان در جیب می گذاشت؛ هرگز ندیدم گدایی را مایوس کند. اما حالا گداها در هر کنج خیابانی چمباته زده بودند، پوشش کرباسی پاره پاره به تن داشتند و دستهای گل آلودشان را برای سکه ای دراز کرده بودند. حالا گداها بیشتر بچه بودند، چهره هاشان لاغر و غمزده بود و بعضیها شان پنج _ شش سال بیشتر نداشتند. بیشترشان در کنج خیابانهای شلوغ کنار جوی آب روی زانوی مادرهای برقع پوش نشسته بودند و داد می زدند: " بخشش، بخشش! و چیز دیگر، چیزی که در وهلهٔ اول متوجه نشدم: کمتر کسی از آنها کنار مردی نشسته بود _ جنگها پدر را در افغانستان به چیز کمیابی بدل کرده بود.
«بادبادک باز»
#خالد_حسینی
@zarboolmasall
🔆دعاى مخصوص
💥فضل بن يونس ، يكى از شاگردان امام موسى بن جعفر (ع ) گويد: آن حضرت به من فرمود، اين دعا را بسيار بخوان :
اللهم لا تجعلنى من المعارين ، ولا تخرجنى من التقصير.: خداوندا مرا از عاريت شدگان (در ايمان ) قرار مده ، و از تقصير بيرون مبر.
پرسيدم : معناى عاريت شدگان را دانستم (كه ايمانم استوار و محكم باشد نه عاريه اى ) اما معنى مرا از تقصير بيرون مبر را ندانستم ، لطفا بيان فرمائيد.
💥امام فرمود:
كل عمل تعمله تريد به وجه الله عزوجل فكن فيه مقصرا عند نفسك فان الناس كلهم اعمالهم فيما بينهم و بين الله عزوجل مقصرون .
💥يعنى : هر كارى را كه به خاطر خداوند متعال انجام دهى ، پس خود را در آن كار نزد خود، مقصر بدان ، زيرا همه مردم در كارهاشان ، بين خود و خدا تقصيركار مى باشند.
👈اين دستور، اين درس را به ما مى آموزد كه در دعا، هيچگاه غرور نورزيم بلكه در هر حال خود را مقصر بدانيم .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
@zarboolmasall
« اگر زاغی کنی، زیقی کنی میخورمت» :
میگویند یک روز مردی میخواست مرغی را بگیرد، بکشد و بخورد.
مرغ که بسیار زیرک بود، خواست ادای کلاغ را در بیاورد تا مرد فکر کند یک پرنده حرام گوشت است و از او بگذرد.
مرد وقتی این را دید گفت: ببین من میخواهم تو را بخورم، حتی اگر کلاغ هم باشی تو را خواهم خورد.
این ضرب المثل زمانی به کار میرود که بخواهند بگویند ترفندهایش هیچ فایدهای ندارد و مجبور است به خواسته تن بدهد.
@zarboolmasall
ضرب المثل مدیریتی
عجیب از سراسر دنیا:
1- جامایکا:
قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی
به تمساح نگو دهن گنده.
✨تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری،
او را تحمل کن و با او مدارا کن.
۳- لاتین:
یک خرگوش احمق، برای لانهی
خود سه ورودی تعبیه میکند.
✨تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی،
عقل حکم میکند که راه دخالت
دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی
۴- آفریقا:
هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.
✨تفسیر: معادل فارسی اش می شود
اگر در دیدهی مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی.
۵- روسی:
بشکهی خالی بلندترین صدا را ایجاد میکند.
✨تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد
نشان از تهی بودن دارد.
6- اسپانیا:
برای پختن یک املت خوشمزه
حداقل باید یک تخم مرغ شکست.
✨تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه
مطلوب دست نخواهی یافت
۷- روسی:
هر که چاقوی بزرگی در دست دارد،
لزوماً آشپز ماهری نیست.
✨تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب
ضامن موفقیت نیست.
8 - ژاپنی :
اگر می خواهی جای رئیس ات
بشینی پس هلش بده بره بالا
✨تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن
@zarboolmasall
❤️ زادمردِ بی نیاز
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود.
خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟
او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام.
خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم.
مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.
پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟
آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟ مرد پاسخ داد: (من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب).
هر که از خدا بترسد ، برای او راهی برای بيرون شدن قرار خواهد داد ، و از جايی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد
به نقل از: مجله موعود جوان، سال چهارم، شماره26
@zarboolmasall
حکایت "نااميد نشو!"🪄🖐🏻
روزى به خدا شكايت كردم كه چرا من پيشرفت نمىكنم؟! ديگر اميدى ندارم، مىخواهم خودكشى كنم!
ناگهان خدا جوابم را داد و گفت: آيا درخت بامبو و سرخس را ديدهاى؟
گفتم: بله ديدهام.
خدا گفت: موقعى كه درخت بامبو و سرخس را آفريدم، به خوبى ازآنها مراقبت نمودم... خيلى زود سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمين را گرفت، اما بامبو رشد نكرد... من از او قطع اميد نكردم!
در دومين سال، سرخس بيشتر رشد كرد، اما از رشد بامبو خبرى نبود.
در سالهاى سوم و چهارم، باز هم بامبو رشد نكرد.
در سال پنجم، جوانه كوچكى از بامبو نمايان شد... و در عرض ششماه ارتفاعش از سرخس بالاتر رفت.
آرى، در اين مدت بامبو داشت ريشههايش را قوى مىكرد!
آيا مىدانى در تمامى اين سالها كه تو درگير مبارزه با سختىها و مشكلات بودى، در حقيقت ريشه هايت را مستحكم مىساختى؟؟ زمان تو نيز فرا خواهد رسيد و تو هم پيشرفت خواهى كرد. نااميد نشو!
ضرب المثل های مرتبط💭🀄
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
پایان شب سیه سپید است
@zarboolmasall
#ضرب_المثل
ضرب المثل قديمي مي گويد: ميمون پير دستش را داخل نارگيل نمي كند.🤍🪢
•• در هندوستان، شكارچيان براي شكار ميمون سوراخ كوچكي در نارگيل ايجاد مي كنند. يك موز در آن مي گذارند و زير خاك پنهان اش مي كنند. ميمون دست اش را به داخل نارگيل مي برد و به موز چنگ مي اندازد، اما ديگر نمي تواند دست اش را بيرون بكشد، چون مشت اش از دهانه سوراخ خارج نمي شود. فقط به خاطر اين كه حاضر نيست ميوه را رها كند. در اين جا، ميمون درگير يك جنگ ناممكن معطل مي ماند و سرانجام شكار مي شود.
همين ماجرا، دقيقاً در زندگي ما هم رخ مي دهد. ضرورت دستيابي به چيزهاي مختلف در زندگي، ما را زنداني آن چيزها مي كند. در حقيقت متوجه نيستيم كه از دست دادن بخشي از چيزي، بهتر است تا از دست دادن كل آن چيز.
در تله گرفتار مي شويم، اما از چيزي كه به دست آورده ايم، دست نمي كشيم، خودمان را عاقل مي دانيم؛ اما (از ته دل مي گويم) مي دانيم كه اين رفتار يك جور حماقت است.••
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی
خدای مهربانم
در این روزگار غریب تنها تو را دارم
پروردگارا
درهای لطف تو باز است
در این روزهای معنوی
دست هایم را به آسمان بلند میکنم
تا میوه های اجابت بچینم
و می دانم دست هایم خالی
بر نخواهندگشت ....
به یاد تو قدم در رویاهایم می گذارم
و در آغاز صبح دگرم
فقط به تو می اندیشم
و تنها تو را میخوانم
خدایا بهترین ها را برایمان مقدر بفرما
آمیـن☘
@zarboolmasall