eitaa logo
ضرب المثل
32هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
907 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨خدا تنها روزنه ی امیدی است 🌿✨که هیچ گاه بسته نمیشود 🌸✨تنها کسی است که با دهان بسته 🌿✨هم میتوان صدایش کرد 🌸✨تنها کسی است که با پای شکسته 🤍✨هم میتوان سراغش رفت 🌸✨تنها خریداری است که اجناس 🤍✨شکسته را بهتر برمیدارد 🌸✨تنها کسی است که محرمت میشود 🤍✨وقتی همه  تنهایت گذاشتند 🌸✨تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن 🤍✨آرام میگیرد نه با تنبیه کردن 🌸✨همیشه وهرلحظه خدا را برایت آرزو میکنم @zarboolmasall
💕در «ترک الاطناب» ابن القضاعی آمده که حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) فرمود: در میانِ بنی‌اسرائیل مردی سیه‌دل و گناه‌کار بود، روزی سگی را بر لبِ چاهی تشنه یافت که از تشنگی زبان بیرون آورده بود. آن مرد به درونِ چاه رفت و کفش‌های خود را پر از آب کرد و به سگ داد، خداوند به پیامبرِ صلی الله علیه و اله زمان وحی فرستاد به آن مرد بگو: به‌خاطر این مهربانی ات هر چه کرده بودی بخشیدم. مردی از یارانِ آن حضرت برخاست و گفت : آیا ما را نیز به‌خاطرِ چهارپایان مزد دهد؟ پیامبر(صلی الله علیه و اله) فرمودند: فی کلِّ کبد حرّی أجرٌ در هر جگرِ تافته ای مزدی هست. حدیثِ «در هر جگرِ سوخته مزدی هست» سرمشقی بوده برای عرفا و اندیشمندان برای ترحّم و مهربانی به حیوانات @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ضرب المثل های کمتر شنیده شده 🌿💚 (حیوانات) ۱. از خر می‌پرسی چهارشنبه کیه؟: (کنایه از آدم‌های ابله که از آن‌ها انتظار فکر کردن و پاسخ درست دارند.)   *   ۲. از درد ناعلاجی به گربه می‌گه خانوم باجی: ( وقتی که به ناچار مجبور به پذیرش چیز یا کس دیگری بشوند، این ضرب المثل را به کار می‌برند.)   *   ۳. از نخورده بگیر، بده به خورده: (یعنی: آدم‌های دارا حریص‌تر هستند.)   ***   ۴. اسب و خر را که یک جا ببندند، اگر هم بو نشوند هم خو می‌شوند: (این ضرب المثل درباره اهمیت دوستی و تأثیر دوستان بر یکدیگر به کار می‌رود.) @zarboolmasall
تصرف نيشابور و قتل بيش از يک ونيم ميليون نفر توسط سپاهيان مغول (618 ق) 🔹 در سال ۱۲۲۱ میلادی (۶۱۸قمری)، سپاهیان مغول به شهر نیشابور حمله خونینی کردند که در نتیجه، شهر نیشابور سقوط کرد. این حمله و تأثیرات پس از آن، به عنوان ضربه‌ ای ویران کننده در تاریخ نیشابور و تمدن اسلامی و ایران مطرح است. ▫️ این شهر که مهد علم و دانش در دوران طلایی اسلام بود، در این حمله تبدیل به جویبارهای خون شد. سقوط نیشابور، ضربه‌ای بزرگ برای سلطنت خوارزمشاهیان و ایران بود. بعد از پیروزی مغولان، این شهر و شهرهای اطراف آن، سال‌ها خالی از سکنه بود. 🔸 سپاهیان مغول، روستاها را تخریب می‌کردند و مردان را به اسارت می‌گرفتند تا در محاصرهٔ شهرهای بزرگ از آن‌ها استفاده کنند. ساکنان شهرها را بیرون می‌راندند و سپس آن‌ جا را غارت می‌کردند و بعد، اهل شهر را بعضاً قتل‌ عام می‌ کردند. مغولان، آن‌چنان ترسی در میان مردم حکمفرما کرده بودند که هیچ فردی جرأت فرار و حرکت را نداشت. 🔻 نیروهای مغول، از هفتاد نقطه دیوارهای شهر را سوراخ کردند و قریب ده هزار سرباز مغول تا صبح به خونریزی پرداختند. طی چند روز، قتل و غارت کردند و همه مردم را و حتی سگها و گربه‌ ها را کشتند. این قتل عام به مدت ۱۲ شبانه روز به طول انجامید و بیش از ۱.۷۴۷.۰۰۰ نفر کشته شدند. @zarboolmasall
پاسخ دهید👻 حدس ضرب المثل⁉️ جواب آن ساعت 21 در کانال قرار خواهد گرفت. @zarboolmasall
✳ از کجا بفهمیم اعمال ما «عبادت» است، نه «عادت»؟ 🔻 معنایش این است که انسان اراده‌ی خودش را بر و بر طبایع خود غلبه بدهد؛ یعنی اراده را تقویت کند به‌طوری که اراده بر آن‌ها حاکم باشد. حتی اراده باید بر هم غالب باشد، چون کار خوب اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست. 🔸 مثلا ما باید بخوانیم اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همه‌ی دستورات خدا را مثل نماز خواندن انجام می‌دهیم؟ اگر این‌طور است، معلوم می‌شود که کار ما به خاطر امر خداست. اما اگر را می‌خوریم و در عین حال، نماز را هم با نافله‌هایش می‌خوانیم، یا اگر خیانت به مردم می‌کنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمی‌شود، می‌فهمیم که این‌ها نیست، است. 👤 📚 ، ج۱ 📖 ص ۲۱۱ @zarboolmasall .
عیادت از بیمار ✳️ مردي به عيادت بيماري رفت و مدّت طولاني در خانه او نشست. بيمار حوصله‌اش سر رفت و گفت: آدم‌هاي زيادي به عيادت من مي‌آيند و من نمي‌توانم خوب استراحت كنم. مرد ميهمان گفت: اگر اجازه دهي درِ خانه را ببندم تا كسي وارد نشود. مرد بيمار گفت: بله، اين كار را بكن، اما لطفاً در خانه را از بيرون ببند. @zarboolmasall
(یک عمر گدایی می‌کند، که یک روز به گدایی نیفتد) : روزی روزگاری، پرنده‌ای بود که نسبت به همه‌ی پرنده‌ها، حیوانات و موجودات متفاوت بود. در حقیقت موجودات دیگر صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شدند، به دنبال پیدا کردن غذا می‌رفتند تا سیر شوند. مثلا" یکی دنبال دانه می‌گشت، یکی دنبال شکار می‌رفت و یکی دنبال گیاه و خلاصه از این طریق روزگارشان را می‌گذراندند. اما پرنده‌ی داستان ما نه دانه خوار بود، نه علف خوار ونه گوشت خوار. این پرنده فقط آب می‌خورد. با این حساب باید پرنده‌ی آب خوار موجودی بی غم و غصه می‌بود؛ چرا که بیشتر سطح کره‌ی زمین را آب گرفته و اگر دانه و گیاه در اثر خشکسالی کم شود، آب هست. آب اگر این جا نباشد، آن جا هست. پرنده هم بال پرواز دارد و به هر کجا که آب و آبادانی باشد، کوچ می‌کند. پرنده‌ی قصه‌ی ما فرق دیگری هم با موجودات دیگر داشت. فرق دیگرش این بود که همیشه می‌ترسید آب‌ها همه بخار شود و او بی آب بماند. این پرنده همیشه کنار دریاها و رودخانه‌ها زندگی می‌‌کرد تا به آب دسترسی داشته باشد؛ اما همیشه‌ی خدا هم تشنه بود و آب نمی‌خورد. حتما" می‌پرسید چرا آب نمی‌خورد؟ چون می‌ترسید با آب خوردن او آبهای جهان تمام شود و او از تشنگی بمیرد. هرچه پرنده‌های دیگر به او می‌گفتند و نصیحتش می‌کردند که چرا این قدر به خودت رنج می‌دهی و از ترس تمام شدن آبها تشنگی را تحمل می‌کنی، به گوشش می‌رفت که نمی‌رفت. وقتی به آب می‌رسید، یک قلپ بیشتر نمی‌خورد و می‌ترسید اگر یک دل سیر آب بخورد و شکمی از عزا در آورد، آب دریاچه تمام بشود. سال‌های سال پرنده‌های آب خوار، کم‌‌تر از آن چه که نیاز داشتند، آب نوشیدند و روز به روز ضعیف‌تر و ناتوان‌تر شدند و تعدادشان کم و کم‌تر شد. پرنده‌ی قصه‌ی ما که می‌دید تعداد هم نوعانش سال به سال کمتر می‌شود، به فکر چاره افتاد؛ اما به جای این که به همه بگوید هر چقدر که دل‌تان می‌خواهد آب بخورید تا زنده بمانید، به پرنده‌های دیگر گفت: «از این به بعد باید باز هم کمتر آب بخوریم. من فکر می‌کنم که نگرانی تمام شدن آب باعث مرگ و میر همنوعان ما شده است؛ اگر کمتر آب بخوریم، نگرانی کم‌تر می‌شود.» یکی از پرنده‌ها گفت: «کاش کاری می‌کردیم که پرندگان و خزندگان و موجودات دیگر هم کمتر آب بخورند. آن‌ها که مثل ما فکر نمی‌کنند؛ می‌ترسم با این زیاده روی که در آب خوردن دارند، روزی برسد که آن‌ها تمام آبهای دنیا را خورده باشند و ما پرندگان آب خوار از تشنگی بمیریم.» پرنده‌ی قصه‌ی ما گفت: «گل گفتی. از فردا راه می‌افتیم و به همه‌ی موجودات زنده التماس می‌کنیم که مثل ما رعایت کنند و کمتر آب بنوشند.» کلاغی که روی شاخه‌ی درختی نشسته بود و حرف‌های آن‌ها را می‌شنید، به میان پرنده‌ها پرید و گفت: «شما یک عمر کم می‌خورید که مبادا روزی دچار کم آبی بشوید و مجبور باشید کم آب بنوشید؛ به همین دلیل روز به روز از تعدادتان کم‌تر می‌شود. قصه‌ی شما مثل قصه‌ی آن آدم‌هایی است که یک عمر گدایی می‌کنند، که یک روز به گدایی نیفتند.» به هر حال پرنده‌ها به حرف‌های کلاغ توجهی نکردند؛ به همین دلیل امروزه نسل‌شان از زمین برچیده شده و دیگر پرنده‌ای به نام پرنده‌ی آب خوار وجود ندارد. کاربرد ضرب المثل : از آن روزگار به بعد وقتی به کسی می‌رسیم که پول دارد و از ترس فقیر شدن خرج نمی‌کند یا به کسی که یک عمر چشمش به دست این و آن است تا پولی بگیرد و فقط پس انداز کند، می‌گوییم: «یک عمر گدایی می‌کند، که یک روز به گدایی نیفتد.» @zarboolmasall
پیش از آنکه منزل عوض کنید. آرزوهای مرده ها را عملی کنید. آنان آرزو می‌کنند که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند و عملی مورد رضایت خداوند انجام دهند. شیخ رجبعلی خیاط @zarboolmasall
حکایتی از نعمت های خداوند به انسان 😍😍 فردى در پيش حكيمى از فقر خود شكايت مى‌كرد و سخت مى‌ناليد. حكيم گفت: خواهى كه ده‌هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟ گفت: البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمى‌كنم گفت: عقلت را با ده‌هزار درهم، معاوضه مى‌كنى؟ گفت: نه گفت: گوش و دست و پاى خود را چطور گفت: هرگز... گفت: پس هم اكنون خداوند، صدها‌هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مى‌كنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش‏‌تر و خوش‌بخت ‏تر از بسيارى از انسان‌‏هاى اطراف خود مى‌‏بينى. پس آن‌چه تورا داده‏‌اند، بسى بيش‌‏تر از آن است كه ديگران را داده‌‏اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش‏‌ترى هستى...!!! قدر نعمت های که خدا بهت داده رو بدون خیلیا این نعمت ها رو ندارند☺️ @zarboolmasall
جواب ضرب المثل تصویری امروز✨️🫀 مشت کسی باز شدن🤍 رسوا و برملا شدن، راز یا دروغ کسی افشا و آشکار گردیدن @zarboolmasall