eitaa logo
ضرب المثل
31.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
927 ویدیو
13 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
🔴اگه نوجوون‌تون رفتار عجیب غریب داره! 🔴اگه مدام سر نماز وحجاب و درس و تکالیف و نظم باهم چالش دارید! 🔴اگه همیشه سرش تو گوشی هستش و هیچ حرف حسابی تو کله‌ش نمی‌ره! مامان و بابای عزیز نگران نباش❌ من دکترنیره علائی 🔶مشاورخانواده و رواندرمانگر کودک و نوجوان 🔶پژوهشگر ومدرس دانشگاه 🔶کارشناس صدا و سیما می‌تونم کمک‌تون کنم ✔️ فقط‌ کافیه وارد کانالم بشید تا لذت شروع یک‌سبک‌ والدگری آگاهانه با حال خوب رو تجربه کنید💪🏻👇 https://eitaa.com/joinchat/2974417242C3cc12b4bd6
به رنج‌هایت بی‌توجه باش! با این کار آنها خواهند مُرد. تمام توجه‌ات را به شادی‌های کوچک معطوف کن... لحظاتِ کوتاهِ شادی را ارج بگذار و خودت را کامل در آنها غرق کن... این‌گونه آن لحظاتِ کوتاه، رشد خواهند کرد و در سراسرِ زندگی‌ات منتشر خواهند شد . 🌱 . @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️🤍☀️ خدایا 💕 یک طلوع دیگر را☀️ به چشمانم هدیه دادی💓 و روح زندگی را در من جاری ساختی☀️ بابت هدایای الهی و بیکران تو شادمان و سپاسگزارم 🙏 طلوعی دیگر بر شما مبارک تون☀️ @zarboolmasall
‹🤍🌼› آرامش در مهربان بودن است که، از عشق به خداوند سرچشمه می‌گیرد. افرادی که مهر می‌ورزند، تمرین سکوت می‌کنند، و از مراقبه و کردار نیک لذت می‌برند، از آرامش سرشارند... آرامش محراب خداوندست، و فضایی است که، شادی در آن سکنی می‌گیرد...🌱 @zarboolmasall
‹‹داستان آموزنده››🌱 می گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند بعد به او گفت: اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نا اهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می دهد و می گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مردک رفته پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می کند و چون کار و بارش رواج می گیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او می سپارد بعد از مدتی شاگرد رفته بالا دستش دکانی باز کرده مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کارش کساد میگردد. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود با ناله و زاری طلب اسم اعظم می کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار میشود به او میگوید: تو راز یک فرنی پزی را نتوانستی حفظ کنی، حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی برو همون کشک تو بساب! ‹🤍🌼› @zarboolmasall
ضرب المثل انگلیسی🦋💙 🌱همیشه مثل نمک منحصربفرد باشید. که وقتی هست وجودش احساش نمیشه... اما وقتی نیست همه چی "بیمزه" میشه.🌱 @zarboolmasall
هر 60 ثانیه‌ای را كه با عصبانیت و ناراحتی بگذرانی، از دست دادن یک دقیقه از خوشبختی است كه دیگر به تو باز نمی‌گردد؛ زندگی كوتاه است، قواعد را بشكن، سریع فراموش كن و شاد باش.. @zarboolmasall
🌱پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود. حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید. اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار می‌كشیدند. 🌱هر وقت پسرک از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌کردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس می‌گفت : نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم. 🌱تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت : خسته‌ام و خوابم مياد. برادرش گفت : الان پرنده‌ات را از قفس رها می‌کنم، كه پسرک آرام و محكم گفت : 🌱خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبسته‌ایم. 🌱پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای زيبایی و جمالشان، عده‌ای مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بسته‌اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند. ‹‹🤍🌼›› @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹‹🤍🌼›› و نترسیم از مرگ مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ وارونه یک زنجره نیست. مرگ در ذهن اقاقی جاری است. مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد. مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‌گوید. مرگ با خوشه انگور می‌آید به دهان. مرگ در حنجره سرخ گلو می‌خواند. مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است. مرگ گاهی ریحان می‌چیند. مرگ گاهي ودكا مي نوشد. گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد. و همه می‌دانیم. ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است...🌱 @zarboolmasall
📚 “طعم هدیه” روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است. ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید: آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟ استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد. ✓ @zarboolmasall
📘 قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم می‌شست؛ اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، می‌گفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره! با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمی‌زنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره... زندگیم همینه، تمام تلاش‌تون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید👌 ✓ @zarboolmasall