« برگی در آب ،کشتی صد مور می شود» :
یک برگ از درخت جدا افتاده را در نظر بگیرید، به نظر میرسد که این برگ دیگر هیچ فایدهای نداشته باشد اما همین برگ بدون این که ما بدانیم ، میتواند صدها مورچه که گرفتار آب شده باشد را از مهلکه نجات بدهد.
این ضرب المثل زمانی به کار میرود که بخواهیم به کسی گوشزد کنیم ، هر چیز کوچک و هر چیز بی ارزش در موقع خود به کار میآید و تبدیل به یک چیز مهم میشود ، پس هیچ چیزی را بی ارزش ندان …
@zarboolmasall
سیمرغ سهند - شهریار.mp3
28.69M
🎙#روایت_شب| گشتوگذاری در متون کهن نظم و نثر فارسی
قسمت ۷
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴
کیک و شکلات چربیسوز؟!؟ 😳
شاید باورت نشه امـــــا سالم و چربیسوزن و من با خوردن اینا ۲۶ کیلو کم کردم🤯 من الهه م، ۳ ماه پیش به طـور اتفاقی توی ایتا با کانال فیتشو و با مربی تینا آشنا شدم و تونستم با کاهش ۲۶ کیلـــــــــــــو لباس مورد علاقمو تو عروسی بپوشم 😇
دستور تهیه شون سنجاق این کاناله📎👇
https://eitaa.com/joinchat/1877016580C42bb5ce67b
تاره پوستمم مثل آینه شده 😍
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸یواش یواش تابستان به انتها میرسد
🍃🌼منم از خدا میخوام
🍃🌸غم هاتون
🍃🌼غصه هاتون
🍃🌸مشکلات تون
🍃🌼گرفتاری هاتون
🍃🌸یواش یواش رو به پایان باشه
🍃🌼ان شاءالله
🍃🌸تقدیم به دوستان گلم
@zarboolmasall
#حکایت
‹‹ از ریش گرفته و به سبیل پیوند زده ››
🌱گویند کامران میرزا فرزند ناصرالدین شاه تعدادی نایب در اختیار داشت که مأمور اجرای اوامر او بودند.
این مأموران برای جلب توجه بیشتر و زهر چشم گرفتن از مردم، خود را به قیافه های مخصوصی در می آوردند، یکی سبیل بلند و دیگری سبیل چخماقی می گذاشت.
یکی از این مأموران یک طرف صورتش سبیل نداشت.
روزی کامران میرزا در حال سان دیدن از مأموران بود، به محض این که به این مأمور رسید، از قیافه او خنده اش گرفت و گفت:
🌱آن نصفه سبیلت را کجا گذاشته ای؟
از این حرف همه به خنده افتادند.
در اولین فرصت مأمور مورد نظر خیلی زود به سلمانی مراجعه کرد و از او خواست که سبیل او را کامل کند، اما سلمانی گفت:
من سبیل تراشم نه سبیل گذار.
مأمور، به زور از او خواست که به هر طریق ممکن این کار را بکند.
سلمانی هم به ناچار مقداری از ریش او را با قیچی چید و در جای خالی سبیل او چسباند.
🌱در مراسم سان باز هم کامران میرزا وقتی به آن مأمور رسید گفت:
دفعه پیش سبیل تو نصفه بود، این بار ریش تو نصفه شده.
میرزا احمد دلقک کامران میرزا که در محل حضور داشت گفت:
قربان «از ریش گرفته و به سبیل پیوند زده.»
صدای خنده حضار بلند شد و این واقعه مدت ها نقل محافل بود تا این که رفته رفته به ضرب المثل تبدیل شد.
🌱این ضرب المثل وقتی به کار می رود که فردی برای پوشاندن کاستی و ضعف خود، اقدامی کند که باعث شود ضعف دیگری از او نمایان شود.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
کردم از عقل سؤالی ،
که مگر ایمان چیست؟
عقل بر گوش دلم گفت؛
که ایمان ادب است،
آدمیزاد اگر بی ادب است، آدم نیست،
فرق مابین بنی آدم و حیوان، ادب است!
‹‹🌱››
#سعدی
@zarboolmasall
‹🤍🌼›
مخفی کن
پیش دزد ، مالت را 🌱
پیش فقیر ، ثروتت را 🌱
پیش اسیر ، آزادیت را 🌱
پیش مریض ، سلامتیت را 🌱
پیش گرفتار ، رها بودنت را 🌱
پیش خسیس ، ولخرجیت را 🌱
پیش هرزه و نااهل ، ناموست را 🌱
پیش زندگی ناآرام ، زندگی آرامت را 🌱
پیش نامرد ، بی کسیت را 🌱
پیش افتاده ، ایستادنت را 🌱
پیش ناتوان ، زرنگیت را 🌱
پیش مظلوم ، قدرتت را 🌱
پیش بی کار ، شغلت را 🌱
پیش حسود ، فکرت را 🌱
اگر داشته هایت را دوست داری
آنها را مخفی کن...
@zarboolmasall
حکایت شنیدنی از زبان شهید کافی ...
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را خواب دیدم
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه به من دارند
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی
ولو به جواب دادن سوال رهگذری.
‹🤍🌼›
@zarboolmasall
#ضرب_المثل_های_قرآنی
سوره توبه آيه 64 :
يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِئُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ
ترجمه فارسی :
منافقان از آن بيم دارند که سوره اي بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد
ضرب المثل :
آمد به سرم از آنچه مي ترسيدم
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍 امام خامنه ای عزیز:
با امام زمانتون با زبان خودتون صحبت کنید...🤍
@zarboolmasall
مثل خدا باش🤍
خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن !
مثل خدا باش ،🤍
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن!
مثل خدا باش ،🤍
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن!
مثل خدا باش ،🤍
در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن!
مثل خدا باش ،🤍
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن!
مثل خدا باش ،🤍
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن!
مثل خدا باش ،🤍
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن!
مثل خدا باش ،🤍
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش
مثل خدا باش ،🤍
برای اطرافیانت دلسوزی کن.
مثل خدا باش ،
مهربان تر از همه...🌱
@zarboolmasall
⚘ حکایت کوتاه
در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی، بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. "اسماعيل خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سرداراسماعيلخان،سكّههای طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد! اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد! تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا" می شناسند!
"السَّلامُ علَیکَ یا عَلی بنِ موسَی الرِّضا "🌱
@zarboolmasall