6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
یک ضرب المثل داریم، وقتی کسی یک ثروت بی حد و اندازه داره، که احیاناً خیلی هم مشروع بدست نیامده میگن مگه «گنج قارون» داره؟! یا میگن « طرف اگه گنج قارون هم داشته باشه، بهش وفا نمی کنه»
خب امروز میخواهیم قصه گنج قارون را بگیم.💵💰💷
📒در روایت آمده که قارون پسر عموی حضرت موسی (ع) بوده و هم خوش صورت بود و هم خوش صدا.
او از ابتدا از پیروان حضرت موسی ع بود. تورات را با صدای خوبش برای همه میخواند.
قبل از همه علم کیمیا را از حضرت موسی یاد گرفت و از این طریق در مدت کوتاهی ثروت بسیاری زیادی برای خود جمع کرد، هر چه می گذشت هم بر ثروت و هم غرور او اضافه می شد.
بفرمایش قرآن، سنگینی کلید گنجینه هاش، طوری بود که جوانها رو خسته میکرد. 🔑🗝
دیوار های قصرش را از طلا ساخته بود و لباس های گران می پوشید و فقرا را به خاطر فقر و نداری مسخره می کرد، همین رفتار باعث شده بود مردم از او بسیار ناراحت شوند.✨🏰✨
اما ناراحتی دیگران برای قارون مهم نبود، و روز به روز به غرورش اضافه میشد، مردم او را نصیحت می کردند و می گفتند:
ای قارون دل به مال دنیا نبند و از آن برای کمک به دیگران استفاده کن.
ادامه دارد...
🎙 قاری: سلمان اصل غوابش
📖 | سوره مبارکه قصص/۷۶,۷۷
@zarboolmasall
یه قانون روانشناسی میگه:
چرا وقتی ماشینت جوش میاره،
حرکت نمیکنی؟
کنار میزنی و میایستی؟
چون ممکنه آتیش بگیره؛
و به خودت و دیگران صدمه بزنه!
خودت هم همینطوری.
وقتی جوش میاری، عصبی و عصبانی میشی.
در این حال تختهگاز نرو.
بزن کنار، ساکت باش، و هیچ نگو.
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان.
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌼🌸💐🍀🍁
💫دوستان خوبم
❤️آدینه تون پراز شادی
💫امیدوارم
♥️امروزتان عالی و
💫پراز خنـده های
🌿از ته دل باشه
💫و فرشتـه اقبال
🌴روی شانه هاتون بشینه
💫و هـر آرزویی داریـد
🪴برآورده کنـه
🌺صبح آدینه تون بخیر
┏━🍂━━••━━━━━━━━┓
@zarboolmasall
حکایت💙🦋
فردی از کشاورزی پرسید: آیا گندم کاشتهای؟
کشاورز جواب داد: نه، ترسیدم باران نبارد.
مرد پرسید: پس ذرت کاشتهای؟
کشاورز گفت: نه، ترسیدم ذرتها را آفت بزند
مرد پرسید: پس چه چیزی کاشتهای؟! کشاورز گفت: هیچچيز، خیالم راحت است!
همیشه بازندهترین افراد در زندگی، کسانی هستند که از ترس هرگز به هیچ کاری دست نمیزنند..
🌿🌺🌿
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
اگر دنبال یک #انگشتر_فاخر می گردی گالری صهبا رو بهتون پیشنهاد میکنم 😍😍
💥سنگ های نفیس و ارزشمند؛ #عقيق_یمن، #در_نجف، #حدید_صینی، #زمرد_کلمبیا، #زبرجد، #یاقوت و...
💥تماما دست ساز و کار بهترین #استادان_ایران_زمین
💥حکاکی های استثنائی حاصل زحمت بهترین اساتید
همه و همه در گالری صهبا 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1860108704Cc8be1d1b2b
📚داستان کوتاه
روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند ميرود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟! مرد فقير که اين را ميشنود قصد رفتن ميکند و با خود ميگويد وقتي صاحبخانه بر سر مال خود با اعضاي خانوادهاش اين طور دعوا ميکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خانه باز ميشود و مرد ثروتمند از خانه بيرون ميزند و فقير را جلوي خانه ميبيند. از او ميپرسد اينجا چه ميکند؟ مرد فقير هم ميگويد کمک ميخواسته اما ديگر نميخواهد و شرح ماجرا ميکند. مرد غني با شنيدن حرفهاي او، لبخندي ميزند، دست در جيب ميکند مقداري پول به او ميبخشد، و مي گويد: حساب به دينار، بخشش به خروار
از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را ميبخشند.
@zarboolmasall
فردی هنگام راه رفتن،
پایش به سکه ای خورد.
تاریک بود، فکر کرد طلاست!
کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند.
دید 2 ریالی است!
بعد دید کاغذی که آتش زده،
هزار تومانی بوده!
گفت: چی را برای چی آتش زدم!
و این حکایت زندگی خیلی از ما هاست
که چیزهای بزرگ را برای
چیزهای کوچک آتش میزنیم
و خودمان هم خبر نداریم!
بیشتر دقت کنیم برای به دست آوردن چیزی
چه چیزی را داریم به آتش می کشیم؟
#آتش
@zarboolmasall
🔵آخرالزمان
💠 وقوع اختلاف ها و درگیری های شدید...
🔹يکی از نشانه های آخرالزمان که در قرآن به آن اشاره شده است، اختلافات و درگيری های فراوان، ميان گروه های گوناگون است.
اختلافاتی که دامنه دار بوده و بشر، نمیتواند راه حلی برای آنها ارائه کند.
🔹خداوند، در آيات ۳۷ و ۳۹ سوره مريم، پس از بيانِ تهمت ها و شک و ترديدهاي مردم نسبت به حضرت عيسی می فرمايد:
«گروهها با هم اختلاف کردند، پس وای بر کافران به هنگام حضور در آن روز بزرگ (۳۷) آنان را از روز حسرت که کار به پايان آمده و آنان همچنان در حال غفلت و بی ايمانی هستند، بترسان (۳۹)»
🔹اين آيات، درباره ظهور فرقههای مختلف در جهان اسلام است که در آخرالزمان پديد آمده و سبب اختلافهای بسيار خواهد شد.
#امام_زمان
@zarboolmasall
ریشه ضرب المثل
خدا پیرت کند
🔸دو جوان خدمت امام حسین علیه السلام رسیدند و خیلی سماجت کردند که آقا ! حتما اسم اعظم را به ما تعلیم بدهید !
آقا فرمودند: اسم اعظم برای شما سخت است ، مشکل است ، تحمل ندارید ، صبرتان طاق می شود.
هر چه آقا احتراز کردند نپذیرفتند تا به هر حال آقا چند جمله درباره ی اسم اعظم فرمودند که این دو جوان از سیمای کذایی با آن جوانی شان ، در جا هر دو پیر شدند ، مثل یک پیرمرد نود یا صد ساله ، رنگ برگشته و وضع عوض شده که داشتند قالب تهی می کردند
و آقا به ایشان فرمودند عرض کردم که شما نمی توانید طاقت بیاورید!
دوباره آقا دعایی فرمودند که آنها به جوانی شان برگردند تا دیگر جوانی نکنند و سماجت در ندانسته ها ، نداشته باشند تا کم کم پیر شوند و حقایق را دریابند.
🔸و همین الفاظ آمده در بین ما که انشاءالله خدا پیرت کند ، مردم خیال می کنند حتما باید سنّ ، نود سال و صد سال بشود
حال آنکه حرف پیری , حرف سنّ نیست!
باید در علم و در یافتن حقیقت و یافتن متن واقع ، پیر شد .
__
📚شرح دروس معرفت نفس
👤استاد صمدی آملی
@zarboolmasall
ریشه عبارت"آشی برات بپزم که روش یه وجب روغن باشه"
آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد، کنایه است از اینکه برایت نقشه شومی کشیده ام و حالت را میگیرم.
توی کتاب « سه سال در دربار ایران » نوشته دکتر فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست.
او نوشته :
ناصرالدین شاه سالی یکبار (آنهم روز اربعین) آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور مییافت تا ثواب ببرد.
در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هریک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک میکردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عدهای دیگهای بزرگ را روی اجاق میگذاشتند و خلاصه هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان مینشست و قلیان میکشید و از آن بالـا نظاره گر کارها بود.
سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده میشد و او می بایست کاسه آنرا از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد.
کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند.
پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلـا یک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت میشد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلـا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت: بسیار خوب! بهت حالی میکنم دنیا دست کیه!
آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! …
#آش
#پختن
@zarboolmasall