🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#رمال_اگرغیب_میدانست_خودگنج_پیدامیکرد
روزی روزگاری رمالی رفت سراغ تاجری ثروتمند.
رمال به تاجر گفت: «من رمالم، فالگیرم. از آینده ی تو و از جای گنج هایی که در زیر زمین پنهان شده، خبر دارم.
تاجر گفت: «خوب، این حرف ها چه ربطی به من دارد؟»
رمال گفت: «اگر پول خوبی به من بدهی، جای یکی از گنج ها را به تو نشان می دهم. آن وقت به دارایی و طلا و جواهرات و ثروت زیادی می رسی.»
تاجر با این که مشکل مال نداشت، طمع کرد و به امید رسیدن به گنج قول داد که پول خوبی به رمال بدهد. فردای آن روز، تاجر با یکی از دوستانش ماجرای حرف های رمال و گنج را در میان گذاشت.
دوست تاجر که آدم فهمیده ای بود گفت: «ای بابا! تو چقدر ساده و نادانی!. اگر رمال غیب می دانست و از گنج های پنهان خبر داشت، خودش می رفت و صاحب گنج می شد.»
تاجر که طمع به دست آوردن گنج، به کلی کر و کورش کرده بود، به حرف دوستش گوش نکرد و گفت: «قرار است هفته ی آینده من به رمال پول بدهم و او هم جای یک گنج بزرگ را به من نشان بدهد. وقتی که من صاحب گنج شدم، آن وقت می فهمی که اشتباه کرده ای.»
دوست تاجر که مطمئن بود همه ی رمال ها و فالگیرها دروغ می گویند، خیلی ناراحت شد. دلش می خواست دوستش گول رمال ها را نخورد. اما نمی دانست چه کند.
دوست تاجر برای آگاه کردن تاجر فکر زیادی کرد. عاقبت نقشه ای کشید و به سراغ تاجر رفت و به او گفت: «تو که این قدر به کار رمال ها اطمینان داری، چرا کاری نمی کنی که من هم گنجی پیدا کنم و ثروتمند بشوم؟ بهتر است فردا او را به خانه ی من دعوت کنی تا من هم به او پولی بدهم و نشانی گنج را از او بگیرم.»
تاجر از این که دوستش را هم با خودش همراه کرده است خوشحال شد. سراغ رمال رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد. رمال ، وانمود کرد که نمی تواند به دوست تاجر کمکی بکند، اما بعد از کلی چک و چانه زدن، قبول کرد که ناهار فردا، میهمان دوست تاجر بشود و با او درباره ی خرید و فروش گنج دیگری وارد معامله بشود.
دوست تاجر
فردای آن روز، دوست تاجر غذای مفصلی آماده کرد. وقتی رمال و تاجر سر سفره نشستند، دوست تاجر، سه بشقاب غذا آورد. او روی پلوی دو تا از بشقاب ها، یک قطعه بزرگ گوشت مرغ گذاشته بود. اما در بشقاب سومی، گوشت مرغ را ته بشقاب گذاشته و روی آن پلو ریخته بود. دوست تاجر، این بشقاب را جلو رمال گذاشت. هر کس به غذاها نگاه می کرد، فکر می کرد که دوست تاجر برای خودش و تاجر پلو با مرغ آورده، اما در بشقاب رمال، فقط پلو است.
رمال وقتی به بشقاب خودش نگاه کرد و دید مرغ ندارد، ناراحت شد و با خودش گفت: «چرا دوست تاجر این جوری از من پذیرایی می کند؟ حتماً او مرد خسیسی است. باید به او اعتراض کنم، و گرنه پول به درد بخوری هم به من نخواهد داد.»
رمال با این فکرها به دوست تاجر گفت: « این چه وضع میهمان نوازی است؟ مگر از قدیم نگفته اند که میهمان حبیب خداست؟ چرا برای خودتان پلو با مرغ کشیده اید اما برای من مرغ نگذاشته اید؟»
دوست تاجر قاشق را برداشت و مرغ غذای رمال را از زیر پلو بیرون آورد. بعد با خنده و مسخرگی به او گفت: «تو که مرغ زیر پلو را نمی بینی، چطوری می توانی از گنج هایی که زیر خروارها خاک پنهان شده خبر داشته باشی؟»
رمال فهمید که از او زرنگ تر هم پیدا می شود. بلند شد و با عصبانیت از خانه ی دوست تاجر بیرون رفت. تاجر هم فهمید که دوست خوبی دارد و نباید به رمال ها و فالگیرها اعتماد کند.
از آن به بعد، به کسانی که ادعا می کنند از آینده و گذشته ی مردم خبر دارند یا به دروغ ادعا می کنند که در کاری مهارت دارند، گفته می شود: «رمال اگر غیب می دانست، گنج پیدا می کرد.»
@zarboolmasall
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌸🍀💐🍁
🎊محمد مقتدای اهل عالم
🌺محمد مصطفی آل عالم
🎊 محمد رحمة للعالمین است
🌺رسول آسمانی بر زمین است
🎊پیشاپیش عیدمبعث مبارک
🌼شبتون بخیر
🌸🌿
@zarboolmasall
#ضربالمثل
تاریخچه ضرب المثل ،پته اش روی آب افتاد!
این ضرب المثل را برای کسی به کار می برند که رازش فاش و مشتش باز شده است.
در گذشته که لوله کشی آب وجود نداشت و آب مورد نیاز مردم در جوی های سر باز جریان داشت، در هر جا که لازم می آمد تا مقداری از این آب جاری به درون کوچه های مسیر و یا خانه های مسکونی جریان یابد، سد کوچکی از جنس چوب که آن را « پته » می نامیدند در درون جوی قرار می دادند و آب را به درون آب انبارها می راندند.تا به مصارف روزانه برسد. به هنگام کم آبی یا خشکسالی بسیار پیش می آمد گه افرادی خارج از نوبت خود، در نیمه های شب با نهادن پته ای بر سر راه آب، مسیر آن را عوض کرده و آب می بردند. بدیهی است که در آن نیمه های شب کم تر کسی متوجه ی آبدزدی آنان می شد، مگر آن که فشار آب گاهی موجب می گردید تا پته از جای خود کنده شده و روی آب بیفتد و با دیده شدن آن در جاهای دیگر راز ایشان فاش شده وآبرویشان برود. از آن جا که این عمل در فلات کم آب ایران بسیار تکرار می شد.
رفته رفته عبارت پته ی کسی روی آب افتادن نیز برای فاش شدن راز کسی به صورت ضرب المثلی در میان مردم رایج شد
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#کره_را_روغن_کردن
هر وقت یك نفر از دیگری كمك بخواهد و عوض كمك و فایده، زیان و ضرر ببیند این مثل را میگوید.
در یكی از آبادیهای بروجرد اربابی بوده خیلی ظالم و سختگیر. یك روز حكم میكند رعیتها جفتی دو من كره برای سر سلامتی او بیاورند. رعیتها هم چیزی نداشتند. هرچه فكر میكنند چه كنند عقلشان به جایی نمیرسد. آخرش میروند و دست به دامن كدخدا میشوند و از او میخواهند كه پیش ارباب برود و بخواهد كه آنها را ببخشد و از دادن كره معافشان كند. كدخدا هم بادی به غبغب میاندازد و قول میدهد كه كارشان را درست كند و پیش ارباب برود.
كدخدا پیش ارباب میرود و میگوید: "ارباب! رعیتها امسال كار زیادی ندارند، قوهشان نمیرسد جفتی دو من كره بدهند یك لطفی بهشان بكن". مالك از خدا بیخبر هم كه رعیتهاش را خوب میشناخته و میدانسته كه چقدر صاف و صادقند میگوید: "والله كدخدا هرچه فكر میكنم ترا ناراضی بفرستم دلم راضی نمیشه، برو به رعیتها بگو كره را بهشان بخشیدم جفتی دومن روغن بیارن!" كدخدا هم به خیال اینكه برای رعیتها كاری كرده خوشحال و خندان میآید و رعیتها را جمع میكند و میگوید: "مردم! هی بگید كدخدا آدم خوبی نیست، رفتم پیش ارباب آنقدر التماس كردم تا راضی شد به جای دو من كره، دو من روغن بدین! حالا برید و به جان من دعا كنین!"
@zarboolmasall
❇️ پیامبر اکرم (ص) مظهر صفت مهربانی و رحمت خاصه خداوند متعال
آیت الله بهجت (ره):
✅ خداوند سبحان میفرماید:
📜 «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِک بِالْحِکمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جَادِلْهُم بِالتِی هِی أَحْسَن؛
📃 با حکمت و اندرز نیکو، [مردم را] به سوی راه پروردگارت بخوان، و با مجادلهی نیکوتر با آنها مجادله کن» (۱)؛
✳️ یعنی با زبان نرم و به نرمی و آرامی، حکیمانه و منطقی و یا با موعظهی نیکو و زبان شیرین مردم را به سوی خدا دعوت کن.
✅ و نیز میفرماید:
📜 «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ؛
📃 پس بهواسطهی لطف و رحمت خدا، با آنها به نرمی رفتار نمودی» (۲).
❇️ پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مظهر صفت خاصهی رحمت حضرت حق تبارک و تعالی و
📜 «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رحِیمٌ؛
📃 نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و دلسوز» (۳)
🌅 و آیینهدار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران میتابد و خود بالذات ندارند. نظیر آیینهای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه.
✅ خداوند متعال خطاب به آن حضرت میفرماید:
📜 «لَعَلک بَاخِعٌ نفْسَک أَلا یکونُواْ مُؤْمِنِینَ؛
📃 چهبسا برای اینکه آنان ایمان نمیآورند جان خود را میفرسایی» (۴).
✅ و نیز میفرماید:
📜 «فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَیهِمْ حَسَرَاتٍ؛
📃 مبادا جان تو بهخاطر آنها از روی حسرتهای پیدرپی بفرساید»؛(۵)
✳️ یعنی مگر میخواهی از سختی و ناراحتی جان دهی که این گونه از شدت رحمت و رأفت بر مؤمنین، در هدایت و ایمانآوردن آنها خودخوری میکنی؟!
⬅️ در محضر بهجت، جلد اول، نکته ۵۰۴
۱. نحل: ۱۲۵.
۲. آلعمران: ۱۵۹.
۳. توبه: ۱۲۸.
۴. شعراء: ۳.
۵. فاطر: ۸.
🏷 #حضرت_محمد_ص #مبعث #عید_مبعث
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
برای انجام کارهات مدام امروز و فردا میکنی؟😔
در طی روز مداام افکار منفی سراغت میان؟⭕️
خیلی کار میکنی ولی بازم
خونت بهم ریخته است؟🤦🏽♀
انگیزه و پشتکار نداری برای شروع کارها؟☹️
✅۴تا مینی دوره رایگان✅
این کانال فقط به درد خودت میخوره پس بزن رو لینک پایین👇🏽👇🏽
https://eitaa.com/joinchat/1018167562Cedf05ce8cc
مردم هیچ وقت ؛
بابت ضعفت
ازت متنفر نیستن
اونا به خاطر قدرت و توانایی هات
ازت متنفرن!
پس سعی کن قوی باشی
و به نظر دیگران
بی اهمیت...!!
@zarboolmasall
هدایت شده از قاصدک
دانلود آهنگ های جدید #ایرانی🎶😍
آهنگای کدوم خواننده رو میخوای بزن روش👇
حامد همایون محسن چاوشی
فرزاد فرزین بهنام بانی
محسن ابراهیم زاده روزبه بمانی
آرمین زارعی آرون افشار
ایوان بند راغب
رستاک حمید هیراد
گرشا رضایی ماکان بند
مسعود صادقلو علی یاسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرانسوی🤍🕊
Qui va lentement va sûrement.
ترجمه تحتالفظي: کسي که آهسته ميرود، مطمئن ميرود.
معادل فارسی:
بر شير ازان شدند بزرگان دين سوار
کآهسته تر ز مور گذشتند بر زمين (فردوسی)
رهرو آن نيست که گه تند و گه آهسته رود.
#فرانسوی
@zarboolmasall