امروز اولین روزی بود که اومدم قرارگاه رسانهای
ده روز گذشته از راه دور و به شکل دیگهای در حال قلم زدن بودم و از امروز وسط نبرد
اولین حضورمعجیب بود و انگار داشتم وسط سالای ۶۰ زندگی میکردم
وسط کارا بودیم که خبر دادن پدر یکی از بچهها که هفده هجده سالشه شهید شده
یکم بعدتر خبر دادن از شهادت رفقای چندتا از بچههای قرارگاه
وقتی اذان مغرب رو گفتن و جمع شدیم به نماز جماعت انگار یه دستی منو برده بود یه گوشهی سنگر
چقدر نسل من نیاز داشت به این تجربهها و چه خوش روزی هستیم که نبرد ما مصادف شده با از بین بردن یهود و استکبار
#روزنویسنبرد
" بدویید بیرون "
و از این کلمه تا لحظهای که از ساختمون خارج بشیم باید زیر ۳ دقیقه میشد
انگار اعلام کرده بودند که اسرائیل قراره منطقه رو بزنه و ما تازه آماده شده بودیم برای خواب و روسری رو کمی شل کرده بودیم و یه لنگه جوراب توی پا و یه لنگه توی دست بودم
نمیدونم چطور شد با بچهها حجاب کردیم و کیف و گوشیهامون رو برداشتیم و با بالاترین سرعت از قرارگاه خارج شدیم
و یکی از آقایون ما سه نفرمون رو سوار ماشینش کرد و به بالاترین سرعت از منطقه دورمون کرد
۳ نفر از سه نقطهی شهر که نمیدونستیم ساعت ۱ شب چه کنیم و کدوم سمت بریم و به این نتیجه رسیدیم همه بریم یک جا و شد خونهی مادر یکی از بچهها
حالا که نزدیک به سه ساعته از منطقه دور شدیم و به یه آرامش ذهنی رسیدیم، متوجه شدیم که تازه برای اولین بار با چهرهی جدی جنگ مواجه شدیم
ترسیدم؛ نه از حمله نه از انفجار بلکه از آماده نبودن از کارای روی زمین مونده
خلاصه که خدایا اگه خواستی شهادت قسمتون کنی البته واسه من حرف بزرگتر از دهنمه اما قبلش بزار دوتا کار بزرگ کنیم و خونمون جریان ساز بشه
#روزنویسنبرد
🖋 صلحی که بدون صلح است
پردهی اول: صفین
امیرالمومنین پیروز میدان بود و تا یک قدمینابودی معاویه و تمام شر.
مالک به پشت خیمه رسیده بود که از سوی لشکر امویان گفتند صلحکنیم و چنان از طریق ستون پنجمشان لشکر را متزلزل کردند که تیغ بر گردن حیدر نهادند و گفتند جنگ طلبی را را کنار بگذار و حکمیت و صلح را بپذیر
پرده دوم: ساباط
امام مشغول چینش نظامی جدید بود و با وجود خیانت عبیدالله بن عباس،باز لشکر امام قدرت پیروزی بر لشکر معاویه را داشت که به یکباره جارچیها شروع کردند به فریاد که حسن بن علی پیشنهاد صلح کرد و آتش بس برقرار است
امام گفت اگر پای کار بمانید تا آخرین قطرهی خونم خواهم جنگید و اگر نباشید برای اینکه خون بهترین یارانم و شیعیانم را حفظ کنم صلح میکنم؛ پای امام نماندند و حتی چنان مسخ وعدهی صلح شدند که حسن را متهم به جنگ طلبی کردند و سجاده از زیر پایش کشیدند
و سبط اکبر امیرالمومنین با درس از صلح حدیبیه رسول الله، پای صلح نامه را مهر کرد
با این وجود که میدانست دشمنش بدعهد است و پای این مفاد نمیماند اما باید ثابت میشد به مردم کم عقل بی دانش
پرده سوم: تهران
حال در سال ۱۴۴۶ هجری قمری باز جارچیان بیصفت در شیپورهایشان میدمند و میگویند ایران خواستار صلح است.آن هم ایرانی که دست بالا را در جنگ دارد و تلاویو را با خاک یکسان کرده است
در چنین شرایطی از ما میخواهند صلح کنیم و عقب بکشیم
آن هم در برابر بدعهدترین مردمان تاریخ
کسانی که ۲۴ ساعت هم بر سر حرفشان نمانده و اگر ذره ای عقب بنشینیم در آیندهای نه چنداندور چنان بر ما بتازند که بمانیم در ضرباتشان
دشمن بدعهد است و بدمست. بر سر هیچ قولی نمانده تضمینی باشد بر قولهایش
نه اسرائیل بر سر پیمانهای صلح و آتش بسش با فلسطین و لبنان مانده نه آن پیرمرد کله زرد بلد است پای قول و قراری بماند.آنهم ترامپی که انگار جملهی اولش قبل از بساط است و جملهی دومشدر حال نعشگی
برای همین است که اعتماد به این دو شیطان،ساده لوحی ست
وکاش ما اهالی صفین و ساباط نباشیم که علی(ع) و حسن(ع) را مجبور به صلح کردند
وکاش گول مسخ دروغهایشان نشویم که صلح این افراد بدون صلح است
#روزهاینبرد
ماها این روزا رفیق از دست دادیم
رفقامون همسر شهید شدن
خودمون وصیتنامه نوشتیم و وسط قرآن گذاشتیم و به چندنفر امین سپردیم که اگه شهید شدیم بدون کجاست آخرین حرفامون
تا آخرین لحظه هرجور بود و شد وایسادیم و آیا ما سازش کردیم؟ هزار بار نه
ما در طی ۱۲ روز بلایی بر سر رژیم صهیونیستی آوردیم که صدها روز باید دور خودش بچرخه تا شاید بفهمه چه بلایی سرش اومده
فقط کافیه کمی به خرابیهایی که ایران در تلاویو و حیفا به یادگار گذاشته نگاهی بندازید و مقایسه کنید با حجمتخریبها در ایران
ما با حیثیت آمریکا و اسرائیل کاری کردیم که تمام کشورها جرات دست درازی بهشون رو خواهند داشت
این دو ابرقدرت پوشالی حالا فاحشهای ارزان قیمت هستند که کسی حاضر به نزدیک شدن به اونها نیست چه برسه به همخوابگی
و این از بین بردن هیبت پلاستیکی قدم اول پیروزی ما بود
و بدونید این قدم اول بود
صادقهای بیشتری در راهه . سر وقت،نقطهزن تر و نتيجه بخش
#روزهاینبرد
جدی تصورتون از جنگ و نابودی اسرائیل انقدر ساده انگارانه بود که انتظار داشتید در یک مبارزه نهایی با زدن دکمهی فینیشینگ کار صهیونیسم رو تموم کرده و بعد زیر یه خم آمریکا رو بگیریم؟
نه عزیزجون.جنگ با یهود و استکبار جنگیه که ریشهی تمدنی داره و برای به ثمر رسیدنش باید خون دل بخوریم
برای اینکه قهرمان دوی ماراتون المپیک بشی باید کلی تمرین کنی،زمین بخوری، آروم اما پیوسته ادامه بدی تا بالاخره به نتیجه برسی
الان هم ما همون حکم رو داریم.مسابقهی اولمون رو با یه رکورد خوب پشت سر گذاشتیماما باید نفس تازه کنیم
یه آبی به دست و صورتمون بزنیم،مسیر جدید بچینیم تا برای مسابقه بعدی آماده بشیم
ناامید نشید و بدونید به قول حاج حسین یکتا
" ما به قله نزدیکیم. نزدیک قله که بشی اکسیژن کممیشه و خیلی ها از ادامه مسیر جا میمونن"
مبادا جا بمونیم و بلغزیم
ماها تازه کارمون جدی تر شروع شده و وقت مرحلهی دومجنگ با یهود و استکباره
باید مسلحتر بشیم .رسانههامون رو قوی کنیم و به صورت داخلی و بین المللی بدون خستگی جنگ رسانهای رو ادامه که مبادا مغلوب لکاتههای جارچی دشمن بشیم
اگه این ۱۲ روز همش غصه خوردی که ایکاش تخصصی داشتم که میتونستمموثر باشم،ایکاش درسم رو جدیتر گرفته بودم، ایکاشتسلط به زبانهای خارجی داشتم،ایکاش رسانه بلد بودم و هزار ایکاش دیگه که تو رو از میدون نبرد دور نگه داشته بود،الان فرصت جبرانه تا اگر رزم بعدی در پیش بود،توی سایه نباشی و بتونی وسط میدون نبرد باشی
🖋 صبر مقدس
استخوان در گلو و خار در چشم داریم؛ بغض و عصبانیتتان رو درک میکنیم
اما مکلفیم به صبری مقدس و متوجه باشیم که تبدیل به جارچی دشمن نشیم
ما بازندهی میدان نیستیم و صلحی بر ما تحمیل نشد که پرقدرت تا آخرین لحظات بر پیکر در حال احتضار صهیون تاختیم
حرف من رو باور ندارید؟ کمی سرک بکشید در اظهار نظرهای خودشون در بعد از آتش بس
کلاه از سر برداشتهاند برای این مُلک و یک صدا از قدرت ایران میگویند و نگرانند برای اقدام بعد از این صبر مقدس
#روزهاینبرد
با تحلیلهای سرسری و واکنشهای هیجانی ایران رو در موقعیت ضعف نشون ندید
و تکرار کنید ما پیروز این میدان بودیم اما مونده تا پیروزی نهایی
قطعا اسرائیل پایبند به آتش بس نخواهد بود
اما ما هم گفتیم انگشتهامون روی ماشه ست
حواسمون باشه و صبر کنیم تا آقا بیان و سخنرانی کنن
فرماندهی ما آقاست نه هیچکس دیگه
کدوم ملتی رو پیدا میکنید که شب چندساعت با صدای پدافند سر کرده باشه و تنها ۲ ساعت خوابیده باشه و حالا دم ظهر به دم کشیدن زعفران نگاه کنه و گوش بده به سرخ شدن سیبزمینیها؟
ساعت ۱۱ صبح رسیدم خونه و میخواستم بخوابم اما قهوه دم کردم و رفتم دوش گرفتم و شروع کردم به پختن غذا و روشن کردن ماشین لباس شویی و بعد
با موهای نم دار به خوردن لاته ای خنک و نشستن زیر باد کولر گذشت
این عادیترین روتین زندگی یک زن در هر کجای جهانه اما نه زنی از کشوری که ۱۲ روزه زیر بار حملات و تهدیداته
ما فرق داریم با تمام معادلات جهان که شب خیابان را به سرعت طی میکنیم تا زیر آوار پهپادها نمانیم و تا خود صبح با رفقا شوخی میکنیم و میخندیم که از این به بعد شبها با جوراب بخوابیم و اگر شهید شدیم کاش حداقل یک نفر بماند تا از خاطراتمان بگوید
ما فرق داریم که پسرک ۱۸ سالهای که کنارمون بود با اینکه پدرش بر اثر جراحات در بیمارستان بستری بود ایستاد و مشغول تدوین بود و وسط کارا بچهها آروم آروم خبر شهادت پدرش رو دادند
ما فرق داريم و در هیچ کدام از تحلیلهای تحلیلگران و جامعهشناسان جای نخواهیم گرفت و مارو نخواهند شناخت
ما پشتمان گرم به مردی است که با اینکه خودش در دیدههای ما پیدا نیست اما دستش همیشه روی شانههایمان هست و هوایمان را دارد
قدر خودمون رو بدونیم که این تقدیرهای بزرگی قراره به دست ما رقم بخوره
#روزنویسنبرد
شما دعا کنید کمیبه وقت من خدا برکت بده و ورژن معلم تاریخ من فعال بشه تا بیام براتون منبر تاریخی برم از تاریخ شیعه
تا کمی باهم مرور کنیم نبرد و فتح نهایی شبیه به مورتال نیست.
🖋📚 "محمد ما را سرشکسته کردی. این چه صلحی است که بر ما تحمیل کردی"
نه یک نفر که تعداد زیادی از مسلمان هایی که رسول الله را باور داشتند بعد از صلح حدیبیه شروع کردند به توبیخ پیامبر. بعد از شنیدن مفاد، برخی از مسلمانان عصبانی شدند چرا که آن را به نفع قریش میدانستند. عمر بن خطاب و چند نفر دیگر شروع کردند به فریاد زدن و به پیامبر گفتند که « این چه صلحی است. شما ما را سرشکسته کردید.»
صداها بالا گرفته بود که جبرئیل امین نازل شد و سورهی فتح را در طبقی تقدیم پیامبر کرد و گفت خداوند حدیبیه را فتح المبین میداند و گفته است که این پیروزی عظیم است.
اما چرا حدیبیه فتح المبین بود؟
در بند اول اعلام شد که مسلمانان، امسال باید بدون زیارت کردن به مدینه بازگردند آن هم با وجود مسافتی که طی کرده بودند اما نکته ی مثبت آنجاست که مشرکین با قید حق زیارت در سالها بعد، چیزی عایدشان نشده و اگر مجددا حق زیارت را نمیدادند، پیامبر میتوانست کل صلح نامه را باطل کند و این یعنی بند اول به نفع مسلمانان است.
بند دوم امتیازی بزرگ برای مسلمانان بود. در شش سال گذشته، مشرکین شبانه روز درحال توطئه چینی علیه مسلمانان بودند و آسایش آنان را گرفته بودند؛ و دراین جا خودشان تعهد دادند که تا ده سال آینده با مسلمانان کاری نداشته باشند.
در بند سوم هم پیامبر فرمودند اگر کسی واقعا ایمان داشته باشد و ما او را تحویل دهیم، خداوند وعده داده است که برای مومنان فرج و گشایش خواهد بود.از طرفی ، کسی که از اسلام خارج شده و به مشرکین پناه می برد ، خودش را بیچاره کرده و دلیلی ندارد او را پس بگیریم.
با این وجود باز عده ای درخصوص این بند به پیامبر ایراد وارد میکردند اما مدتی بعد یک اتفاق، حکمت کلام پیامبر را مشخص کرد و ان ها فهمیدند که هدف پیامبر از این سخن چیست.
جوانی از قریش که مسلمان شده بود به مدینه آمد. پیامبر صبر کردند تا ببینند قریش چه واکنشی نشان خواهد داد. قریش یک گروه به مدینه فرستاد و پیامبر طبق پیمان به ان جوان گفت باید بروی. قریشیان دست و پای جوان را بستند و به راه افتادند اما در میانه مسیر، جوان توانست فرار کند. او به شهر دیگری رفت تا برای پیامبر دردسر ایجاد نشود.
گروه قریشی دوباره به مدینه بازگشتند و پیامبر فرمود « شما هیچ طلبی از ما ندارید. ما به عهد خودمان وفا کردیم.شما نتوانستید از او نگهداری کنید.»
مدتی گذشت و آن جوان با قرار گرفتن بر سر راه کاروان مشرکین، به آن ها آسیب میرساند. چند جوان تازه مسلمان دیگر هم که از مکه فرار کرده بودند به او پیوستند و تیمی را تشکیل دادند برای اذیت کاروان های مشرکین.
حجم آسیب ها به قدری زیاد شده بود که قریش پیغام فرستاد برای پیامبر که « هرکس که مسلمان شد و به مدینه آمد، همان جا بماند .این بند صلح نامه از امروز حذف است»
بعد از حذف این ماده، پیامبر به آن چند جوان پیغام فرستاد که به مدینه بازگردید.
دوسال بعد از پیمان، مکه توسط مسلمین فتح شد.در آن مدت، بسیاری متوجه شدند که صلح حدیبیه یک فریب برای قریش بود و پیامبر با این صلح آنها را فریب داده است و برای مسلمین امتیازاتی را فراهم کرده است و طرف برنده قطعا مسلمانان هستند؛ برای همین برخی افراد مانند عمرو بن عاص، خالد بن ولید و مغیره بن شعبه که مغز متفکر قریش بودند، اسلام آورده و به پیامبر پیوستند.
اسلام آوردن این سه نفر، ضربه ی بزرگی به قریش بود چرا که خالد مغز نظامی قریش و عامل پیروزی در احد بود و عمروبن عاص مغز سیاسی و نظامی شان؛ و با جدا شدن آنها از کفار آسیب بسیاری به قریش وارد شد و حتی در فتح مکه هم این افراد نقش ویژه ای ایفا کردند.
حال به امروز بازگردیم؛ آتش بسی که بعد از دوازده روز صحبتش به میان آمد، خار در چشم و استخوان در گلوست اما باید بدانیم شاید در پس اتفاقاتی که شاید دلایلش را ندانیم، فتح الفتوحی نهفته باشد.
#کلاستاریخ