🖋 رضا پهلوی نوادهی کوروش است یا سیدعلی خامنهای؟
سوم شهریور ۱۳۲۰ جنگدههای روسیه و انگلستان از خطه شمال و جنوب به ایران نزدیک شدند و بندرانزلی و خوزستان رو به خون کشیدند
و خیلی سریع در طی دو روز شمال و جنوب تحت اشغال در اومد.
تمام تیمسارهای ارتش پرافتخار پهلوی! به سوراخ موشی پناه برده بودند و کمتر از انگشتان دست فرمانده در کنار سرباز صفرهای مادرمرده ایستادند.نمونهاش غلامعلی و یدالله بایندر که یکی سوم شهریور در خرمشهر و دیگری چهارم شهریور در انزلی به شهادت رسیدند
تلگرافی زدند به تهران و بعد طی تماسی گفتند رضامیرپنج غلط کرده به دستور ما برای اخراج آلمانیها گوش نداده.
رضاخان! از ترس به محمدعلی فروغی گفت استعفای من رو بنویس
فروغی که دستش در جیب انگلیسیها بود از قبل استعفانامه را مقابل شاه گذاشت و بعد از امضا سی ام شهریور به سیستان و بلوچستان رفت و از آنجا به جزیرهی موریس تبعید شد؛
شاه پر از مدال بر دوش و سینه که مدعی بود ژنرال است و ارتشی متحد و قوی ساخته و گردن تیمسارهایش از مدالهای افتخار همایونی خم بود، حتی یک ماه هم نتوانستند مقابل اجنبیها ایستادگی کنند و ایران اشغال شد؛ حتی دو سال بعد هم خارجیها آن پسر مدعی یعنی محمدرضا را به بندکیف خود حساب نکردند و بدون کسب اجازه که نه حتی بدون خبر دادن به شاهمملکت آمدند و کنفرانس تهران را با چرچیل، روزولت و استالین برگزار کردند و رفتند.
اما ۴۷ سال است که رهبران عباپوش ما در که هیچ مدالنظامی بر دوش یا سینهشان نیست و به جای تفنگ،عصا در دستدارند مقابل اجنبی ایستادهاند.
آن پیرما،سیدروح الله ده سال بود و ده سانت خاک نداد و در برابر ارتش هفتاد و دوملتی تا دندان مسلح بعثی به همراه سربازهایش ایستادگی کرد.
و حالا پیر فرزانه ما آسیدعلی، بعد از سالها ایستادگی و مبارزه در شرایطی که فرماندهانش را ترور کرده اند و خودش را تهدید که کشور جنگی دوازده روزه را پشت سر گذاشته،عصا زنان با طمانینه قدم میزند و در شب عاشورا در مجلسی که خود بانیاش است حاضر میشود و با غرور به مداح میگوید ای ایران را بخوان.
این یعنی نهمن ترسی از شما دارم و نه این خاک قابل اشغال است وقتی سربازانش در زعامت من هستند.
این است فرق خان و رهبر.
خان برای نجات جان خودش حاضر استکشور به تسخیر دشمن در بیاید و در برود و رهبر می ایستد و میجنگد.
حال شما بگویید رضا پهلوی نوادهی کوروش است یا سیدعلی خامنهای؟
《فرینا اولیائی 》
مناز تمام شب عاشورا یکلحظه رو میخوام.لحظهای که اباعبدالله و اصحاب در خیمه نشستند و هرکس از خاطرات و مجاهدتهاشمیگه و دور سر امام میگردند
میمیرم برای اون لحظهای که حبیب دستهای امام رو وقتی داره بهشت رو به اصحابنشون میده رو میگیره و میگه
" دیدن بهشت رو میخوام چیکار. بهشت من شمایی حسین جان.بگو بعد مرگت کنارت هستمیا نه. همین کافیه"
اعمالِ روزِ عاشورا:
●عَدَمِ تَوَّجُه به امورِ دُنیا؛
●تَسلیَّت گُفتَن به یکدیگر؛
●خواندَنِ زیارَتِ امامحُسین(علیهالسلام)؛
●خواندَنِ هِزارمَرتَبه=سورهی توحید؛
●خواندَنِ زیارَتِ عاشورا[باصَدلَعن]؛
●خواندَنِ زیارَتِ ناحیّهی مُقَدَّسه[صوتی گوش بدید]؛
●خواندَنِ زیارَتِ وارث؛
●خواندَنِ دُعای عَشرات؛
●خواندَنِ دورَکعَت نَمازِ مُستَحََّبیِ به نیَّتِ روزِ عاشورا.
•التماسِ دُعا ..
از بزرگترام شنیدم، شب یازدهم محرم
غذای گرم نخورید ( حدالامکان خیلی کم غذا بخورید)
روی زمین سفت بخوابید بدون وسایل خواب راحت
نماز شب بخون حتی اگه هیچ شبی نخوندی
بالای پیکر بی سر و مطهرِ برادر که رسید.
خطاب به او فرمود:
تو کشته ی روز جمعه هستی یا دوشنبه؟!
سال چهارم دبستان، اولین سال ما بود که با کتاب تاریخ مواجه میشدیم.
اولین زنگی که تاریخ داشتیم معلممون پای تخته نوشت
" ملتی که تاریخ نخواند، محکوم است به سقوط"
حالا دقیقا بیست سال از اون روز میگذره
من عاشق تاریخ شدم، تاریخ خوندم و درس دادم و هنوز هیچی از تاریخ بلد نیستم
اما به چشم سقوط یک ملت رو میبینم که با تاریخ سازینس در صفحات مجازی و شبکههایی که با هدف از یک خاندان منفور،قهرمان ساختند چطور بر پیکر ایران تازیانه میزنند.
اگر تاریخ خوانده بودند بر مردی که ایران را بی پناه رها کرد و فرار کرد و کشور را دو دستی به دست بیگانگان سپرد نمیگفتند پدر
اگر تاریخ خوانده بودند به مردک زنبارهای که حتی وزیرش در خاطراتش از او به نیکی یاد نمیکند نمیگفتند عامل پیشرفت
و اگر تاریخ خوانده بودند به پسرکی خیالباف که حتی فرزندانش را نتوانست با زبان پارسی آشنا کند نمیگفتند نجات دهندهی ایران
تاریخ بخوانید نه از یک منبع که از منابع مختلف و نسل جدید رو وادار کنید به تاریخ خوندن
ولی کاش از من خونهای به یادگار بمونه که صدوپنجاه سال بعد بگن " بیشتر از یه قرنه که اینجا مجلس روضه برپاست"
اینکه برای رویاهایت تلاش کنی قابل ستایش است.
علیرضا فغانی، حق دارد برای رویای داوری بین المللی خودش را به آب و آتشبزند. اصلا دمش گرم تابعیت استرالیایی گرفت
اما آقای فغانی؛
تو تام کیدمن از ملبورن نیستی.تو ، هنوز علیرضا فغانی و اهل جابوزی.
شاید شش سالیست که به انگلیسی صحبت میکنی و کمی فارسیات ضعیف شده اما زبان مادری ات هنوز فارسی با لهجهی خراسان رضویست
اصلا ما را فراموش کردهای به ته لهجهات مقابل انگلیسی حرف زدن گوش بده، نامت را تکرار کن،گاهی مقابل آینه بایست و به خودت نگاه کن
شرمندهایم اما تو جزوی از این خاک هستی! پس چطور کنار قاتل هزارنفر از هموطنانت ایستادی و لبخند زدی؟
کنش سیاسی پیشکشت، نخواستیم او را مقابل جهانیان رسوا کنی اما وطنت ارزش یک اخم مقابل ترامپ را نداشت؟
نمیدانم؛ شاید وطن برای تو کم گذاشته که انقدر ارزان فراموشش کردی اما خدا کند عزیزی از تو ،دلش از صدای انفجارهایی که این کله زرد آمریکایی و رفیق سگش ایجاد کردند، نلرزیده باشد.
اما خدا خیرت دهد.نشانمان دادی بی غیرتی یعنی چه
خوانده بودم که از خدا بخواه که تو را مشغول دنیا نکند که عاقبتش فروختن روحت است؛ و ما امشب در فینال جام باشگاهها، روح یک مرد را دیدیم که برای رویاهای دنیاییاش سر مقابل شیطان خم کرد و لبخند زنان در کنار قاتل هموطنانش ایستاد.
به کارت ادامه بده. سوتت را بزن و اسمت را بالا ببر.
شیران نیازی به دلسوزی کانگورو و عنکبوتها ندارند
چهل روز قبل
وطن معنای تازهای پیدا کرد.
برای من که خودم را وطنپرست میدانستم،این گربهی چندهزارساله، مهمتر شد
آنقدر مهم که قید قدم زدن در خیابانهای فرنگ را بزنم و بیخیال آکادمی سینمایی شوم که سه سال دویده بودم و به نزدیکیهایش رسیده بودم
چهل روز قبل بغضی را فرو خوردم و
و با خودم گفتم آن شهر شاید یک روز مقصدی از مسافرتهایم باشد اما باید بمانم
حتی اگر این خاک آوار شود بر سر تمام رویاهایم
باید بمانم و نفس بکشم در کشوری که سخت است زیستن در آن
اما برایم معنا دارد
چهل روز قبل عزیزانی را به تن خاک سپردیم تا این خاک بماند
و برای خیلیها تکرار شد و خیلیها تازه فهميدند که
"علاج در وطن است"
چهل روز قبل ما دوباره به واژهای مشترک رسیدیم
ایران؛ و به جهان نشان دادیم ما فرق داریم
ما صاحبخانهایم و اجازه نمیدهیم کسی بر سرمان فریاد بکشد و بخواهد از خانهمان بیرونمان کند
نشان دادیم که حتی اگر عزیزترینهایمان در خون بغلطند،اشکهایمان را در چشم خفه میکنیم و برای نبرد میایستیم
و بار دیگر ثابت کردیم ما به یقین رسیدهایم
برای حفظ ایران
در روزگار جالبی زندگی میکنیم
ما نشسته بودیم یه گوشه چای و بیسکویتمون رو میخوردیم که به خاکمون حمله شد
با این حال ما مقصریم و باید تمام سلاح و فناوریمون رو تحویل بدیم
طرفی که بهمون حمله کرد هم کاملا بیگناهه
آیندگان به این روزهای سیاست و رسانههای ما و جهان خواهند خندید
قطعا روزهای سختی خواهیم داشت
اما در ذهن من این جنجال اسنپ بک و مکانیزم ماشه شبیه به هیاهوی لشکر شام در دوران قبل شهادت اباعبدالله ست