امروز سال روز اتفاقی است که اگر نبود فریادهای امروز وجود نداشت
هفت اکتبر و فلسطین نقطهی وصل خونخواهان کل تاریخ است و ما به بعد از قرنها به آن رسیدیم
نقطهای که از شرق آسیا تا غرب اروپا،از اقیانوسیه تا قلب آمریکا بر سر یک دشمن به توافق برسند و تمام فریادشان خرج دشمن اصلی بشریت بشود.
چه کسی فکرش را میکرد یک روزی برسد که بزرگان هالیوود جراتش را پیدا کنند و علیه صاحبکاران اصلی خود یعنی یهودیان،بیانیه صادر کنند
کسی در تمام این سالها از گوشهی ذهنش هم عبور نمیکرد بلوندهای چشم آبی با پرچم فلسطین و ایران به خیابان بیایند و مرگ بر اسرائیل بگویند
حالا،همانهایی که امروز بیآبرو شدهاند و به تبعیت از اربابان تلاویو نشین خود میگویند حماس شکست خورد و هفت اکتبر خطای استراتژیک بود
و این در حالیست که امروز اسرائیل بدکارهای بیآبروست و ضربهای خورده که در کابوسهایش هم نمیدید.
ایران در طی دوازده روز و مقاومت غزه در این سالها به ویژه در این دوسال با حیثیت آمریکا و اسرائیل کاری کردند که تمام کشورها جرات دست درازی به آنها را پیدا کردند
این دو ابرقدرت پوشالی حالا فاحشهای ارزان قیمت هستند که کسی حاضر به نزدیک شدن به آنها نیست چه برسد به همخوابگی
ما عزیزانی را طی دوسال به آسمان سپردیم که تا خود لحظهی ظهور و رجعت،داغشان سرد نشده و آرام نخواهیم گرفت
اما تک به تک سرهایی از ما که به روی نیزه رفت به بی آبرو شدن کاخ یهود میارزید
ما سر دادیم و جهان بیدار شد
و حالا وقت سر دادن برای رسیدن به روزی است که از یهود تنها چند فصل از کتاب تاریخ باقی بماند و قصهگویان از موجوداتی شبیه به انسان برای ترساندن کودکان حرف گوش نکن قصه بگویند
قرار نیست هیچوقت از من شاعر در بیاد اما این شعر سپید یادگاری برای این روزهایی که میخواهند فلسطین را فراموش کنیم
در سایهی دیوارهای بینام،
کودکانی
ستاره را با سنگ
هجی میکنند،
و باد
زمزمههایشان را
روی زخمِ شب میپاشد.
زمین
به هر گامشان گوش میسپارد؛
ریشههای بیقرارِ زیتون
از خوابِ هزارساله برمیجهند،
انگار خاک،
از درونِ خویش
آوازِ رهایی را به یاد آورده است.
آزادی
پرندهای نیست که بگریزد،
دستیست
که در آتش میروید،
چراغیست
که از تاریکی میگذرد
و کوچهها را
به نامِ صبح
روشن میکند.
گلولهها
نمیدانند
نامِ کودکی را
که در خاک نوشته شده؛
اما
باد
بلند میخواند:
فلسطین
و برگها،
بیآنکه از هم بپرسند،
دست در دستِ هم
رهسپارِ آسمان میشوند.