هدایت شده از 🌷به سوی ظهور 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐 راه فوق العاده برای #برکتمال
#استادعالی
#اَللّهُمَّارْزُقْنِىالْحَلالَوَجَنِّبْنِىالْحَرامَ
-----------------------------------------------
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری...
به سوی ظهور🌷
@zohore_emamezaman
✾࿐༅🍃🌸🍃
ادامه ...
این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگردانید.»
کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پایین به بالا نمی رود، بعد هم یادت هست که گفتی کوه به کوه نمی رسد.
تو درست گفتی: کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.»
┈┈•✾📓🖤🌚✾•┈┈
@hezar_rah_narafte🍃🌹
✨☔️✨
✍پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد.
اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد.
شاه به یکی از وزرای خود گفت:
او چه می گوید؟
وزیر گفت: به جان شما دعا می کند.
شاه اسیر را بخشید.
وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن
وزیر اول مخالفت داشت گفت:
ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.
پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ
آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر ،از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
جز راست نباید گفت . . .
هر راستنشاید گفت 👌🏻✨
@hezar_rah_narafte🍃🌹
.
#حکایت_پندآموز
🏔🏔🏔🏔🏔
در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد.
روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود. پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.»
یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند. اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»
@hezar_rah_narafte🍃🌹
✾࿐༅🍃🌸🍃
ادامه ...
این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.
این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگردانید.»
کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پایین به بالا نمی رود، بعد هم یادت هست که گفتی کوه به کوه نمی رسد.
تو درست گفتی: کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.»
┈┈•✾📓🖤🌚✾•┈┈
@hezar_rah_narafte🍃🌹
#حکایت_پندآموز
🏔🏔🏔🏔🏔
در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد.
روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود. پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.»
یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند. اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»
@hezar_rah_narafte🍃🌹
✨☔️✨
✍پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد.
اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد.
شاه به یکی از وزرای خود گفت:
او چه می گوید؟
وزیر گفت: به جان شما دعا می کند.
شاه اسیر را بخشید.
وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن
وزیر اول مخالفت داشت گفت:
ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.
پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ
آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر ،از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
جز راست نباید گفت . . .
هر راستنشاید گفت 👌🏻✨
@hezar_rah_narafte🍃🌹
.
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هسته سیب یک ضد سرطان قوی..
🍄 جالبه👍
کانال زروند،ملکان کدکن
هسته سیب یک ضد سرطان قوی.. 🍄 جالبه👍
هر مطلبی را نشر ندهید
همه چیز در مورد سیانور موجود در هسته سیب؛ چند سیب برای کُشتن ما کافی است؟
سیب از زمانهای بسیار قدیم به خاطر طبیعت مفیدش شناخته شده است. در واقع سیب یکی از قدیمی ترین میوه های شناخته شده و حاوی فواید بیشمار است. مقدار زیاد ویتامین C، آنتی اکسیدان ها، فلانوئیدها و فیبر خوراکی موجود در این میوه به پیشگیری از سرطان، آلزایمر، پارکینسون، سنگ کیسه صفرا، فشار خون بالا، دیابت و بیماری های قلبی کمک میکند. سیب همچنین به عنوان عاملی برای کاهش کلسترول و غلبه بر اسهال و یبوست نیز معروف است.
کدخبر: 2958000
با این حال اگر فکر میکنید برای به دست آوردن بهترین نتیجه بهتر است کل یک سیب را بخورید در اشتباه هستید. با رسیدن به مرکز این میوه با دانه های سیاه ریزی مواجه میشوید که مرکز تولید سیانور و حاوی آمیگدالین سمی، یک گلیکوزید سیانوژنیک هستند.
البته دانه های سیاه و ریز سیب توسط اسیدهای معده تجزیه نمیشوند. پوسته این دانه ها به اندازه کافی سخت هست که از تعامل آمیگدالین با اسید معده جلوگیری کند. بنابراین اگر بهطور تصادفی هسته سیب را ببلعید آسیبی نمیبینید. اما وقتی دانه ها را میجوید، آمیگدالین با اسیدها و آنزیم های گوارشی تماس پیدا کرده و درنتیجه سیانور آزاد میشود.
سیانور چیست؟
سیانور یک گروه شیمیایی متشکل از یک اتم کربن است که توسط سه پیوند مولکولی به یک اتم نیتروژن متصل است. هنگامی که سیانور وارد معده میشود، میتواند به سرعت وارد جریان خون شده و با ناتوان ساختن بدن در استفاده از اکسیژن ضروری به آن آسیب وارد کند.
بدن انسان در برابر مقادیر کم سیانور مقاوم است زیرا توسط آنزیم ها سم زدایی شده و در ۲۴ ساعت اول پس از قرار گرفتن در معرض بدن از آن خارج میشود.
چه مقدار سیانور کشنده است؟
حدود یک تا دو میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن، دوز کشنده این ماده سمی محسوب میشود و اگر یک mg/kg را در نظر بگیریم، ۷۰ میلی گرم میتواند یک فرد ۷۰ کیلویی را از پا درآورد.
علائم مسمویت با سیانور شامل تنگی نفس، تشنج، درد قفسه سینه، ضربان سریع قلب، از دست دادن هشیاری، اضطراب و حالت تهوع است.