8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم شب رحلت ام البنین سلام الله علیها، تکیه علیای شهرکدکن
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بدانید از سختیها عبور خواهیم کرد
🔹️بخشی از مستند "جاذبه"؛ گوشههایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر انقلاب با خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم
🖥 مشاهده از
farsi.khamenei.ir/live
هدایت شده از هیئت ابوالفضلی و حسینیه علیا شهر کدکن
0
59
20.9K
فارس/ همزمان با فرارسيدن سيزدهم جماديالثاني و سالروز وفات خانم «امالبنين» مادر گرامي علمدار کربلا، ماجراي ازدواج آن بانوي بزرگوار با امام علي(ع) از کتاب «ماه به روايت آه» به قلم ابوالفضل زرويي نصرآباد روايت ميشود. راوي اين داستان، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است. مهربانتر از مادر، محرمتر از خواهر، مقاومتر از کوه، زيباتر از حور و روحنوازتر از نسيم صبح... اين صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه امالبنين است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نميگويد و در عين هيمنه و شکوهمندي، چنان لطيف و نجيب است که بيترس از ملامت و سرزنش، ميتواني ساعتها با او سخن بگويي و به تمام اشتباهات و خطاهايت اعتراف کني. وقتي همسرم عباس، با لبخند از سختگيريهاي مادرش در تربيت فرزندان ميگفت و ميگفت که مادرش نخستين مربي شمشيرزني و تيراندازي او و برادرانش بوده، نميتوانستم به خود بقبولانم که اين فرشته مجسم و اين تنديس بينقص لطافت و زنانگي، نسبتي با شمشير و کمان داشته باشد. همواره صحبتهايي از اين دست را ترفندي از جانب همسرم ميدانستم که شايد ميخواست ميزان شناخت من از روحيه و عواطف مادرش را بسنجد. امروز در بازار مدينه، با دو زن مسافر از قبيله بنيکلاب ملاقات کردم. وقتي دانستند که من عروس فاطمه کلابيهام، با خوشحالي مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسيدن حال و نشاني منزل او، اولين سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشير ميبندد؟ - شمشير؟! نه. - پس برادرش درست ميگفت که از بعد ازدواج، تغيير کرده. - يعني ميگوييد مادر همسرم جنگيدن ميداند؟! از حيرت، سادگي و نوع پرسشم به خنده افتادند. يکي از آنها به عذرخواهي از خنده بياختيار و بيمقدمهشان، روي مرا بوسيد و گفت: شما دختران شهر چه قدر سادهايد. قبيله ما - بنيکلاب - به جنگاوري و دليري ميان قبايل مشهور و معروف است و تقريباً تمام زنان قبيله نيز کمابيش با شمشيرزني، تيراندازي و نيزهداري آشنايند. اما فاطمه از نسل «ملاعب الاسنه» (به بازي گيرنده نيزهها) است و خانوادهاش نه فقط در ميان قبيله ما و کل اعراب، بلکه حتي در امپراتوري روم نيز معروف و مورد احترامند. فاطمه در شمشيرزني و فنون جنگي به قدري ورزيده و آموزش ديده بود که حتي برادران و نزديکانش تاب هماوردي و مقابله با او را نداشتند. بعد در حالي که ميخنديد، ادامه داد: هيچ مردي جرأت و جسارت خواستگاري از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نامآور ساير قبايل هم جواب رد ميداد. وقتي ما و خانوادهاش از او ميپرسيديم که چرا ازدواج نميکني؟ ميگفت: مردي نميبينم. اگر مردي به خواستگاريام بيايد، ازدواج ميکنم. من که انگار افسانهاي شيرين ميشنيدم، گويي يکباره از ياد بردم که اين، بخش ناشنيدهاي است از زندگي مادر همسرم. لذا با بيتابي پرسيدم: خوب، بگوييد آخر چه شد؟! زن در حالي که از خنده ريسه ميرفت، گفت: هيچ آن قدر منتظر ماند تا مويش همرنگ دندانهايش شد و ناکام از دنيا رفت! ... خوب، معلوم است که آخرش چه شد. وقتي عقيل به نمايندگي از طرف برادرش اميرالمؤمنين علي - که رحمت و درود خدا بر او - به خواستگاري فاطمه آمد، او از فرط شادماني و رضايت، گريست و گفت: خدا را سپاس من به «مرد» راضي بودم ولي او «مرد مردان» را نصيب من کرد. زن ديگر با خنده ميان حرف دوستش پريد: چرا جريان خواستگاري معاويه را نميگويي؟ - آخ آخ راست ميگويي ... اما اين يکي را حتماً خودش شنيده ... . با تعجب و حيرت گفتم: خواستگاري معاويه؟! از امالبنين؟! شوخي ميکنيد؟! - يعني نشنيدهاي؟ تو چه عروسي هستي دختر؟ لااقل حکايت «ميسون» را که ميداني ... . - «ميسون»؟! نه ... چه حکايتي است؟ - پس از اول برايش تعريف کن خواهر گرچه، ميترسم اگر باد به گوش امالبنين برساند که ما قصه زندگياش را براي عروس چشم گوش بستهاش تعريف کردهام، پوست از سرمان بکند. - به چشم، ميگويم راستش قبل از آن که عقيل به نيابت از اميرمؤمنان علي(ع) به خواستگاري فاطمه بيايد، معاويه هم کسي را به خواستگاري فرستاده بود. لابد ميداني که معاويه پس از رحلت پيامبر و آغاز حکمراني خلفا، والي شام شد و با حيف و ميل بيتالمال و خرج کردن از کيسه مردم، رفته رفته براي خود امپراتوري خودمختار ايجاد کرد. نه فقط الان که خود را اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين مينامد و ميداند، بلکه از همان آغاز ولايت بر شام، سعي داشت بهترينها را براي خود دستچين کند؛ بهترين لباسها، لذيذترين خوراکيها، زيباترين غلامان و کنيزها، باشکوهترين تجملات و تجهيزات و لابد بهترين زنان آوازه زيبايي و شجاعت فاطمه کلابيه، باعث شد که معاويه يکي از نزديکان مغرورش را با مبالغي چشمگير از جواهر آلات و البسه و ساير هدايا به خواستگاري او بفرستد. فرستاده معاويه بعد از آن که با تبختر و فخرفروشي، طبقهاي هدايا را پيش فاطمه و خانوادهاش
هدایت شده از هیئت ابوالفضلی و حسینیه علیا شهر کدکن
به چشم کشيد، با حالتي تحقيرآميز و غيرمؤدبانه، کنار هدايا يله داد و از گشادهدستي و بندهنوازي اربابش گفت و چنان که گويي از پاسخ مثبت فاطمه و خانوادهاش خبر داشت، فرمان داد که: «دختر تا فردا صبح آراسته و آماده حرکت به شام باشد تعجيل کنيد». فاطمه با حجب و حيايي دخترانه به آرامي از پدرش پرسيد: «پدر جان، آيا اجازه ميدهيد چند کلمهاي با فرستاده ارجمند والي بزرگ شام سخن بگويم؟» پدر که آتش پنهان در زير اين لحن را ميشناخت و از بيادبي فرستاده نيز به شدت خشمگين بود، ظاهراً از فرستاده کسب اجازه کرد فرستاده با تفرعن سري جنباند که يعني بگويد. «حزام» به آتشفشان اجازه فوران داد: «بگو دخترم». فاطمه گفت: «جناب فرستاده، آيا من از هم اکنون ميتوانم مطمئن باشم که همسر والي مقتدر شام، امير معاويه بن ابوسفيان هستم؟» فرستاده که تقريباً پشت به فاطمه و خانوادهاش دراز کشيده بود، سر چرخاند و چنان که گويي بر آنان منت ميگذارد، گفت: «بله، هستي». لحن آرام و شرمآگين فاطمه به يکباره تغيير کرد و با لحني قاطع، بر سر مرد فرياد زد: «پس درست بنشين مردک!» فرستاده همچون کسي که به رعد و برق دچار شده باشد، به يکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حيرت، مؤدب و دو زانو نشست. فاطمه ادامه داد: «آيا اربابت به تو حد و ادب ميهمان و حق و حرمت ميزبان را نياموخته؟ چگونه والي مقتدري است معاويه که به نوکرانش اجازه ميدهد با خانواده همسرش جسور بيادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومي خون ميهمان و بيم غيرتورزي عشيره نبود، اين بيادبيات بيپاسخ نميماند.» فرستاده معاويه که از ترس جان، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقريباً به آستانه در رسيده بود و با دست کشيدن بر زمين، کفشهايش را ميجست. امالبنين دوباره غريد: «و اما اين هدايا و جواهرات اگر فقط هديه و پيشکش است، هديهاي است بيدليل، مشکوک و اسرافآميز اما اگر قيمت و بهاي من است. به اربابت بگو که مرا بسيار ارزان پنداشته ... هاي! کجا ميگريزي؟ بيا خر مهرههايت را هم ببر و حمايل شتر صاحبت کن!» اما فرستاده معاويه اين جملات را نشنيد چون لحظاتي پيش از آن، پابرهنه از بيم جان گريخته بود و ساعتي بعد يکي از همسايگان، طبقهاي هديه را به او رساند. معاويه هم البته از پا ننشست. براي آن که ثابت کند ميتواند از بني کلاب زن بگيرد، اين بار فرستادهاش را به خواستگاري «ميسون» دختر «بجدل» فرستاد و او را به زني گرفت. «ميسون» سوگلي معاويه شد و «يزيد» را براي او به دنيا آورد. اما معاويه دستبردار نبود. يکي - دو سال بعد از آن ماجرا، يکي از صحابه معتبر پيامبر را واسطه خواستگاري از فاطمه کرد. فرستاده معاويه مشغول طرح مقدمات خواستگاري بود که عقيل از راه رسيد. بعد از آن که عقيل، هدف از آمدنش را گفت و از فاطمه براي برادرش خواستگاري کرد، صحابي پيامبر که فرستاده معاويه بود نيز با شکفتگي و خوشحالي، خانواده حزام را به پذيرش خواست عقيل، تشويق و ترغيب کرد و وجوه افتراق و امتياز پيشوايمان علي را به تفصيل برشمرد. معاويه نيز پس از شنيدن اين ماجرا، کاردش ميزدي خونش نميآمد، خلاصه اين که حسرت ازدواج با فاطمه امالبنين بر دل معاويه ماند. با اين که ديروز با مادر همسرم ملاقات کرده بودم، با شنيدن روايت زندگياش، مشتاق شدم تا به بهانه راهنمايي دوستان قديمش، با آن دو همراه شوم و دوباره زيارتش کنم. در ميزنيم و پس از چند لحظه، در گشوده ميشود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر ميشود با همان لبخند محجوب و آرامشبخش هميشگي. من لبابهام؛ خوشبختترين زن زمين، همسر عباس، عروس فاطمه کلابيه «امالبنين»، همسر علي اميرالمؤمنين، کنيز مهربان کودکيام، بالابلند بهشتي، سنگ صبور گرهگشا، شيرزن، بانوي افسانهاي و ... زني که هر روز کمتر ميشناسمش ... . همراهان عزيز، آخرين خبر
هدایت شده از مسجدجامع حاج سیدحسن کدکنی ره
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ جایی که دیپلماسی قفل میشود!
🎙 شهید سلیمانی منطق حضور ما را در سوریه توضیح میدهد. امثال داعش و رژیم صهیونیستی ویژگیهایی دارند که چارهای جز مبارزه مسلحانه با آنها نداریم:
1️⃣ وحشی است. ما را واجب القتل میداند و نوامیسمان را غارت خود میداند.
2️⃣ سوریه و عراق بهانه است و میخواهند به مرز اصلی که ایران باشند نزدیک شوند تا بتوانند ضربه بزنند. هدف اصلی آنها ایران است.
3️⃣ هدف نهاییشان از بین بردن استقلال کشور و تصرف سرزمینمان است.
🔻 این ده دقیقه سخنرانی شهید سلیمانی در تابستان سال ۹۶ و در گرماگرم جنگ با داعش، این روزها ارزش دیدن دارد.
@masjedjamehkadkan
هدایت شده از @li.Bakhshi
حضرت علی (ع) بعدازدرگذشت ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذرخشمگین شدوبه مامورین گفت:
شمادوتوهین به من کردید;اول آنکه فکرکردیدمن علی فروشم وآمدید من را بخرید'
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنید و به من بدهیدبایک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنهارا بیرون کردو درب را محکم بست.
مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم ،آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان علی فروش نشویم!!!
┄┅═✧☫✧═┅┄
𑁍 @TABEIN_14
هدایت شده از کانال زروند،ملکان کدکن
⏺ یک یهودی مجوز مهاجرت از
روسیه به اسراییل را کسب کرد
هنگام خروج از روسیه در فرودگاه
مامور وسایل او را چک کرد،
یک مجسمه دید از او پرسید:
این چیه؟
مرد یهودی گفت:
شکل سوالت اشتباهه آقا؟
بپرس این کیه!
این مجسمه لنین مرد بزرگ روسیه است که توی تمام کشور عدالت و دموکراسی برقرار کرد و من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمهاش همیشه همراهمه، مامور گمرک گفت:
درسته آقا، بفرمایید...
در فرودگاه اسراییل مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از یهودی پرسید: این چیه؟
مرد یهودی گفت: بگو این کیه؟
گفت این مجسمه مرد منفور و دیوانهای است که من را مجبور کرد از روسیه برم بیرون،
مجسمهاش همیشه همرامه،
که تف و لعنتش کنم...
مامور گمرک گفت: بله درسته آقا بفرمایید...
چند روز بعد که یهودی توی
خونهاش همه فامیل را دعوت کرد...
پسر برادرش مجسمه را روی
طاقچه دید و پرسید: عمو این کیه؟
مرد یهودی گفت:
پسرم سوالت اشتباهه، بپرس این چیه؟
این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون
عوارض گمرکی از روسیه به اینجا آوردم.....!
معنی واقعی سیاست:
سیاست یعنی اینکه یک حرف را به
مردم به صورتهای مختلف بیان کنی.....
⭕️ مردم ایران سواد رسانهای ندارند آنها را بمب باران خبر راست و دروغ کنید و آینده سیاه و ناامید کننده...
..سخنان تکاندهنده «گیورا ردلر » خاخام صهیونیستی علیه ملت ایران خطاب به رسانههای غربی*
🕳راست و دروغ را بهم بریزید و معجونی از اخبار جهتدار درست کنید. مردم ایران سواد رسانهای ندارند، مطالعه ندارند، تمام حرفهای شما را باور خواهند کرد. من اطمینان دارم شما موفق خواهید شد.
آنها را فریب دهید تا از همه چیز و از همدیگر متنفر شوند تا برده ما شوند!!!
🔰یک خاخام صهیونیستی بنام «گیورا ردلر » در جلسهای با مدیران و کارکنان رسانههای ضدایرانی (بی بی سی، منو تو، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و...) در لندن مطالب مهمی بیان کرده که برای نخستین بار منتشر میشود:
♦️ شما کار مهمی دارید و برای اسراییل خدمات مهمی انجام میدهید. من از صمیم قلب از شما تشکر میکنم. نگران هزینه نباشید، دوستان ما هستند. عربستان قبول کرده همه هزینهها را بدهد. اما کار شما چیست؟!
👈🕳 ایران را سیاه سیاه نشان دهید.
کاری کنید که ایرانیها از همه چیز و همه کس و از یکدیگر متنفر شوند.
آنها را بمباران خبری کنید. هر لحظه و هر ساعت، با خبرهای ناامید کننده و ترسناک.
مردم ایران را دائم بترسانید، شکنجه روحی بدهید.!!!
🕳. مردم ایران ادعای آقایی میکنند، اما آقای دنیا ماییم و همه برده ما هستند.
آنها را تحقیر کنید. با انواع فیلمها و مستندات غربی تحقیر شان کنید.
آنها نباید احساس غرور و افتخار کنند.
👈 دروغهای بزرگ بدهید آنها باور میکنند. در ذهن آنها بکوبید که رسانههای ایران دروغگو هستند تا جذب اخبار شما شوند.
👈 شما بار سنگینے بر دوش دارید. باید تلاش کنید، حتے یک لحظه آرام نباشید. زمانی آرام خواهیم شد که باهم در تهران باشیم و ایران را چند تکه کنیم و انتقاممان را بگیریم.
🕳. شما نباید هیچ خبر مثبتی از ایران انتشار دهید.
مردم ایران نباید به آینده امیدوار شوند. آنها باید دائم خبر منفی بشنوند. بگذارید شما را راحت کنم، تنها راه شکست ایرانیها ناامید کردن مردم ایران هست. آنها دارای عقاید محکم مذهبی هستند و این کار ما را سخت کرده است.
تحریم اقتصاد ایران کار بسیار واجبی هست.
ایرانیها باید مجازات شوند، آنها تنها گروهی هستند که نه تنها در برابر ما تعظیم نکردند بلکه قصد نابودی ما را دارند، تمام کار شما این باشد. من برایتان آرزوی موفقیت میکنم. }}
🔰 پی نوشت:
سخنان این خاخام خبیث صهیونیستی را بدقت بخوانید و تفکر کنید. آنها چه در سر دارند و برای آقایی بر دنیا و از جمله ایران چه نقشههای شومی کشیدهاند.
هوشیار و بیدار باشیم. فریب
امپریالیسم رسانهاے را نخوریم.
#نفوذ
#سوادرسانه
#انسانآگاه
❗️ انتشار این محتوا در راستای روشنگری با شما...