eitaa logo
شهید سجاد زبرجدی
1.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
79 فایل
ارتباط با ادمین کانال شهید سجاد زبرجدی @eltiyam_315 کپی آزاد با یک صلوات به استثنای برشی از کتاب شهید زبرجدی کانال دیگرمون: https://eitaa.com/ShahidAbdali
مشاهده در ایتا
دانلود
ما ملت شهادتیم شهید سجاد زبرجدی شهید مصطفی علیدادی شهید سید مصطفی میر نعمتی رفیق شهید، آخر شهیدت می‌کند @zebarjadi59
آخرین عکسِ دو نفره... تازه از ماموریت برگشته بود ، بعد مدتی همدیگر رو در مقر پایگاه دیدیم.. بعد از اِتمام جلسه و خوش و بِش بچه ها ، به شوخی بهش گفتم سجاد بیا آخرین عکس رو بگیریم اگه یروز شهید شدیم یادگاری بمونه.. اون لحظه یک ثانیه هم فکر نمی‌کردم قراره واقعا این آخرین عکسِ ما باشه.. سجاد چند ماه بعد به شهادت رسید و ما ... با ما که نمک گیرِ غزل بود چنین کرد.. با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد.. ما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقیم.. یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد.. شهادت نیامد که نیامد.. ارسالی یکی از دوستان نزدیک @zebarjadi59
اهـلِ‌دل‌کـه‌باشے دو‌چیـزـرا‌خـوب‌یاد‌مےگیـر؎↓✌️🏼 [ جُــدا‌شـدن‌از‌زمـین:)"🌍 پریـدن‌بـ‌ه‌آسمــان..🕊! شَهـٰادَت هُـنر مَـردان خُـداست☁️💗 مـٰا ایـن کـٰانـٰال رو تـٰاسیس کَـردیـم تـٰا شُـما بیشـتَر بـٰا شُـهدا آشـنٰا بِـشیـد...🌿🕊 خـوشحٰال میشَـم به جَـمع عـٰاشقٰان شَـهادت بـپیوَندیـد🙂❤️ کانال شهید سجاد زبرجدی https://eitaa.com/zebarjadi59
برش هایی از کتاب برای اولین بار 💚💚 امشب از کانال کانال شهید سجاد را به دوستان خود معرفی کنید @zebarjadi59 https://eitaa.com/zebarjadi59
«شما چهل روز دائم الوضوء باشید، خواهی دید که درب های رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد»
هزار و يك كلمه ؛ ج‏2 ؛ ص164 از اينكه وضو به چهار عضو سر و رو و دو دست و پا اختصاص يافت اين است كه ايزد تعالى چون نماز را واجب كرد نخواست كه بندگان وى آلوده به خدمت آيند، ايشان را فرمود وضو كنند و با اين چهار عضو مخصوص كرد زيرا كه آدم اول روى به درخت گندم كرد و به پاى برفت و به دست از درخت گندم باز كرد و بر سر نهاد و بر حوّا آورد ايزد عز اسمه بفرمود اين چهار عضو گناه كار را به گاه خدمت بشستن و مسح كردن تطهير كنند اين داستان بيان حال آدم و آدميزاد است و همانند آن در آيات و روايات بسيار است الحمد لله كه مولاى مكرّم خود اهل اشارت است.
هزار و يك كلمه ؛ ج‏2 ؛ ص378 نمازگزار بايد نخست وضو بسازد و تن و پوشاك او پاك باشد تا بتواند در پيشگاه خدايش بار يابد و با او سخن بگويد كه «پاك شو اوّل و پس ديده بر آن پاك انداز»، و كم ‏كم آگاه مى ‏شود كه جان نمازگزار هم بايد مانند تن و پوشاك او پاك باشد. و چون جان آدم پاك شده است آنچه كه از او پديد مى‏ آيد پاك خواهد بود كه «از كوزه همان برون تراود كه در اوست»؛ پس نمازگزار راستين، پنهان و آشكار او، درون و بيرون او، دست و دهن او، انديشه ‏ها و پيشه ‏هاى او، خواسته ‏ها و كار و كوشش او همه پاك‏اند
عوارف المعارف(ترجمه) ؛ متن ؛ ص128 شيخ گفت:- رحمه- آداب ايشان در وضو حضور دل است. و هرگاه كه در وضو سهوى افتد، نتيجه آن سهو وسوسه بود در نماز. آداب ديگر: دائم بر وضو باشند. و از لوازم مرد عاقل دانا آن باشد كه دائم مترصّد مرگ باشد و بر وضو باشد. و بزرگى بوده است كه در شب هرگاه كه از خواب درآمدى وضو ساختى‏ شهاب الدين ابو حفص سهروردى/ابومنصور اصفهانى، عوارف المعارف(ترجمه)، 1جلد، انتشارات علمى و فرهنگى - تهران، چاپ: دوم، 1375.
شهید سجاد زبرجدی
«شما چهل روز دائم الوضوء باشید، خواهی دید که درب های رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خوا
نکته: به کار بردن «درب» درفارسی غلط مشهور است. صحیح آن است که «در» گفته شود، زیرا: درب واژه عربی به معنای «دروازه» است و در واژه ای فارسی است که معادل «باب» در زبان عربی است. بنابراین به جای درب خانه یا درب ماشین و ... بگوییم در خانه، در ماشین و ... . مانند آخر مصراع دوم بیت زیر: جِید گردن،صَدر سینه،رُکْبه زانو،رأس سر *** ثَوب جامه،رِزق روزی،زاد توشه،باب در (نصاب الصبیان، ابونصر فراهی، قطعه ثالثه، بیت 38)
جنازھ‌پسرشون‌ڪه‌آوردند، چیزی‌جزدوسہ‌ڪیلواستخون‌نبود🚶🏿‍♀️؛ پدرسرشوبالاگرفت‌وگفت: -حاج‌خانم‌غصه‌نخوری‌ها...! دقیقاوزن‌همون‌روزیه‌ڪه‌خدا، بھمون‌هدیه‌دادش🙂💔! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال شهید سجاد زبرجدی https://eitaa.com/zebarjadi59
هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
برش هایی از کتاب برای اولین بار 💚💚 امشب از کانال کانال شهید سجاد را به دوستان خود معرفی کنید @zebarjadi59 https://eitaa.com/zebarjadi59
چه قدر می خواست یک نفر پای دردهای مانده در دلش بنشیند. با همه توداری اش، با حاج مهدی درد دل کرد و تلخی حالش را به او بخشید. حاج مهدی با حوصله به حرف هایش گوش می کرد. با متانت نصیحتش می کرد. بی منت شد سنگ صبورش. بعد از آن، هوایش را بیش تر داشت. دل سجاد به حاج مهدی بدجور گرم شده بود. حاج مهدی با این که سن و سال زیادی نداشت، از بزرگان پایگاه بود. سابقه اش برمی گشت به وقت هایی که آن جا کمیته بود و پایگاه کمیل هنوز راه نیافتاده بود. حاج مهدی خیریه داشت. چند نفری به خانواده های زیادی توی خانی آباد رسیدگی می کردند. خودش هم واسطه رساندن کمک ها به خانواده های کم درآمد بود. .  برشی از کتاب برای اولین بار 🌸🌸🌷🌷 @zebarjadi59
نزدیک‌عملیـات‌بود،می‌دانستم‌دختـردارشده یک‌روزدیدم‌سرپاکت‌نامه‌ازجیبش‌زده‌بیرون گفتم‌این‌چیه؟ گفت:عکس‌دخترمه.. گفتم:بده‌ببینمش! گفت‌:خودم‌هنوزندیدمش،گفتم‌‌چرا..؟ گفت‌: الان‌موقع‌عملیاته‌،میترسم‌مهرپدروفرزندی کاردستم‌بده؛باشه‌بعد.. "شھیدمھدی‌زین‌الدین"
شبتون مـهـدوے عشقتون عـلـوے ؛ حبّ تون فاطمـٖے • وَمِنَ‌الله‌توفیٓق الـتـمـٰاس دعـٰـاے فرج یــاحـق . . . ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘
هرآنچه‌اگر‌محتواۍارسالی‌‌‌برای‌چنل‌رسمی شهید سجاد زبرجدی داشتید‌،پۍ‌وۍ‌ارسال‌ڪنید تادر‌ڪانال‌قرار‌بگیرد🌱🌸 @Miss_zare313 -اجرتون‌باشهدا.
هر صبح عطر کوی شما می ‌وزد به ما مستانه می ‌وزد به دل ما نسیم ‌ها اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه السّلامُ عَلَیْک يَا أَبَاالْفَضْلِ الْعَبَّاسَ به نیت @zebarjadi59
یکی از هایی که اش را داد تا داعش با لگد در خانه ات را باز نکند و باشی @zebarjadi59
ازاردو؎راهیـٰان‌نـورڪہ‌برگشـتم، گفت:چـٰادرخاکۍات‌رـٰادرخـٰانہ‌بتڪان، مۍخوآهم‌خـٰاڪی‌ڪہ‌شـھدآرو؎آن ؟ پـرپـرشده‌اند،درخـٰانہ‌ام‌بـٰاشد🖐🏻" بہ‌روآیتِ‌همسـرِشھیدحمیدسیآهڪالی:)! @zebarjadi59
و از تو مےپرسند: زیبایے را کُجا مےشود یافت؟ بِه آن‌ها بِگو: "در چهره آنان کِه از خُدا حیا مےکُنند..." ⚘اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّل‌ݪِوَلیـِّڪَ‌الفَرَجـــ‌⚘ @zebarjadi59
امشب🌷 خاطراتی نقل نشده از شهید سجاد زبرجدی 🍀با ما همراه باشید @zebarjadi59
تا یکی دو روز آینده ⬅️ یک خبر خووووش و ⬅️یک مسابقه با جوایز نقدی داریم کانال را به دوستان خود معرفی کنید @zebarjadi59
تابستان بود. فکر مشهد رفتن افتاده بود توی سرشان. میثم پیشنهادش را داد. "میای بریم مشهد؟" سجاد هم از خدا خواسته قبول کرد. قرار شد عصری بیاید در خانه شان. سجاد دست کرد توی جیبش  -خب بحث مالی ش چی؟ -نگران نباش بیا بریم  عصری که شد، میثم زنگ خانه را زد. سجاد حاضر و آماده رفت جلوی در. میثم خندید و نگاهی به سرتا پایش کرد -با کت و شلوار اومدی؟ خیلی زرنگ باشیم بتونیم زیر مناره ها بخوابیم. فکر کردی می خوایم بریم هتل؟  رفت کتش را درآورد. سرو وضعشان شد مثل همیشه. بیش تر وقت ها با دمپایی بیرون می رفتند. سبک و راحت! دوتایی رفتند ترمینال. برشی از کتاب شهید سجاد @zebarjadi59
هر "شب" دوست داشتنت شکل دیگری ست یک "شب" میانِ غزل واژه می‌شود یک "شب" میانِ گریه بغل یک "شب" میانِ خنده سکوت ... @zebarjadi59
بہ‌هرجایی‌ڪہ‌شد‌بگویید، بہ‌هرجاڪہ‌شد‌بنویسید، آرمان‌ِ‌ما‌مرگ‌ندارد🚶🏿‍♀️🖐🏻...! @zebarjadi59
چون تو ... نگاه میکنی... کار من آه کردن است.. ای بفدای نگاه تو... این چه نگاه کردن است..؟؟ :)💔 ❤️🍃•| شهید سجاد زبرجدی https://eitaa.com/zebarjadi59