eitaa logo
حضرت زینب سلام الله علیها
773 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
35 فایل
#سرمایه_یِ_مُحبّتِ_زهراست_دینِ_من💕 #آشنایی با دختر فاطمه بنت رسول الله(ص) #مدافعین_حرم 🌷 #خانواده و #سبک_زندگی 💐 #محبت_فاطمی 🌸 #حجاب_زهرائی🌹 #همسرداری_فاطمی_علوی کانال ما در سروش sapp.ir/hejjab
مشاهده در ایتا
دانلود
19.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اصل مهم تبلیغ در سیره پیامبر(ص)؛ دادن به مردم در پیغمبر اکرم (ص) در سخت‌ترین شرایط، می فرماید که من کاخ کسریٰ را می بینم که شما می گیرید؛ من امپراتور روم را -در یک ضربه‌ی دیگر- می بینم که شما شکست می دهید؛ یعنی امید، .. @Zeinaba
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کامران غضنفری، درباره اوضاع اقتصاد ایران در ماه‌های آخر جنگ: به امام گزارش دروغ دادند. در حالیکه ایران در انتهای جنگ نزدیک ۸ ميليارد دلار ذخیره ارزی داشت، به امام گفتند خزانه خالیست! کانال @Zeinaba
24.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 این معیارهای طاغوتی را دور بریزید 🔺رهبرانقلاب اسلامی: چرا بايد بعضى از دخترهايى كه مؤمن هستند، باسوادند، با فرهنگند، اهل دين هستند، به جرم اینکه يك مقدار سنّشان بالا رفته يا چندان از زيبايى بهره‌اى ندارند، از نعمت ازدواج و تشكيل خانواده و نعمت تربیت فرزند محروم بمانند. خوشا به‌حال آن فرزندى كه در دامن چنين زنان پاكى پرورش پيدا كند. خوشا به‌حال آن مردى كه چنين زن پاك و مقدّسى در خانه داشته باشد. اين معيارهاى طاغوتى را دور بريزيد. پدرها! مادرها! تقواى خدا پيشه كنيد در امر ازدواج. ➡️ ۱۳۵۹/۰۸/۰۷ 🌱 @Zeinaba
🕊ماموریت ویژه ی یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر * * بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را برای شناسایی دقیق تر با خودمون ببریم." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد. توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم: "بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید." یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله. از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند. به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست. دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان." هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!" راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم🌷 @Zeinaba 🌹 🇮🇷🌹🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Zeinaba 🍀 عیدی شما امشب این لبخندهای زیبای آقایمان باشد🌷 صحنه‌های دِلی ، با امام‌خامنه‌ای عزیز💚 ✨✨✨✨ کدام کشوری را سراغ دارید که شخص اول مملکت ، با وجود داشتنِ مشغله و دغدغه و هجمه‌های بی‌حد و حصر دشمن داخلی و خارجی و معاندین برون‌مرزی بیگانگان بر علیه وی، با این حال اینهمه حوصله و وقت سر کند ؟👆🏼 👆ببینید امام‌المسلمین جهان را که چگونه دلخوشی بچه‌ها و اطفال شهدا شده است ؟🌷🍀💚 👊🏼
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ ◽️و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم. ◽️سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت ⚪️ قرآن را کامل حفظ کرده بود، ⚪️ زبان انگلیسی می‌دانست ⚪️ برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🌷حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🌷بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم. این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... 🍃🕊 🌹شادی روحش صلوات🇮🇷 @ZEINABA
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 🍃مرغ دلم راهی قم می شود 🍃در حرم امن تو گم می شود 🤲🌷 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @Zeinaba ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ را به دوستان خود معرفی کنید.‌💐
🚨 افتخار می‌کنم که شاگرد ایشان هستم 💠 در آذر ماه سال ۱۳۷۶ ، هنگامی که حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، در اجلاس سران کشورهای عضو در تهران سخنرانی کردند و عازم خروج از سالن کنفرانس بودند ، دبیرکل جنبش انقلابی به وسط سالن رفت و دست ایشان را . فردای آن روز از او پرسیدند: انگیزه شما از این کار چه بود؟ دبیرکل حزب الله لبنان پاسخ داد: امسال کشورهای عربی مرا به عنوان معرفی و انتخاب کردند. در این کنفرانس در حالی که سران کشورهای عربی حضور داشتند و نیز مراسم را مستقیماً برای ملت های عرب پخش می‌کرد، من با دست حضرت خواستم به همه آنها بگویم، شما که مرا مرد سال جهان عرب می‌دانید، این را نیز بدانید که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است و من می‌کنم که ایشان هستم. 📘 ماه در آینه، ص ۳۷ @Zeinaba
‌ ‌ 🇮🇷همین «دختر و پسر جوان» کشور را نجات خواهند داد 🔺همین دختر و پسر جوانند که کشور را نجات خواهند داد. من بارها گفته‌ام که نسل جوان، گره‌گشای دوره‌های سخت و محنتهای بزرگ است و وقتی وارد میدان می‌شود - که الحمدلله امروز هم در میدان است - گره‌های ریز و سخت گشوده خواهد شد. ما، مومن و متدین و علاقه‌مند به کشورشان و علاقه‌مند به اسلامند و با سلطه‌ی امریکا و با سلطه‌ی بیگانه مخالفند. همین کارساز خواهد بود. ➡️۷۷/۰۲/۰۷ 🌱 @Zeinaba
15.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای شنیدنی از عاقبت عشق و محبت به امام حسین علیه السلام @Zeinaba ☝️🥀⚘🥀⚘🥀
💠 حدیث روز 💠 💡 راه حفظ دین و دنیا و دفع بلا 🔹و قَالَ (ع): سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاء. 🔻امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ▫️ایمانتان را با اصلاح کنید ▫️اموالتان را با حفظ کنید ▫️امواج بلا را با از خود دور کنید. 📚 نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص۴۹۵ @emamzamana