─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
🥀بازهم پنجشنبه
✨و عزیزانیکه
✨در بین ما نیستند
🥀دل خوشنـد
✨به یک فاتحه
✨به یک صلوات،
🥀یک دعای رحمت و آمرزش
✨همین ها برایشان
✨یک دنیاست در آن دنیا
🌼ياد درگذشتگان
✍اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🌼پنجشنبه
هـمان روزی است
اهالی سفر کرده از دنیا
چشم انتظار عزیزانشان هستند
دستشان ازدنیا ڪوتاه است
ومحتاج یادڪردن ماهستند
با ذکر فاتحه و صلوات
روحشان را شاد کنیم
@zeinabion98
💔
همه ما
قدم های گمشده ای داریم ڪه تنها
هدایتگرشان شهدا هستند ،
و به آزمون هایی دچار میشویم
ڪه اگر دستمان را نگیرند ،
و خداوند ما را به آنها محڪ بزند ،
شرمنده خواهیم شد ،
روزها گاه شتابان و گاه آهسته ،
اما...
پیوسته می گذرند ،
و آنچه در گذر زمان جاودانه است ،
لحظاتی است که با یاد شهدا طیّ می شوند
آن هنگام که دست به دعا برمیداریم
به امید آمین اجابت شهدا هستیم...
پس آی شهدا!
ما را از دعایتان محروم نگردانید
@zeinabion98
✨﷽✨
🌺شهید ابراهیم هادی🌺
👈حاجات مردم
اواخر مجروحیت ابراهیم بود که یک روز ظهر زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: "سید، ماشینت رو امروز استفاده میکنی؟
گفتم:"نه، همینطور جلوی خونه افتاده"،
بعد هم اومد و ماشین رو گرفت و گفت: "تا عصر بر میگردونم".
عصر بود که ماشین رو آورد. پرسیدم: "کجا میخواستی بری؟"
گفت: "هیچی، مسافرکشی میکردم"
با خنده گفتم: "شوخی میکنی ؟"
گفت: "نه ،حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم یکی دو جا کار داریم".
میخواستم برم داخل خونه که آماده بشم،
گفت:"اگر چیزی هم تو خونه داری که استفاده نمیکنی مثل برنج و روغن بیار که برای چند نفر احتیاج داریم".
رفتم مقداری برنج و روغن آوردم، بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه، ابراهیم مقداري گوشت و مرغ و... خرید و آمد سوار شد.
از پول خُردهائی که به فروشنده میداد فهمیدم همان پولهای مسافرکشی باید باشد.
بعد با هم رفتیم جنوب شهر و به خانه چند نفر سر زدیم.
من اونها را نمیشناختم. وقتی درِ خونهای میرفت و وسائل رو تحویل میداد میگفت: "ما از جبهه اومدیم و اینها هم سهمیه شماست!"
ابراهیم طوری حرف میزد که طرف مقابل اصلاً احساس شرمندگی نکنه و اصلاً خودش رو هم مطرح نمیکرد.
بعدها فهمیدم خانههائی که رفتیم منزل چند تا از بچههای رزمنده بود که مرد خانواده در جبهه حضور داشته و برای همین به آنها رسیدگی میکرد
منبع: کتاب سلام بر ابراهیم ص۱۸۲
@zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅جونیمو پای تو میزارم عزیزجانم..❤️
تولدتون ۲۹فروردینباشه یا ۲٤تیر...
همهاینهابهانهیستبرا شُکـرِ خدا بابتِ
هدیهِنعمتوجودِشمابهِمـا..💐
حضرت ماه تولدت مبارک❤️
#حضرت_آقا
#تولد_رهبری
@zeinabion98