eitaa logo
حسینیه مجازی زینبیون البرز
1.1هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
137 فایل
راه ارتباطی با ادمین👇 @Parsapour313 @mahbanoo63 @mohajer_135 🔰اینستاگرام: https://www.instagram.com/zeinabiyon_alborz ♻️هیئت معظم زینبیون ♻️
مشاهده در ایتا
دانلود
سید روح‌الله ستاره حیاتاز کنعان تا صهیون _قسمت بیست و سوم_طبیب جان.mp3
زمان: حجم: 10.05M
🌍📜"از کنعان تا صهیون: نگاهی گذرا بر تاریخ یهود" 🎙قسمت بیست و سوم: «علی (ع) و میراث خیانت؛ نبرد خاموش با نفوذ خزنده» ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
🔰 כ״ג قسمت ۲۳: «علی (ع) و میراث خیانت؛ نبرد خاموش با نفوذ خزنده» 🔸غروب روز هجدهم ذی‌الحجه سال ۳۵ هجری بود. خورشید کم‌کم پشت تپه‌های داغ و خسته مدینه قایم می‌شد و کوچه‌ها با سایه‌ها بازی می‌کردن. سه روز بود که خلافت مثل یه سیب نیمه‌گازخورده وسط زمین مونده بود و هیچکس دل و جرئت نداشت برش داره. مردم سردرگم تو مسجد جمع شدن و بهم میگفتن: «فقط علی (ع) می‌تونه جمعش کنه...» یکی از اون عقب داد زد: «آخه کدوم عاقلی این دردسر رو به جونش می‌خره؟!» همه ساکت شدن و همدیگه رو نگاه کردن. جوابش رو خوب می‌دونستن: «علی (ع) ». علی (ع) گوشه خونه‌ گِلیش رو حصیر نشسته بود و به دیوار ترک‌خورده زُل زده بود. با خودشون فکر کردن: «این حکومت به کجا می‌رسه؟ اینا که حالا اومدن دارن در خونه‌م رو از جا درمیارن، فردا هم باهامن؟» 📍مردم دست‌بردار نبودن. مهاجرین، انصار، حتی مصری‌ها و کوفی‌ها و بصری‌ها، همه‌شون پشت در خونه علی (ع) صف کشیده بودن. بالاخره قبول کرد. رفتن مسجد و وسط اون همه آدم که چشم انتظارش بودن گفتن: «میدونم چی میخواین ازم! من اگه قبول کردم فقط برای برقراری عدالته» اینجوری بود که همونجا همه ماستاشون رو کیسه کردن. یکی اون پشت یواشکی گفت: «نه بابا، فقط یه کم دردسر هست، چیز خاصی نیست!» همه خندیدن😒 فرداش علی (ع) شروع کرد. اولین دستوری که داد این بود: «تمام اموالی که خلفا و آقازاده ها و مخصوصا عثمان به قوم و خویشاش داده، پس گرفته بشه.» 🔺چِشمِ طلحه و زبیر از کاسه زد بیرون. شب نشده بود که یکی از تاجرای یهودی خیبر که خیلی زرنگ بود رفت خونه طلحه و گفت: «آقا، پول و اسلحه ما پشت شماست. فقط نذارین این علی کاراش رو پیش ببره. این بشر یه جوری عدالت اجرا می‌کنه که کاسبی ما رو به فنا می‌ده.» طلحه و زبیرم که دلشون برای عدالت خیلی نمی‌سوخت، پریدن وسط معرکه و تو بصره سپاه دوازده هزار نفری جمع کردن. جمادی‌الثانی سال ۳۶ هجری جنگ جمل به راه افتاد. این وسط عایشه و شتر قرمزش شده بود پرچم جنگ و فرماندهی و دور خودش می‌چرخید. هر بار که شتر یه دور می‌زد، یکی از یهودیای خیبر می‌گفت: «خدا کنه این شتره زودتر خسته نشه... 🚩علی (ع) میون جنگ یه آهی کشید و گفت: «خدایا، می‌بینی چه خبره؟ اون که زن پیغمبره و اونام که دوشادوش پیامبر تو جنگ ها فرمانده بودن و جانباز جنگن و بقیه شون هم تا همین دیروز اومدن دَم خونه‌م التماس، اما امروز باهام می‌جنگن!» جمل که تموم شد، علی (ع) به کوفه رفت. اونجا معاویه دست به کار شده بود. تو شام، با تاجرای یهودی که زرنگ‌تر از خودش بودن معامله کرده بود. اونا قول داده بودن تا وقتی تجارتشون به راه باشه، آذوقه و اسلحه سپاه معاویه رو تأمین کنن. یه یهودی تو بازار شام زیرلب گفت: «معاویه فکر کرده خیلی زرنگه، ولی یادش نیست ما نسل اندر نسل بازار رو اداره کردیم. می‌ذاریم بازی‌ش رو بکنه، ولی بندهای عروسکش تو دستای ماست.» ⚠️جنگ صفین رسید و معاویه قرآن‌ها رو بالای نیزه زد. یه ریش‌سفیدی از سپاه علی (ع) گفت: «آقا، بازم این ملت گولشون رو خوردن؟» علی علیه‌السلام سری تکون دادن و گفتن: «مشکل اینه که اینا یه عمره گول خوردن و عادت کردن...» بعد از صفین، خوارج از گوشه و کنار پیدا شدن. تو کوچه و بازار شایعه افتاد که علی (ع) از دین خارج شده! علی (ع) با خودش گفت: «جل‌الخالق! دیگه فقط همین مونده بود.» ⚜نهروان سال ۳۸ هجری شد جایی برای جنگیدن با همین آدما که فریب خورده بودن. علی (ع) یه شب کنار چاه نشست و به آسمون نگاه کرد: «خدایا! اینا دشمنشون رو کنار خودشون نمی‌بینن. خنجر رو به سمت من نشونه گرفتن.» ▪️گذشت و گذشت تا رسیدیم به شب ۱۹ رمضان سال ۴۰ هجری. مسجد کوفه پر از آرامش بود. علی (ع) در محراب ایستاد. نماز که شروع شد، ابن ملجم که کله‌ش پر از احادیث ساختگی و حرفای کعب الاحبار شده بود و قُطام هم تطمیعش کرده بود، شمشیرش رو بلند کرد. یکی از اون عقب تو دلش گفت: «کاش این احمق یه کم فکر می‌کرد قبل این‌که شمشیر بزنه...» ولی دیگه دیر شده بود. 🔅خون از پیشونی علی (ع) جاری شد و صدای «فُزتُ وَ ربِّ الکعبه» مسجد رو پُر کرد. 👈تو بازار کوفه، یهودی‌ها یه نفس راحتی کشیدن. اما یادشون رفته بود علی با خونش، چیزی کاشته بود که هزار سال بعد هم از خاک در می‌اومد و بلند می‌شد... ✍️ سید روح‌الله حسینی ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه کودک اسراییلی ها 🤱6کودک دریک کالسکه😳😳 به فارسی میگن : فرزند آوری استثمار زنان است 👉❌ فرزند کمتر زندگی بهتر ❌ به عبری میخونن: فرزندان سرمایه خانوادگی و گنج اجتماعی هستند👉 به انگلیسی می نویسند : سلامت پزشکی و‌روانشناختی زنان در مادری است 🤷‍♀ به ایرانیا چی تجویز می کنند ؟؟ ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
سید روح‌الله ستاره حیات1752834677376.mp3
زمان: حجم: 23.61M
🌍📜"از کنعان تا صهیون: نگاهی گذرا بر تاریخ یهود" 🎙قسمت بیست و چهارم: «معاویه، یهود و بذر فاجعه‌ی عاشورا» ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
... ادامه قسمت قبل👆 🎞 پرده سوم 🔸سال ۵۰ هجری، وقتی معاویه پسرش یزید رو به‌زور، ولی با ظاهر خندان، به عنوان ولیعهد معرفی کرد، همه‌ی اونایی که بوی خیانت رو از دور می‌فهمیدن، یه لحظه تو دل‌شون لرز افتاد. یزید؟! اون جوونی که وسط مِی‌ گساری با بندبازان روم شرقی عکس یادگاری می‌نداخت، حالا بشه جانشین پیامبر؟! ولی خب... بازار رو که بُردی، منبر رو که خریدی، قلم‌ها رو که اجاره کردی، دیگه کاری نداره خلافت رو هم بندازی تو جیب بچه‌ات! معاویه جلساتی با تجار بزرگ شام و یهودی‌های بازار دمشق گذاشت. گفت: «من برم، پسرم باشه... تضمین می‌کنم بازار دست خودتون بمونه.» اونا هم گفتن: «بله، فقط کاری کن حسین بن علی قیام نکنه. چون اون... با یه نگاهش، دل‌ها رو تکون می‌ده.» معاویه خندید و گفت: «تا من و بچه م زنده‌ باشیم، نه اون قیام می‌کنه، نه مردم تکون می‌خورن.» ولی عمر خودش که نرسید و سال ۶۰ هجری، یزید به تخت نشست. اما تخت لعنتی، قراره به خون رنگ بشه... یزید در اولین نامه رسمی‌اش به حاکم مدینه نوشت: «از حسین بیعت بگیر. اگه نداد، گردنش رو بزن!» و این آغاز ماجرایی شد که از اون به بعد، به اسم «کربلا» معروف شد... ولی اسم واقعیش باید باشه: «فاجعه تاریخی تمام عیار» امام حسین (ع) از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا، ۹۰ نامه‌ی تهدیدآمیز گرفت، ولی یه قدم عقب نرفت. تو راه، خیلی‌ها بهش گفتن نرو، خطرناکه. اما گفت: «من برای اصلاح امت جدم قیام کردم. برای اینکه نذارم این چرخه باطل ادامه پیدا کنه.» 🔺تو کوفه، وقتی خبر رسید حسین علیه السلام داره میاد، هزاران نامه نوشتن براش. ولی وقتی سپاه عبیدالله بن زیاد – با پول‌هایی که از شام اومده بود – وارد شهر شد، همه‌ی اون هزاران نفر، یا ساکت شدن، یا تو صف دشمن ایستادن. توی همین روزها، فقط برای تطمیع روسای قبایل، حدود ۳۰۰ هزار دینار هزینه شد. یعنی چیزی حدود ۳۷ تن طلا – معادل با ۳۰ هزار میلیارد تومان امروز. بله! همونقدر مفت که امروز، با چند تا جلسه تو لابی هتل و چند خط خبر تو رویترز، کل یک کشور رو می‌فروشن. و اما... 📍 دهم محرم ۶۱ هجری، اون روزی بود که تاریخ لرزید، آسمون خجالت کشید و فرات از شرم، جوشش رو فراموش کرد. ۷۲ نفر در برابر بیش از ۳۰ هزار نفر ایستاده بودن. لشکر کوفه، با پول و وعده و تهدید، پر شده بود. توی سپاه یزید، نه ایمان بود، نه غیرت، فقط اطاعت کورکورانه از دینار. ظهر که شد، صدای ناله علی‌اصغر بلند شد. حسین (ع)، شیرخوار رو بلند کرد و گفت: «اگر با من دشمنی دارین، با این بچه چیکار دارین؟...» و حرمله – که قبلاً برای تجار شام کار می‌کرد – تیر سه‌شعبه رو انداخت... و تاریخ، خون گریست... وقتی غروب رسید، بدن ۷۲ نفر روی زمین بود و سرها روی نیزه. خیمه‌ها سوخت، اهل بیت اسیر شدن. و روزهای بعد، وقتی کاروان اسرا از کوچه‌های دمشق رد شد، از محله یهودیان، صدای دف و نی بلند شد. بچه‌ها سنگ پرتاب می‌کردن، زن‌ها نقل می‌ریختن، مردها می‌خندیدن. یه مرد یهودی که یه دکان پارچه‌فروشی داشت، به شاگردش گفت: «ببین، ما بالاخره تونستیم بنی‌هاشم رو شکست بدیم. حالا نوبت قدسه...» اما نمی‌دونست زینب کبری (س) سرشو بالا گرفته و شعارش این بوده: «ما رأیتُ إلا جمیلا...» و با اون جمله، فریادی تو تاریخ انداخت که امروز، تا غزه و لبنان و صنعا ادامه داره. 🔻 معاویه فکر می‌کرد که با پول می‌شه همه‌چی رو خرید. اما نفهمید که خون، همیشه از زر باارزش‌تره. و یزید، همون پسری که پدرش براش تاج سلطنت دوخت، با همون تاج، سرش رفت زیر خاک. 🌀 تاریخ، مدام خودش رو تکرار می‌کنه. فقط لباس‌ها عوض می‌شن. دیروز حرمله، امروز تک‌تیرانداز اسرائیلی. دیروز ابن‌زیاد، امروز تحلیل‌گر شبکه‌ی CNN و کانال 14 شبکه اسرائیل و اینترنشنال! ⚜اما جبهه حق هنوز سرپاست. هنوز، کربلا ادامه داره... ✍نویسنده : سید روح‌الله حسینی ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
یک زن قامت خمیده همچو مضطرها رسید خواهری بشکسته از داغ برادرها رسید خواهری که دست هایش بسته در زنجیر شد در روایت آمده بعد از حسینش پیر شد زینب آمد کربلا ، با آهِ سوزانِ خودش از اسارت آمده پیش حسین جانِ خودش از سفر با خاطرات تلخ و رنجور آمده تاول پا شاهد است او از رهِ دور آمده هر نفس مرثیه خوان غربت خون خداست او شهید زنده بعد از ماجرای کربلاست اربعین شد ،با هزاران آه و ناله آمده سینه اش آتش گرفته بی سه ساله آمده با خودش یک کوله درد بی شمار آورده است درد و دل های فراوان بهر یار آورده است: ای برادر جان ، سرت را بر سر نی دیده ام بعد تو هم ازدحام، هم مجلس مِی دیده ام کوفه و شام بلا ، آمد بلاها بر سرم ماجرایی شد حسینم ، ماجرای معجرم مو‌ سپید و قد کمانم، خواهری دل خسته ام من به دیدارت در این ثانیه ها دل بسته ام میروم اما دلم را میگذارم نینوا تا نفس دارم بگویم ای امان از کربلا ✍️ ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
سید روح‌الله حسینیاز کنعان تا صهیون _قسمت ۲۵_ طبیب جان.mp3
زمان: حجم: 8.93M
🌍📜"از کنعان تا صهیون: نگاهی گذرا بر تاریخ یهود" 🎙قسمت بیست و پنجم: نفوذ یهود در عصر بنی‌عباس و فتنه‌ی ترجمه‌ها ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
ادامه قسمت قبلی 👆 🔰 تو همین فضا بود که روایات جعلی و دستگاه فکری جدیدی به وجود اومد: «الخلیفه ظل‌الله»، «طاعه السلطان من طاعه الرحمن»، و «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء». خلافت می‌خواست علم رو به خدمت بگیره تا حکومتش مشروعیت پیدا کنه و این وسط حسابی تو دام یهودیا افتاد... بازار کاغذ بغداد هم دقیقاً همون زمان افتاده بود دست تجار یهودی؛ کاغذ و مرکب و جوهری که برای نوشتن احادیث و کتابای دینی استفاده می‌شد، زیر نظر خاندان‌هایی مثل «ابن ابی‌ربیعه» و صرافان یهودیِ بغداد بود. یعنی شما حدیث امام صادق (ع) رو می‌نوشتی، ولی جوهرش رو یه تاجر یهودی تأمین می‌کرد! 🔅تو این اوضاع آشفته، یه صدا از مدینه و کوفه بلند شد. صدای اهل‌بیت پیامبر. از زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام تا دوران امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام، اونا ایستاده بودن تا «دستگاه علم توحیدی» رو حفظ کنن. علمی که نه مخلوط فلسفه‌ی یونان بود، نه عرفان سریانی، بلکه مستقیم از قرآن و ولایت گرفته می‌شد. یهود از همین شیعه ناب محمدی وحشت داشت. برای یهود فرقی نمی‌کرد که تو اسم «مسلمان» داشته باشی، تا وقتی ولایت و قرآن رو کنار گذاشته باشی. چیزی که یهود می‌ترسید، تفکری بود که اهل‌بیت آوردن؛ علم همراه با ولایت، عقل در کنار وحی، فلسفه‌ای که ختم به توحید و اطاعت از امام معصوم بشه. ➕برای همین بود که توی تمام قرن‌های بعد، یهود تلاش کرد فرقه‌هایی درست کنه که ظاهرشون اسلامی باشه ولی باطنشون کاملاً به نفع خودشون بچرخه؛ درست مثل دروزی‌ها و خیلی از فرقه‌های اسماعیلی و عرفانی منحرف. چیزی که ظاهرش اسلام باشه ولی ولایت نداشته باشه، هیچ خطری برای یهود نداره. 👈امام رضا علیه‌السلام تو مناظره‌های معروفش با جاثلیق مسیحی و رأس‌الجالوت یهودی به صراحت گفت: «علم واقعی اونیه که به توحید و ولایت ختم بشه؛ علمی که به اطاعت از خلیفه ظالم ختم بشه، علم نیست، جهله که لباس زر پوشیده.» اون زمان هر کسی بیشتر فلسفه یونان میخوند و بیشتر با کلمات قلمبه سلمبه فلسفه یونان و یهود و کلمات عرفانی یهودی و کابالایی حرف می‌زد، بهش میگفتن عالم😒. در برابر این فتنه، امام رضا عليه السلام مبارزه کردند و ایشان مشهور شدند به عالم آل محمد ص 😊 ♨️ این ماجرا فقط یه صفحه از یه جنگ بلندمدت بود. جنگی که هنوز هم تموم نشده. هنوزم یهود دنبال اینه که کتاب‌های اهل‌بیت کمتر خونده بشه و مردم برن سراغ کتاب‌های غربی و تفکرات یهودی جدید. چون تا وقتی مردم با امام‌ها باشن و از ولایت فاصله نگیرن، یهود هیچ‌وقت به هدفش نمی‌رسه. ✍ نویسنده: سید روح‌الله حسینی 2⃣ ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══
35.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝 پای منبر بزرگان بنشینیم تا برایمان از امام زمان ﴿عجل‌الله‌فرجه‌الشریف﴾ بگویند ☀️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🪴اندیشکده مهدویت مسجد مقدس جمکران ┄══➰❤➰══┄ https://eitaa.com/zeinabiyon_it ┄══➰❤➰══