زینبیه(س)
روایـــــت عاشـــــقی...🖤 خاطرات خود را از مراسمات عزاداری سیدالشهدا با ما به اشتراک بگذارید ...🥀
آخرین مهلت ارسال دوشنبه ۹مرداد
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینب من مدافع حرم باش
مراقب چادر دخترم باش
🏴🏴🏴🏴🏴
@zeinabye86
🏴🏴🏴🏴🏴
🔊🔊خواهران عزیز توجه بفرمایید🔊🔊
خواهران گلی که تمایل دارند میزبان روضه های آقا اباعبدالله الحسین(ع)، در خانه های خود باشند، لطفا به خانم حویزی اعلام بفرمایند که برنامه ریزی ها انجام شود و مراسم هر خانه مشخص گردد.. ان شاءﷲ مراسم از روز شنبه ۱۴ مرداد ماه
هر شب ساعت ۲۰ می باشد
چون این طرح روضه های خانگی محله ای در مسجد و حسینیه در حضور خواهران محله مطرح و بررسی شد, به جهت برگزاری روضه های خانگی لزومی به هماهنگی مداح و پرداخت هزینه هم نیست و اگر کسی بخواهد فقط زیارت عاشورا و سخنرانی و یک مداحی کوتاه را پذیرا باشد کاملا رایگان است و پذیرایی فقط آب و چای میباشد هدف این طرح ورود مجلس عزای اباعبدالله الحسین علیه السلام به تمام منازل شیعیان محله واطراف است که ان شاالله برکت این مجالس بر زندگی همه عزیزان محله بتابد.🏴🌷🤲
꧁و من ﷲ التوفیق꧂
🖊کانال روضه های خانگی خواهران زینبی مسجد امام موسی بن جعفر (ع) - پایگاه زینبیه (س)
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
@zeinabye86
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
آدرس کانال👇
https://eitaa.com/KhaharanZeinabi1402
سخنرانی حجتالاسلام عباسی ولدی شب نهم.mp3
29.92M
🏴صلّی اللّه عليک يا ابا عبداللّه الحسين
💠#سخنرانی دههٔ اوّل #محرم ۱۴۰۲
🎙حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی
✨ هیئت نوجوانان ثارالله قم ✨
🏴🩸🏴🩸🏴🩸
در زیر خیمه اش همه یک خانواده ایم
⚫گزارش تصویری ⏬
⚫روضه ی خانگی آسان
🖤مراسم روضه ی حضرت اباعبدالله (ع) در محله محبین اهل بیت (ع)🖤
📌عزیزانی که تمایل دارند میزبان باشند به ادمین کانال پیام دهند👇
@Fh72Amp26
📌 آدرس کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1955070440C540f76cfd4
#مسجد امام موسی بن جعفر(ع)_پایگاه زینبیه(س)
#محله_محبین_ اهل بیت(ع)
#هیئت_دختران_زینبی
باسلام، عزیزان بعلت پیگیری هدیه کمک هزینه سفر کربلا هنوز قرعه کشی صورت نگرفته ان شاالله در اولین فرصت قرعه کشی خواهد شد🏴
ماجرای خواب مرحوم آیت الله هستهای اصفهانی :*
🍁 من خیلی دوست داشتم که در عزای حضرت سیّدالشّهداء (ع) در مجلسی که موردنظر حضرت زهرا (س) است شرکت داشته باشم. لذا خیلی توسّل میکردم که به من بنمایاند کدام مجلس مورد توجّه ایشان است. خیلی به این موضوع پافشاری میکردم.
🍁 تا اینکه روزی حضرت را درخواب دیدم. از ایشان سؤال کردم که سیّدتی و مولاتی، اینهمه مجلس در عزای فرزند بزرگوار شما، سیّدالشّهداء (ع) وجود دارد، کدامیک از این مجالس مورد توجّه شماست؟
🏴 فرمودند: هر جاییکه پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آن مجلس را دوست داریم و به آن مجلس توجّه داریم.
🍁 من دوباره پرسیدم، چون غرض من آن بود مجلس خاص الخاصّی که در نظر است بدانم. لذا پرسیدم که یا سیّدتی و مولاتی، کدامیک از این مجالس بیشتر مورد توجّه شماست؟ مجدّداً فرمودند: هرجایی که پرچم عزای حسین ما خورده شود ما آنجا را دوست داریم به آن هم توجّه داریم.
🍁 سه باره پرسیدم: سیّدتی و مولاتی، کدامیک بیشتر مورد توجّه شماست؟ باز فرمودند: هرجا که پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم.
امّا اینکه تو میپرسی - نام و آدرس یک مجلسی را دادند- و گفتند خود ما هم در این شرکت میکنیم، امّا هرجا که پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آن توجّه داریم.
مرحوم آقای هستهای میگوید من وقتی ازخواب بیدار شدم آدرس آنجا را گرفتم، آن محل را نمیشناختم. رفتم و راهنمایی شدم. وقتی به آن محل وارد شدم، یک جوی آبی بود و خانمی سر جوی آب نشسته بود، داشت استکان میشست (هنوز آنموقع در تهران لولهکشی آب نبود).
🍁 نام آنشخص را که درخواب بمن گفته بودند سؤال کردم، گفت: خودم هستم.
گفتم: آیا شما مجلس روضه دارید؟
گفت: بله داریم. نشان داد، انتهای یک کوچهٔ بن بستی یک پرچم سیاهی زده بودند،
این پرچم آنقدر کهنه شده بود که سیاهی آن به سفیدی میزد. معلوم بود سالیان متمادیست این پرچم عزا اینجا زده میشود.
گفتم: شما روضه خوان هم دارید؟
گفت: از کسی دعوت کرده بودیم، آمد وقتی دید کسی نیست ناراحت شد و رفت…
🍁 آقای هستهای یک سخنران معتبر بود، عالم بود، فروتنی کرد و گفت: اجازه میدهید من به اینجا بیایم برای شما روضه بخوانم؟ آن خانم استقبال کرد و گفت: بفرمایید.
گفت من وقتی وارد آن منزل شدم یک اتاق داشت، آنقدر آن منزل محقّر بود که من همانروز اوّل قصد قربت کردم که هیچ وجهی از آنجا نگیرم، فقط قربه الی الله بیایم و بروم.
معلوم بود کسیکه این روضه را گرفته فقیر است. یک صندوقخانهای داشت و چای هم میریخت از صندوقخانه میآورد، چند نفر از زنان همسایه هم میآمدند، گاهی یک بچّه میآمد چای را میآورد و میگذاشت.
آن زن فقیر هم داخل صندوقخانه مینشست و گریه میکرد، همزمان با صدای گریهٔ او صدای گریهٔ دیگری را هم میشنیدم. تا دهه تمام شد…
🍁 جمعیّت زیادی هم نمیآمدند، فقط چند نفر زنهایی بودند که گاهی کم و زیاد میشدند، ولی روضه، زنانه بود. من هم اصلاً نمیخواستم وجهی بگیرم،
لذا وقتی روز آخر از منبر آمدم عجله کردم که اصلاً من را صدا نزند بخواهد وجهی بدهد. دیدم آن زن در پشت سر من سرعت گرفت، مدام من را صدا میکرد. گفتم: ممنون هستم، خیر شما قبول، از شما بما رسیده است. تا بمن رسید و گفت: نه، شما باید این وجه را بگیرید. باز من اصرار کردم و او هم اصرار کرد،
عاقبت بمن گفت: من از شما رِندتر هستم.
از این سخن او تعجّب کردم که یعنی چه من از شما رندتر هستم؟!
گفتم: منظور شما چیست؟
گفت: من یکسال بمنزل مردم میروم آنجا خدمتگزاری میکنم تا اینکه وجهی را فراهم کنم برای عزای سیّدالشّهداء (ع) صرف کنم. یکسال بمنزل مردم میروم و خدمتکاری میکنم، حالا شما میخواهید این پول را از من نگیرید؟ نمیشود!!
🍁 مرحوم آقای هستهای میگوید: من خیلی تعجّب کردم، فکر اینرا نمیکردم واقعاً کسی اینطور باشد. اصلاً عظمت این زن من را شکست که این زن چقدر باعظمت بود. اگر کسی یکسال بمنزل مردم برود و خدمتکاری کند، با همهٔ سختی که اینکار دارد، مبلغی را پسانداز کند تا صرف این وادی کند.
🍁 عظمت این زن من را شکست و من از او این وجه را گرفتم. وقتی گرفتم، گفتم: سؤالی از شما دارم،
گفت: بفرمایید.
گفتم: شما در صندوقخانه گریه میکردید من صدای گریهٔ دیگری هم از صندوقخانه میشنیدم، او که بود؟ عروس شماست؟ دختر شماست…؟ گفت: مگر درخواب بشما نگفتند خود ما هم میآییم درمجلس شرکت میکنیم؟
دیدم عجب زنی!!! حتّی ازخواب من هم خبر دارد. من خیلی مبهوت شده بودم.عجب مجالسی، که ما از آن خبر نداریم.
گفتم: خواهر، من سال آینده هم بیایم در اینجا روضه بخوانم؟
گفت: تشریف بیاورید.
سال بعد رفتم و دیدم فوت کرده است…
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
@zeinabye86
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
سالروز شهادت عباس بابایی گرامی باد💚
وصیت نامه شهید...
#شهید
#وصیت_نامه
#پایگاه_زینبیه(س)
#تیم_رسانه
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
@zeinabye86
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•