eitaa logo
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
333 دنبال‌کننده
774 عکس
605 ویدیو
14 فایل
کلینیک خودباوری زیتون 🌱 با رویکرد طب سنتی| ویژه نوجوانان🥰 @zeitoon_clinic 🍃 واحد نوجوان مجموعه راه @raahcenter_ir 🌱پاسخگوی دغدغه‌های نوجوانی شما هستم نورالهدی مازارچی 🚀 @norlhooda کارشناسی فلسفه - ارشد تعلیم و تربیت تسهیلگر، مربی و کارشناس نوجوان 🌍
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا این باباهای اهل دل و باحال و حفظ کنن بلند آمین بگیدااا @zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
پنجشنبه ها جامعه الزهرا کلاس ها تعطیل هست کلاس خارج از جامعه الزهرا داشتم نکته مهمی استاد فرمود
راستی زیتونی ها 😌 من ادم ول کنی هستم بسی😁 یک هفته باهم صبح ها کلاس رفتیم💪 اگر این حرکت را دوست داشتید یه نداهی بدید که ادامه بدیم اگر نه هم که بیخیالش بشیم....👇 @Norlhooda (چند تا کار شروع کردیم در کانال ولی چون دیدم خیلی استقبال نکردید رفتیم بعدی..)
سلام دوستان زیتونی خوبم اسعدالله ایامکم عیدتون خیلی مبارکااا پایه اید چند پلان از پیامبر مهربانی ها حضرت محمد صلی الله علی و آله داشته باشیم؟
حضرت رسول وقتی چند روزه بودن، به حلیمه سپرده شدن برای اینکه به صحرا برن. داستانشم خب اکثرتون میدونین. خیلیا میگن این سپردن بچه به دایه، رسم عرب بوده اما احتمالا چنین نیست. چرا که درمورد حضرت علی(ع) و خیلیای دیگه چنین چیزی رو نمیبینیم! خود بچه‌های عبدالمطلبم به دایه سپرده نشدن که برن به بیابون. به همین خاطر بعضی از افراد میگن نه؛ این سپردن به بیابون به خاطر خطرهایی بوده که در مکه ایشون رو تهدید میکرده.
از طرف دیگه دایه برای شیرخوارگی بچه‌ست، درحالی که حلیمه خودش میگه من ۵ سال و ۲ روز ایشون رو پیش خودم نگه داشتم! رشد حضرت محمد(ص) توی کودکی با بقیه فرق داشته.‌ مثلا حلیمه میگه ایشون ۳ ماهه بود که مینشست و ۹ ماهه بود که با بچه‌ها بازی میکرد و در ۱۵ ماهگی تیراندازی میکرد😁🤝 (این رشد سریعتر از بقیه در خصوص حضرت زهرا و ائمه ام نقل شده)
حلیمه نقل میکنه که توی بیابان، احوالات عجیبی بر پیامبر میگذشت، طوری که مردم فریاد میزدن شیطان بر این بچه چیره شده! ولی خود ایشون صحبت میکردن با مردم بیابونگرد و میگفتن من چیزیم نیست. حلیمه میگه من وقتی بچه رو گرفتم، از ابتدا یه مرد همراه و مراقبش بود که از خورشید نورانی تر بود و میگفت ملک مراقب ایشونه. حتی روی ایشون رو توی خواب میپوشوند.(بدیهیه ک بقیه نمیدیدن) وقتی به صحرا میرفتیم گله‌ی آهوها به سمت ما می اومدن و میشنیدم که میگن تو خودت هم نمیدونی چه انسانی رو میپروری!
حضرت توی بیابون هم از شر یهودیا در امان نبودن. چندین و چند بار اتفاقات مختلف برای ایشون افتاد که زیاده و ازش میگذریم. اما روزی از روزها که عبدالمطلب در حال طواف بود، صدایی شنید که گفت حلیمه محمد را گم کرده است! عبدالمطلب عصبانی شد و گفتن وقتی عصبانی میشد، کل قریش میترسید‌. کلی آدم برای پیدا کردن ایشون فرستاد و در نهایت پیدا نکرد! دو روز عبادت کرد و از خدا خواست تا محمد(ص) رو به ایشون برگردونن. بعد دو روز صدا شنید که خداوند محمد(ص) رو تباه نمی‌کنه، به فلان بیابون برو و به دنبال درخت ام غیلان بگرد. عبدالمطلب سریعا به بیابون میره.
توی اون بیابون، زیر درخت ام غیلان، میبینه کسی نشسته و خرما میخوره! ام غیلان همون خار مغیلانه و میدونین خرما نداره، ولی به برکت حضرت خرما داده بود! دو مرد هم در کنار ایشون بودن که روایت میگه جبرییل و میکائیل بودن. عبدالمطلب ایشون رو میبینه و با گریه در آغوش میکشه و میگه دیگه هرگز تورو از خودم دور نمیکنم، چرا که میترسم تو رو پیدا کنن و بکشن. پدربزرگ ۱۱۷ ساله، نوه‌ی خودش رو به بغل میگیره و به مکه میاره‌ حضرت آمنه که از شنیدن خبر گم شدن پسرشون بی تابی میکردن و زنان دورشون رو گرفته بودن، تا چشمشون به بچه شون میفته آروم میشن! حضرت محمد(ص) هم وقتی مادرشونو میبینن به هیچ کس اعتنایی نمیکنن و به سمت آغوش مادر میدون؛)❤
یه چیز دیگه ام که هست اینه که میگن خیلی از دایه‌ها حضرت رو قبول نمیکردن چون ایشون یتیم بودن و دایه ها فکر میکردن پولی بهشون نمیرسه! خب اینم غلطه. چرا که پدر ایشون طبق بسیاری از روایات اون زمان هنوز زنده بودن و ثروتم داشتن! دوما پدربزرگ ایشون عبدالمطلب بود که بسیار ثروتمند بود! بلکه دایه‌ها از جونشون میترسیدن. چون میدونستن این بچه عادی نیست و یهود دنبالشه که بکشتش( که حلیمه هم ماجراهای زیادی داشته بابت حفظ رسول خدا تو بیابون که بعدا میگم) از طرف دیگه یه دروغ دیگم اینه که حلیمه بت پرست بوده؛ اینم دروغه. حلیمه سعدیه هم، از نسل حضرت اسماعیل و یکتاپرست بوده و جد مشترک داره با حضرت رسول. بعد از چندسال که عبدالمطلب، نوه‌ی بزرگوارشونو پیش خودشون بردن، هزار سکه طلا و هزار سکه نقره به پدر حلیمه، سکه‌طلای بی‌حساب به شوهر حلیمه و ۲۰۰ شتر به بچه‌های حلیمه بخشیدن و بسیار تشکر کردن بابت پنج سال پرستاری از نوه‌شون.
با اینکه برنامشو نداشتم اما چون زیتونی های خوبی هستین؛ اگه یه صلوات بفرستین ، میام یک پلان از امام صادق(ع) هم براتون میگم؛) یه علائمی حیاتی برام بفرستید کم کم دارم نگران میشم🙃 @Norlhooda
جعفرِ طیار، برادرِ امیرالمومنین(ع) همسری داشته به نام اسماء بنت عمیس. بعد از شهادت جعفر طیّار، اسما به ازدواج ابوبکر دراومد. از این ازدواج پسری متولد شد به نام محمد.
بعد از مدتی ابوبکر از دنیا رفت و اسماء بنت عمیس با امیرالمومنین ازدواج کرد و محمد رو هم در حالی که تنها ۲ سال داشت به خونه امیرالمومنین برد. این بچه، تنها چند وقت قبل شهادت پیامبر به دنیا اومده بود و پیامبر خودشون اسم "محمد" رو روش گذاشتن و تولدش رو هم مژده داده بودن!
محمد بن ابی بکر رو امیرالمومنین خودشون بزرگ میکنن. این بچه بزرگ میشه و چنان اهل عبادت میشه که بهش میگن عابد قریش! حضرت امیرالمومنین هم خیلی دوسش داشتن و میگفتن او دوست منه و مثل بچه‌ی خودم تربیتش کردم! محمد بن ابی بکر تو تمام مراحل همراه امیرالمومنین و از یاران و شیعیان قوی ایشون بوده، طوری که حتی تو جنگ جمل علیه خواهر خودش عایشه شمشیر میکشه و در نهایت هم تو راه امیرالمومنین شهید میشه در حالی که ۲۸ سال داشته. امیرالمومنین هم بعد شهادت، بسیار براش دعا میکنن
محمد بن ابی بکر یه پسر داشته به نام قاسم، و قاسم صاحب دختری به نام فاطمه میشه! حضرت سجاد به خاستگاری این دختر میرن و ایشون رو برای پسرشون، امام محمد باقر خاستگاری می‌کنن❤
این بانو؛ با امام محمد باقر ازدواج میکنن و در سحرگاه روز جمعه، ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳، امام جعفر صادق رو دنیا میارن❤
لقب فاطمه بنت قاسم بن محمد بن ابوبکر، ام فروه میشه. ایشون از راویان احادیث هستن و حتی اهل سنت هم به بزرگواری و بزرگیشون معترفن. یه روز ایشون در حال طواف بودن که یکی از بزرگای دینی اون زمان بهشون میگه در سنت خطا کردی و طوافت اشتباهه، که ایشون جواب میدن من از علم تو بی‌نیازم(مثل اینکه شما نمیتونی به مراجع تقلید بگی چیکار کنن، خودشون میدونن) جاه و جلالشون تو مکه و مدینه به قدری بوده که عرب که همیشه فرزند رو به نام پدر میشناسه، به امام صادق(ع) میگفته "ابن مکرمه"، فرزندِ زنِ باکرامت!
وجوهاتی که به دست اهل بیت میرسید خیلی زیاد بود به طوری که فرقه واقفیه اصلا با بخشی از این وجوهات که دزدیدن به وجود اومد! بخش تجارت اهل بیتم خیلی عریض و طویل بود! امام صادق(ع) مادرشون ام فروه رو مسئول تقسیم حقوق مردم مدینه کرده بودن و مسئولیت‌های زیادی به ایشون میسپردن‌.
توی اهل بیت، امام جعفر صادق اسمِ منحصر به فردی دارن. ایشون خودشون فرمودن که جعفر اسم رودی در بهشته! لقب ایشون رو هم صادق گذاشتن به خاطر اینکه با جعفر کذاب اشتباه نشه.
قسّ بن ساعده یکی از معمرین(کسایی که زیاد عمر میکنن) عرب بود. اون از جمله افرادی بود که قبل از بعثت از روی نشونه‌ها به پیامبر ایمان آورده بود و شرح حال ائمه‌ی مارو تو کتب آسمانی قبلی خونده بود. وقتی خدا رو قسم میداد میگفت به حق محمد(ص) و سه محمدِ همراهش و چهار علی و دو نوه‌ی دنباله‌روی او و آن بزرگوار منتسب به نبی و آن ارجمند درخشان و آن همنام موسی و فروتن! که منظور از ارجمند درخشان، امام جعفر صادق هستن.
بعد شهادت امام محمد باقر (ع) مردم میگفتن بدبخت شدیم! چرا که دیگه کسی نیست که بتونه به صورت مستقیم بگه رسول خدا چنین فرمود یا چنان فرمود! فرداش رسیدن نزد امام صادق(ع) ایشون که از پریشونی مردم آگاه بودن، شروع کردن به صحبت کردن، اما به جای اینکه بگن رسول خدا فرمود، مستقیما میگفتن خداوند فرمود! که این باعث شد دل مردم آروم بگیره که هنوز معدن علم در کنارشونه و منشا ربانی داره.
یه نکته‌ی جالب دیگه در مورد امام صادق اینه که ایشون نسب ایرانی دارن. جدا از اینکه مادرِ امام سجاد(ع) ایرانی بودن، مادربزرگِ ام فروه ام ایرانی بودن. در واقع مادربزرگشون، خاله‌ی امام سجادن، خواهرِ شهربانو!