من بدون لب تاب چکار کنم دقیقاً 😩
میشه یه صلوات بفرستید زودی به آغوش خانواده برگرده🥺
در عروسی تون جبران میکنم😁💪
هدایت شده از کانال نوید جعفرزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستگاری!
چرا مجردا انقدر زیاد شدن؟
بلایی که خیلی از خونوادهها سر جوونا آوردن
فکر نکنید این چیزا فقط مال بقیهاست عزیزان!
یه نگاه به زندگی خودمون بندازیم ببینیم این شکلی نیستیم؟
پدر خواستگارا رو در نیاوردیم؟
متاسفانه این مدل سختگیریا تو خونوادههای مذهبی هم هست، خیییییلیییییی هم زیاده!
کانال نوید جعفرزاده👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2991063849C7fbba4b930
پنجشنبه ها جامعه الزهرا کلاس ها تعطیل هست
کلاس خارج از جامعه الزهرا داشتم
نکته مهمی استاد فرمودن و همه بلد هستید😌
ولی یاداوریش خوب هست
«تنفس دیافراگمی»
تنفس دیافراگمی یا شکمی یک روش تنفس عمیق است که به شما کمک میکند تا آرامش بیشتری پیدا کنید و استرس خود را کاهش دهید. این نوع تنفس به جای استفاده از عضلات سینه، از دیافراگم که یک عضله بزرگ و گنبدیشکل در پایین قفسه سینه است، استفاده میکند
برای شما زیتونی جان ، تنفس دیافراگمی میتواند بسیار مفید باشد، زیرا به بهبود تمرکز، کاهش اضطراب و افزایش انرژی کمک میکند. در اینجا یک روش ساده برای انجام تنفس دیافراگمی را میگم خدمتتون:
1. مکان راحتی پیدا کنید: روی یک سطح صاف دراز بکشید یا به راحتی بنشینید. یک دست را روی سینه و دست دیگر را روی شکم خود قرار دهید.
2. نفس عمیق بکشید: به آرامی از طریق بینی نفس بکشید و سعی کنید هوا را به سمت پایین شکم هدایت کنید. باید احساس کنید که شکم شما بالا میآید، در حالی که قفسه سینه ثابت میماند.
3. بازدم کنید: به آرامی از طریق دهان بازدم کنید و اجازه دهید شکم به حالت اولیه بازگردد. میتوانید لبهای خود را کمی جمع کنید تا بازدم آهستهتر انجام شود.
4. تکرار کنید: این تمرین را چندین بار تکرار کنید تا به آن عادت کنید. هر بار حدود 5 تا 10 دقیقه تمرین کنید
این تمرین ساده میتواند به زیتونی های باحال کمک کند تا در مواقع استرسزا آرامش بیشتری پیدا کنند و بهتر بتوانند با چالشهای روزمره مواجه شوند.
#روز_مرگی
#کلاس
#جامعه_الزهرا
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
امروز هم به دلایل دیروز کلاس زبان تخصصی را نرفتم ولی امروز ۲۸ شهریور تولد بابای بچه هاس😃 بریم ببینی
بعضی از دوستان همراه کانال پرسیدن برای تولد کدوم کیک و خریدم🥸
از انجایی که میخواستم مثلا کدبانو بودن خودمو به اهل خانه نشان بدم
که اره خودم کیک پختم🤫
برای طبیعی بودن رخ کار از این کیک خانگی ها سفارش دادم🤭
#مثل_نورالهدی_زرنگ_باشید
حالا اینکه هیچ کدوم اصلا به فکرشونم خطور نکرد که مثلا من پختم یه بحث جداس 🙃
همه خندیدند و گفتند: “این کار تو نیست!” ولی من با لبخند گفتم: “مهم طعمش است، نه کیک خامهای که نیست😁
#روز_مرگی
#تولد
#بابا_ی_بچه_ها
@zeitoon_clinic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزانی که میگن
“خواست پدر مادر بوده به دنیا اومدیم و ما اصلا اختیاری نداشتیم”
این کلیپ رو ببینند☝️
@zeitoon_clinic
وقتی هماهنگ می کنید هفته اول کسی کلاس نره😂😂
@zeitoon_clinic
یه جا رفتیم خواستگاری مادر دختره به مادرم گفت
این شازده پسره که میخواد داماد من بشه آیا بیمه هست یا نه؟
مادرم گفت بله بیمه هست مگر دختر شما چقدر خطرناکه؟!😂
@zeitoon_clinic
#پیام_مخاطب
خدا این باباهای اهل دل و باحال و حفظ کنن
بلند آمین بگیدااا
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
پنجشنبه ها جامعه الزهرا کلاس ها تعطیل هست کلاس خارج از جامعه الزهرا داشتم نکته مهمی استاد فرمود
راستی زیتونی ها 😌
من ادم ول کنی هستم بسی😁
یک هفته باهم صبح ها کلاس رفتیم💪
اگر این حرکت #کلاس را دوست داشتید یه نداهی بدید که ادامه بدیم اگر نه هم که بیخیالش بشیم....👇
@Norlhooda
(چند تا کار شروع کردیم در کانال ولی چون دیدم خیلی استقبال نکردید رفتیم بعدی..)
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
راستی زیتونی ها 😌 من ادم ول کنی هستم بسی😁 یک هفته باهم صبح ها کلاس رفتیم💪 اگر این حرکت #کلاس را دوست
چقدر استقبال😁
سه نفر #کلاس و دوست داشتن فقط🥸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂
یزدیا بیان ترجمه کنن😁
@zeitoon_clinic
سلام دوستان زیتونی خوبم
اسعدالله ایامکم
عیدتون خیلی مبارکااا
پایه اید چند پلان از پیامبر مهربانی ها حضرت محمد صلی الله علی و آله داشته باشیم؟
حضرت رسول وقتی چند روزه بودن، به حلیمه سپرده شدن برای اینکه به صحرا برن.
داستانشم خب اکثرتون میدونین.
خیلیا میگن این سپردن بچه به دایه، رسم عرب بوده اما احتمالا چنین نیست. چرا که درمورد حضرت علی(ع) و خیلیای دیگه چنین چیزی رو نمیبینیم! خود بچههای عبدالمطلبم به دایه سپرده نشدن که برن به بیابون. به همین خاطر بعضی از افراد میگن نه؛ این سپردن به بیابون به خاطر خطرهایی بوده که در مکه ایشون رو تهدید میکرده.
از طرف دیگه دایه برای شیرخوارگی بچهست، درحالی که حلیمه خودش میگه من ۵ سال و ۲ روز ایشون رو پیش خودم نگه داشتم!
رشد حضرت محمد(ص) توی کودکی با بقیه فرق داشته. مثلا حلیمه میگه ایشون ۳ ماهه بود که مینشست و ۹ ماهه بود که با بچهها بازی میکرد و در ۱۵ ماهگی تیراندازی میکرد😁🤝
(این رشد سریعتر از بقیه در خصوص حضرت زهرا و ائمه ام نقل شده)
حلیمه نقل میکنه که توی بیابان، احوالات عجیبی بر پیامبر میگذشت، طوری که مردم فریاد میزدن شیطان بر این بچه چیره شده!
ولی خود ایشون صحبت میکردن با مردم بیابونگرد و میگفتن من چیزیم نیست.
حلیمه میگه من وقتی بچه رو گرفتم، از ابتدا یه مرد همراه و مراقبش بود که از خورشید نورانی تر بود و میگفت ملک مراقب ایشونه. حتی روی ایشون رو توی خواب میپوشوند.(بدیهیه ک بقیه نمیدیدن)
وقتی به صحرا میرفتیم گلهی آهوها به سمت ما می اومدن و میشنیدم که میگن تو خودت هم نمیدونی چه انسانی رو میپروری!
حضرت توی بیابون هم از شر یهودیا در امان نبودن. چندین و چند بار اتفاقات مختلف برای ایشون افتاد که زیاده و ازش میگذریم.
اما روزی از روزها که عبدالمطلب در حال طواف بود، صدایی شنید که گفت حلیمه محمد را گم کرده است!
عبدالمطلب عصبانی شد و گفتن وقتی عصبانی میشد، کل قریش میترسید.
کلی آدم برای پیدا کردن ایشون فرستاد و در نهایت پیدا نکرد! دو روز عبادت کرد و از خدا خواست تا محمد(ص) رو به ایشون برگردونن. بعد دو روز صدا شنید که خداوند محمد(ص) رو تباه نمیکنه، به فلان بیابون برو و به دنبال درخت ام غیلان بگرد.
عبدالمطلب سریعا به بیابون میره.
توی اون بیابون، زیر درخت ام غیلان، میبینه کسی نشسته و خرما میخوره!
ام غیلان همون خار مغیلانه و میدونین خرما نداره، ولی به برکت حضرت خرما داده بود!
دو مرد هم در کنار ایشون بودن که روایت میگه جبرییل و میکائیل بودن.
عبدالمطلب ایشون رو میبینه و با گریه در آغوش میکشه و میگه دیگه هرگز تورو از خودم دور نمیکنم، چرا که میترسم تو رو پیدا کنن و بکشن.
پدربزرگ ۱۱۷ ساله، نوهی خودش رو به بغل میگیره و به مکه میاره
حضرت آمنه که از شنیدن خبر گم شدن پسرشون بی تابی میکردن و زنان دورشون رو گرفته بودن، تا چشمشون به بچه شون میفته آروم میشن! حضرت محمد(ص) هم وقتی مادرشونو میبینن به هیچ کس اعتنایی نمیکنن و به سمت آغوش مادر میدون؛)❤
یه چیز دیگه ام که هست اینه که میگن خیلی از دایهها حضرت رو قبول نمیکردن چون ایشون یتیم بودن و دایه ها فکر میکردن پولی بهشون نمیرسه!
خب اینم غلطه. چرا که پدر ایشون طبق بسیاری از روایات اون زمان هنوز زنده بودن و ثروتم داشتن! دوما پدربزرگ ایشون عبدالمطلب بود که بسیار ثروتمند بود!
بلکه دایهها از جونشون میترسیدن. چون میدونستن این بچه عادی نیست و یهود دنبالشه که بکشتش( که حلیمه هم ماجراهای زیادی داشته بابت حفظ رسول خدا تو بیابون که بعدا میگم)
از طرف دیگه یه دروغ دیگم اینه که حلیمه بت پرست بوده؛ اینم دروغه. حلیمه سعدیه هم، از نسل حضرت اسماعیل و یکتاپرست بوده و جد مشترک داره با حضرت رسول.
بعد از چندسال که عبدالمطلب، نوهی بزرگوارشونو پیش خودشون بردن، هزار سکه طلا و هزار سکه نقره به پدر حلیمه، سکهطلای بیحساب به شوهر حلیمه و ۲۰۰ شتر به بچههای حلیمه بخشیدن و بسیار تشکر کردن بابت پنج سال پرستاری از نوهشون.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب دیگه شادی کنین
عیده😎❤️
@zeitoon_clinic
با اینکه برنامشو نداشتم اما چون زیتونی های خوبی هستین؛ اگه یه صلوات بفرستین ، میام یک پلان از امام صادق(ع) هم براتون میگم؛)
یه علائمی حیاتی برام بفرستید
کم کم دارم نگران میشم🙃
@Norlhooda
جعفرِ طیار، برادرِ امیرالمومنین(ع) همسری داشته به نام اسماء بنت عمیس.
بعد از شهادت جعفر طیّار، اسما به ازدواج ابوبکر دراومد.
از این ازدواج پسری متولد شد به نام محمد.
بعد از مدتی ابوبکر از دنیا رفت و اسماء بنت عمیس با امیرالمومنین ازدواج کرد و محمد رو هم در حالی که تنها ۲ سال داشت به خونه امیرالمومنین برد.
این بچه، تنها چند وقت قبل شهادت پیامبر به دنیا اومده بود و پیامبر خودشون اسم "محمد" رو روش گذاشتن و تولدش رو هم مژده داده بودن!
محمد بن ابی بکر رو امیرالمومنین خودشون بزرگ میکنن. این بچه بزرگ میشه و چنان اهل عبادت میشه که بهش میگن عابد قریش!
حضرت امیرالمومنین هم خیلی دوسش داشتن و میگفتن او دوست منه و مثل بچهی خودم تربیتش کردم!
محمد بن ابی بکر تو تمام مراحل همراه امیرالمومنین و از یاران و شیعیان قوی ایشون بوده، طوری که حتی تو جنگ جمل علیه خواهر خودش عایشه شمشیر میکشه و در نهایت هم تو راه امیرالمومنین شهید میشه در حالی که ۲۸ سال داشته. امیرالمومنین هم بعد شهادت، بسیار براش دعا میکنن
محمد بن ابی بکر یه پسر داشته به نام قاسم، و قاسم صاحب دختری به نام فاطمه میشه!
حضرت سجاد به خاستگاری این دختر میرن و ایشون رو برای پسرشون، امام محمد باقر خاستگاری میکنن❤