⚜ اشارات قرآن کریم به منطقهای مهم
(قسمت پایانی)
تدبر در این سورهها و نیز سیری در شرایط تاریخی آغاز اسلام در مکه و سپس حکومت اسلامی در مدینه، بهخوبی نشان میدهد.
✅ این سوره زمانی نازل شد که یهود از یکسو و منافقون از سوی دیگر سودای سواری بر توسن زمامداری میپختند.
پیش از آن در عهد عتیق و عهد جدید بارها سخن از پادشاهی خدا و پادشاهان بنیاسرائیل رفته بود.
⭕️ یهود با اخباری که در کتاب و سینه خود داشت، میدانست که پیامبر آخرالزمان در جزیرةالعرب ظهور خواهد کرد و او را مُلکی خواهد بود عظیم و جهان گیر.
این خبر یکی از اسباب آمدن و استقرار گروهی از یهود در این جزیره بود.
‼️ آنان، عربان «اُمیّ» و بیکتاب و فرهنگ را لایق فهم کتاب و شریعت آن رسول موعود نمیدانستند و خود را برگزیدگانی برکشیده میشمردند تنها فهم کنندگان دین و شریعت و در توقع و انتظار دریافت امتیازات ویژه از پیامبر موعود.
⭕️ آنان میخواستند پادشاهی خدا در زمین محقق شود: آرزوهای یهودی برای سلطنت خدا داستانی دراز دامن بوده و هست.
⭕️ البته آنها تنها پادشاهی خدایی را میخواستند که خود، اولیاء و فرزندان عزیزدردانهاش باشند، نه آن خدایی که از میان عربان «اُمیّ»، یتیمی به زعم آنان بینام و نشان را مهر نبوت خاتم ببخشد و بر او وحی فرستد.
❌ چه در چنین حالتی یهود البته عداوت با فرشتهای که وحی را اشتباه آورده نیز فرو نخواهد گذاشت. اشاراتی به این حقایق را هم در تورات کنونی و هم در قرآن توان دید.
از پادشاهی خداوند یهود میرفت تا خردمندی و حکمت مسیح، از جمله مستمسکات اهل کتاب، برابر فروغ آفتاب عالمتاب محمدی بوده است .
⭕️ گذشته از ادعای نبوّت و بنوّت، ولایت الهی و دنیایی یهود، هوسی دیگر است که آنان در طول اعصار و قرون میپختند.
⭕️ یهود به دلیل ادعای کتابداری و به سبب رباخواری و حرص و خستی شدید که از گذر حوادث درون آنها ریشه دوانیده بود و نیز به دلیل آتش تفرقه و فتنهای که هماره بین اوس و خزرج میافروخت، برای خود به ترتیب در سه زمینه فرهنگ اقتصاد و سیاست، تفوق و نوعی «ولایت» به معنی تولی امور و تاثیرگذاری در آن به هم زده بود.
❌ همانگونه که تا زمان حاضر نیز هماره کوشیدهاند این تفوقات را- اگر بتوانند- در سطح جهان یا در هر جا و به هر میزانی که دست داد، حفظ کنند.
♨️ همین برتریطلبی از قضا آتشی سوزان شد و در طول اعصار و قرون بر دامن و گریبان آنان را گرفت.
‼️هر چند آنان از همین رهگذر نیز مظلومنماییهایی تاریخی نمودند و خود را دستکم مستحقترین افراد به یک «ارض موعود» قلمداد کردند .
⭕️ همین داستان ارض موعود نیز غدهای سرطانی شد تا با تسهیلات و تمهیدات داهیان زمامدار زمان و مدعیان عُربیتی که به زعم آنان روی دیگر سکه اسلام بلکه عین آن است، اقیانوسی از ثروت و امکانات اسلام، مستقیم یا غیرمسقیم به پای آن و فتنهها و جنگافروزیها و فروش تسلیحات و... شود.
⚠️ با وجود اشارات و تصریحات فراوان قرآن كریم در خصوص منطقهی مزبور، دیدیم كه امت اسلامی تلخترین ضربه و آسیب را از یهود در قرن شمسی حاضر در این منطقه دید.
🖋 دکتر ابوالفضل خوشمنش
📚بیداری و بینالملل اسلامی با مروری بر نقش داعیان قرآنی در دو سده اخیر
📖 ص ۲۸ـ۲۹
🏢 بوستان کتاب (۱۴۰۱، چاپ پنجم)
🆔 https://eitaa.com/zekra114
⚜ رسول اكرم و همسر و دختر
قسمت اول
در زمانی كه زن، موجودی پست و دارای رتبهای همپا با چهارپایان است، محمد در نبودِ پدر، از «مادر»ی تنها زاده میشود، اولین گرونده به او یك «زن» است. یك زن دیگر دایه او میشود و نسل و شریعت و رسالت وی نیز به بركت وجود یك زن، استدام و استمرار مییابد.
❇️ تاریخ روشن زندگانی و وضع دوران طفولیت آن حضرت شاهد صادق و خدشه ناپذیر بر این است كه لطف خاص پروردگار پیوسته شامل حالش بوده و او را در مأواهای پاك و پر از مهر جای داده و از موجبات انحرافهای فكری و اخلاقی محیط بر كنارش میداشت: بیش از شش ماه از مرحله تكوینش نگذشته بود كه پدر جوانش عبداللَّه در شهر یثرب و در میان دایی زادگانش چشم از دنیا بست.
⭕️ مرگ عبداللَّه كه كوچكترین و عزیزترین فرزندان عبدالمطلب بود، سرور قریش و مردم مكه را ماتمزده كرد. در میان چنین اندوه و ماتم و اشك و آه مادر بیسرپرستش، دوره جنینی را گذراند و به دنیا چشم گشود.
✅ و چون وادی شركآلود و كوههای محیط و گرفته مكه و اوضاع فكری و اخلاقی آن و همچنین چهره افسرده و شیر غمآلود مادر، با پرورش اولی چنین طفلی مناسب نبود، عنایت ربوبی او را در آغوش زن پاك سرشتی بنام حلیمه سعدیه جای داد.
❇️ این زن با همان نظر اول چنان مجذوب آن طفل شد كه بدون نظر به پاداش او را در بر گرفت و در آغوشش مأوا داد و با خود به صحرا برد و در میان محبت خانواده و قبیلهاش جای داد.
✅ در آغوش مهرپرور این زن و قبیلهاش و در مأوای بیابان باز و نوازش نسیم و انوار، جسم و روحش بیش از حد معمول رشد مییافت.
🔹مورخان داستانهای عجیبی از وضع این طفل از حلیمه نقل میكنند،گوید:
✅ هیچ گاه جز از پستان راست شیر ننوشید و پستان دیگر را برای برادر همشیرش واگذارده بود.
✅ هرگاه شبها در میان خیمه گریه سرمیداد چون او را از خیمه بیرون میبردم و زیر آسمان میگذاردم چهرهاش باز و چشمانش به ستارهها دوخته میشد.
✅ و همین كه توانست به پا خیزد و راه برود، با برادران رضاعی و همسالانش همراه گوسفندان، چالاك به راه افتاد.
این زن در هر سال یك یا دو بار او را به مكه نزد مادر و خویشانش میبرد.
✅ پس از پنجسالگی كه رشدش كامل شد، به مكهاش بازگرداند و این بار در آغوش مادری مأوا گرفت كه گذشت زمان و دیدن این فرزند آلامش را سبك كرده بود.
دوران این مأوا هم بیش از یك سال نپائید كه مادرش همه رنجهای گذشته و امیدهای آینده را با خود از دنیا برد.
🔹 آیتالله طالقانی ذیل آیه ۲۳نساء كه محارم نسبی و سببی انسان را بیان میكند، نقش شیردهی جناب حلیمه به نبیخاتم (ص) را مورد توجه قرار میدهد و مینویسد:
❇️ شیری كه طفل در آغاز تكوین بنیه و رشدش از آن تغذیه میكند، همان خون حامل خصائص جسمی و روانی و عاطفی مادر و سازنده جنین است كه در غدههای پستانی به صورت شیر در میآید و اولین مایه و پایه تكوین تازه مولود میشود و بخشی از هستی و بافت شیردهنده به شیر خوار منتقل میگردد، گر چه زاده او نباشد.
✅ به این ترتیب بافت بدنی و توارثی شیرخوار همچون تركیبی از بافت مادر و پدر شیر دهنده و فرزند نسبی آنها میشود: «الرّضاع لحمة كلحمة النّسب ـ شیرخوارگی، شیر دادن، دایگی، بافتی همچون بافت نسب است. حدیث نبوی».
✅ و همین انتقال شیر به تدریج جاذب و انگیزنده عواطف و منعكس كننده در دیگران میگردد و بسا آثار و بركات و پیامدهای چشمگیری دارد.
✅ شیری كه از پستان حلیمه سعدیه در كام پیامبر اكرم (ص) جریان یافت سرچشمه جریان خیر و رحمت و آزادیها گردید.
❇️ آن حمله غافلگیرانه سیهزار مرد مسلح هوازن در پیچ و خم درهها كه جز پیامبر و چند تنی در برابرش تار و مار شدند، قلب پیامبر را نلرزاند، پس از شكست هوازن و به اسارت در آمدن شش هزار مرد و زن و كودك، همین كه زنی از میان آنها خود را شناساند كه خواهر یا مادر رضاعی «شیماء یا حلیمه» آن حضرت است، قلبش تپید و از جای برخاست و او را روی ردای خود نشاند و اشكش جاری شد و انگیزنده رحمت و آزادی اسیران گردید.
🔹تفصیل و تبیین ابعاد این داستان تاریخی را در كتاب «افق وحی» علّامه كمرهای، به روشنی میتوان دید.
⬅️ ادامه دارد....
🖋 دکتر ابوالفضل خوشمنش
📚 زن، سیمای زندگی در دین و اسطوره
📖 ص ۵۸-۵۹
🏢 انتشارات ادیان (۱۳۸۹)
🆔 http://eitaa.com/zekra114
⚜ آمدن «روح» و «امر» الهی
دو سوره كهف و مریم با هم قرینه و سرشار از مفاهیم حیات و نمادها و نمودهای آناند.
❇️ قرآن كریم از «روح» و حیات مادی و معنوی در دو سوره قرینه دیگر كه قبل از كهف و مریماند، یعنی سورههای نحل و اسراء نیز سخن گفته است.
این سیر و ارتباط مفهومی، در امر تدبّر قرآنی حائز اهمیت است.
باری، در این آیات نحل و اسراء، سخن از «روح» و آمدن «امر» الهی را میبینیم:
💠 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
أَتَی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یشْرِكُونَ (١) ینَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاتَّقُونِ (نحل، ٢)
💠 وَیسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِیلا (اسراء، ٨٥).
✅ قرآن كریم، روح را از «امر» پروردگار متعال میشمارد كه مقابل خلق او قرار میگیرد و این تقابل را با تفصیلی روشن در این آیه میبینیم:
💠 إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یغْشِی اللَّیلَ النَّهَارَ یطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (نحل، ٥٤)
(در مقام تمثیل و تشبیه، میتوان خلق و امر مذكور در این آیه را «نرمافزار» و «سختافزار» آفرینش تعبیر كرد).
✅ در سیاق آیات مربوط به ولادت حضرت عیسی مسیح (ع) از حضرت مریم (س)، چندین بار سخن از «امر» الهی آمده است:
💠 قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یكُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ یخْلُقُ مَا یشَاءُ إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ كُنْ فَیكُونُ (آلعمران، ٤٧).
و نیز در این آیه شكوهمند:
💠 قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَی هَینٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِیا (مریم، ٢١).
✅ در سوره نحل همچنین «حیات»، بروز و جلوه خاصی دارد و با نظری بر صدر تا ذیل سوره آیات فراوان با لحنهایی خاص و معنادار را در این باب مییابیم؛ از جمله آیاتی در باره: آفرینش انسان از آب، آفرینش چهارپایان و اشاره به چرای آنها، نزول آب و رویش نخل و زیتون و انگور و تمامی میوهها، تسخیر دریا و برآوردن ماهی از آن.
✅ و نیز آیاتی در باره نزول آب از آسمان و احیای زمین و چهارپایانی كه از میان امعا و فضولات داخل شكم آنها، شیری خالص و گوارا در میآید و زنبوری كه از ثمرات میخورد و عسلی رنگرنگ و سرشار از شفا برای انسانها میآورد. و آیاتی در باره آفرینش همسران و نسلهایی كه مسلسل از آنها پدید میآیند.
✅ در میانه سوره و در میان این آیات زایش و رویش است كه عادت زشت عرب در بغض و كراهت دختر، مذمت میشود (آیات ۶۲-۵۶). تقارن نزول «روح» با «امر» الهی را در سوره قدر نیز میبینیم.
❇️ سوره نحل، بسط و تفصیلیافته از سوره قدر است كه بیان رمزگونه و تأویل سخن آن را، حسب روایات، در سیمای بانوی نخست، حضرت فاطمه زهرا (س) میتوان دید.
🖋 دکتر ابوالفضل خوشمنش
📚 زن، سیمای زندگی در دین و اسطوره
📖 ص ۷۲
🏢 انتشارات ادیان (۱۳۸۹)
🆔 http://eitaa.com/zekra114
⚜ سوره مبارکه مریم
تولد حضرت عیسی با احیاگری روشنی همراه است.
❇️ او كه آورنده حیات روحی و جسمی برای بشر است، فراتر از نوزادان دیگر عمل میكند:
🔹بدون پدر زاده میشود،
🔹در زمان شیرخوارگی تكلم میكند و خود را بنده خدا و انسانی بسیار نیك در حق «مادر» معرفی میكند؛
🔹همین عیسی است كه مردگان را زنده میكند و از خاك خاموش، «پرنده» زنده، این نماد پرواز و رهایی را پدید میآورد:
✅ أَنِّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیكُونُ طَیرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الأكْمَهَ وَ الأبْرَصَ وَ أُحْیی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ (آلعمران،۴۹).
❇️ عیسی كه با دمیدن روح خدا در مریم عذرا به دنیا آمده است، از سوی خدا محافظت میشود و علیرغم كید یهود و همدستی آنان با رومیان برای قتل او، نمیمیرد و خداوند او را به سوی خود بالا میبرد:
💠 وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یقِینًا (١٥٧) بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَكِیمًا (نساء، ۱۵۸).
✅ تنها در این سوره (سوره مریم) دو بار نیز از «بعثت» دو انسان ـ كه دو پیامبرند ـ در روز معاد سخن گفته شده است:
💠 وَ سَلامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیا (١٥) ... وَ السَّلامُ عَلَیَّ یوْمَ وُلِدْتُ وَ یوْمَ أَمُوتُ وَ یوْمَ أُبْعَثُ حَیا (مریم،۳۳).
✅ بنا بر عقیده مسیحیان، پس از مرگ و دفن عیسی، رستاخیز او روی میدهد و او زنده میشود و دوباره به آسمان میرود.
✅ نزول عیسی برای تشویق بشریت به رفعت و عروج و نیل به حیات ابدی است و صعود او این درس را به بشر میدهد.
✅ در این سوره، موضوع فرزند و زایش و «ذریّه»، شاخص و پررنگ است و در همین سوره است كه از «كودكی» حضرت ابراهیم سخن میرود، و از انسانی كه خیال نعمت مال و «فرزندان»، او را مغرور میكند و نیز از انسانهایی كه برای خداوند قائل به «فرزند» شدند.
✅ در همین سوره است كه خداوند به تفصیل از «ذریّه» آدم، ذریّهای كه در «كشتی» و بر فراز آبها همراه نوح حمل شدند و ذریه ابراهیم و ذریّه اسرائیل سخن میگوید:
💠 أُولَئِكَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ مِنْ ذُرِّیةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّیةِ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْرَائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَینَا وَ اجْتَبَینَا إِذَا تُتْلَی عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُكِیاً (مریم، ٥٨).
❇️ این همه در حالی است كه اگر خداوند از همان آغاز از ذریّه آدم یا ذریّه نوح سخن میگفت، اصل مقصود، ادا میشد، اما این تعمّد در آیات اخیر وجود دارد كه آن مراحل و ایستگاههای صُلبی به تفكیك بازگو و این نعمت گوشزد گردد.
🖋 دکتر ابوالفضل خوشمنش
📚 زن، سیمای زندگی در دین و اسطوره
📖 ص ۱۳۸-۱۴۱
🏢 انتشارات ادیان (۱۳۸۹)
🆔 http://eitaa.com/zekra114
⚜نظماهنگ قرآن
ادغام و فکّ ادغام حروف
سید قطب درباره كلمه «اثّاقلتم» در آیه زیر میگوید:
💠 یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِیلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الأرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلا قَلِیلٌ (توبه: ۳۸)
✅ در كلمه مزبور، ادغام، از نوع «ادغامِ اِبدال» روی داده است.
اگر این كلمه به صورت غیر مدغم - یعنی تثاقلتم - میآمد، زنگ آن سست میگردید و اثر مورد نظر كه از چسبیدن «تاء» و «ثاء» و تشكیل «ثاء» مشدّد میآید و نشانگرِ سنگینی و چسبندگی گروه «متكاسلِ متثاقل» به زمین و سستی آنان در جهاد در راه خداست، از بین میرفت».
❇ نقطه مقابل این حالت در آیه 125 سوره انعام دیده میشود؛ در این آیه در مقابلِ چسبیدن به زمین و فرو رفتن در آن، از بالا رفتن در آسمان - با همان شیوه قبلی - سخن میگوید و سختیاش را با ترکیب و ادغام موسیقایی به تصویر میکشد:
💠 فَمَنْ یرِدِ اللَّهُ أَنْ یهدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلامِ وَ مَنْ یرِدْ أَنْ یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا یصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ كَذَلِكَ یجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ (انعام: ۱۲۵).
✅ واژه «یصَّعَّدُ» در اصل «یتَصَعَّدُ» بوده است و به همان ترتیب بالا، حرف «تاء» در «صاد» ادغام شده و «صاد» شدّت گرفته و واژه به این صورت درآمده است؛ شکلی که سختی و صعوبتِ صعودِ نفسگیر و مواجه با کاهش تدریجی اکسیژن در آسمان را نشان میدهد، تا تنگی سینه را به خوبی بنمایاند.
✅ این واژه در سیاق شماری از واژگان سخته و متشکّل از حروفِ «ضاد»، «صاد» و «قاف» و شدّت قرار میگیرد و تقریباً تمام حرکات آن سیاق زبر و فتحه است و این همه در نهایت به واژه ممدود «سماء» ختم میشود تا همگی مفاهیم صعودِ صعب و دشوار را به تصویر بکشند.
❇ در داستان «ذبح بقره» و آیهای که با فاصله یک آیه دیگر پس از آن آمده است، دو مورد ادغام را میبینیم که با معنای آیات نیز هماهنگ افتاده است:
💠 وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (٧٢) ... ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِی كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره:۷۲و۷۴).
✅ اصل دو فعل مورد اشاره در بالا، به ترتیب «فَتَدَارَأْتُمْ» و «یتَشقَّقُ» بوده و ادغامها بر سنگینی آهنگ دو کلمه افزوده است: درگیریهای بنیاسرائیل برای اتهامزنی متقابل و انداختن خون مقتول به گردن یکدیگر و نیز از هم شکافتن صخرههای سخته و خارا برای خروج آب.
✅ عكس چنین حالتی نیز وجود دارد و آن هنگامی است كه حروف همسان و یا دارای مخرجهای متقارب در كنار همدیگر قرار میگیرند و زمینه ادغام آنها نیز وجود دارد، لكن به دلیل معنایی خاص كه القا میكنند، لطافت و گیرایی در عدم ادغام آنهاست:
💠 رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (آل عمران:۸).
❇ در این آیه از درگاه الهی مسألت میشود تا قلبها پس از برخورداری از هدایت او، دچار آفت زیغ و انحراف نگردند؛ زیغی كه قریب و خطر و امكان آن عظیم است، نظیر همان نزدیكیای كه بین «غین» و «قاف» وجود دارد و بیدقّتی در ادا، این دو حرف را به هم میآمیزد و به صورت «لا تزقّلوبنا» در میآورد.
💠 وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ و مِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَداً (جن:۱۱).
✅ قرار گرفتن چهار حرف همسان «كاف» و «قاف»، دوبهدو كنار یكدیگر و لزوم تلفظ آنها به صورت جدا از هم، تناسب كامل با «طرائق قدد» (: راهها و مذاهب متباین) دارد.
🖋دکتر ابوالفضل خوشمنش
📚 نظماهنگ قرآن، ائتلاف لفظ و معنا در کلام وحی
📑 ص ۱۹۲-۱۹۴
🏢 مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری متن
(۱۴۰۳، چاپ دوم)🆔 http://eitaa.com/zekra114
💠 كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ (ص: ۲۹)
🔆 جلسات هفتگی تلاوت و تدبّر قرآن کریم به همراه بیان نکات تدبّری و تناسب آیات
❇️ با قرائت عموم علاقمندان و نظارت مشترک آقای دکتر ابوالفضل خوشمنش و اهل قرآن
📆 دوشنبهها ساعت ۱۰:۴۵ الی اذان ظهر
(دوشنبه ۱۷ دیماه ۱۴۰۳)
🏫 مسجد شهدای دانشکده الهیات و معارف اسلامی
❇️ حضور همه دانشجویان گرامی، استادان ارجمند و کارکنان محترم را برای استفاضه از منهل ماء معین قرآن کریم ارج مینهیم.
🆔 http://eitaa.com/zekra114
🔹اثرگذاری علم زبان قرآن در بیان و بلاغ قرآنی
🎙 آقای دکتر ابوالفضل خوشمنش
(نوزدهمین نشست تخصصی شورای عالی قرآن با عنوان «قاری مبلغ»)🌐 لینک مشاهده در تلوبیون https://www.aparat.com/v/fip0t4y 🆔 http://eitaa.com/zekra114
⚜ امّالقری، «مثاب، مآب و متاب» مردمان
تدبّری در سوره بقره، گویی این سوره را دارای دو نیمه نشان میدهد:
🔹نیمه نخست که آکنده از داستانهای هبوط انسان، تیه و سرگشتگی بنیاسرائیل، عناد، لجاج و سرانجام مسخ ایشان است
🔸 و نیمه دوم که حاوی آیات مربوط به قبله و حج، جهاد، صیام، مناجات، انفاق، آیتالکرسی و دیگر احکام مدنیت اسلامی است.
✅ آنچه این دو نیمه و گویی این دو «اقلیم» را از هم جدا میکند، موضوع «امامت» حضرت ابراهیم و ارتباط آن با بیتالله الحرام و قبلهای است که ذخیره آخرین مرحله از دستگاه نبوت و رسالت و امامت است:
💠 وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاكِفِینَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (١٢٥) وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ...(بقره: ۱۲۵ـ۱۲۹)
❇️ «مثابه، امن و آمن» بودن بیت، تحقق آرمان دیرینه بشر برای یافتن امن و امانی واقعی و خط فرمان خداوندی برای بازگشت بشر است. در سوره بقره ذکر داستان ابراهیم، مقدمهای بر ذکر داستان «قبله» است.
✅ داستان ابراهیم طرح میشود تا پس از آن، نوبت سخن به موضوع «قبله» برسد و طرح موضوع قبله نیز برای سخن گفتن از آخرین فرستادهای است که کنار آن قبله، باید دعوت خود را اعلام کند:
💠 وَ كَذَلِكَ أَوْحَینَا إِلَیكَ قُرْآنًا عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا (شوری:٧).
✅ این «امّالقری» مادرشهرِ مقدس و «اولین خانه همگانی» است که طرح آن، هزاران سال پیش از پی بردن بشر به مفهوم مادی، صنعتی، تکاثری و هژِمونیک متروپل، مأخوذ از متروپلیس یونانی به معنای مادرشهر از سوی ابراهیم خلیل اجرا شد تا از کنار آن نسخه «رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری، بشریت را به آنچه باید برسند، برساند».
❇️ قرآن کریم در آیات مختلف، مکه را بلد آمن و امین و حرم آمن الهی میشمارد و در مواضع مختلف، از آیاتِ آغازین عهد مکی گرفته تا آیات سورههای مدنی و دارای موضوعات نظامی و امنیتی – مانند سورههای انفال و توبه - «امنیت» مکه را خاطرنشان میسازد:
💠 فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیتِ(٣) الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (قریش: ۳-۴)
💠 وَ التِّینِ وَالزَّیتُونِ (١)وَ طُورِ سِینِینَ (٢)وَ هَذَا الْبَلَدِ الأمِینِ (تین؛ ۱-۳)
✅ قرآن کریم در سوره روم بارها از فراز و فرود تمدنها و از موضوع مغلوب و سپس غالب شدن رومیان قدرتمند سخن میگوید و در سوره مجاور آن یعنی سوره عنکبوت از حضیض و ضعف کسانی سخن میگوید که غیر خدا را اولیای خویش گرفتند و «خانه» ایشان را سست، بهسان خانه عنکبوت میشمارد.
✅ روشن است که خانه در سخن قرآن محدود به منزل شخصی نمیماند و سعه مفهومی آن، خانه فکر و فرهنگ و سیاست را نیز در بر میگیرد.
❇️ قرآن در همین سوره اخیر همچنان با بیانی بلند از «امنیت» مکه میگوید:
💠 أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَ یتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ یؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ یكْفُرُونَ (عنکبوت:٦٧)
و نیز به ناامنی بلاد اطراف مکه تصریح میکند.
✅ همچنین در سوره قبل از عنکبوت یعنی سوره قصص که عهدهدار تفصیل داستان موسی است _ و ما کوشش او را برای بنای خیمه اجتماع در بیابان و سپس طرح ناکام او را برای بنای دارالسلام الهی در اورشلیم دیدیم_ تصریحی از جنس سخن بالا همراه با پرسشی تقریعی میآورد:
💠 وَ قَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا یجْبَى إِلَیهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَیءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ (قصص: ٥٧).
❇️ این «خطف» که کلیدواژه قرآن کریم در این آیات برای بیان ناامنی سیطرهمند بر سر قُری و بلاد دیگر است، در سوره انفال که مقوله امنیت و جهاد نظامی در آن بسیار شاخص است نیز دیده میشود (انفال:۲۶).
📌 برگرفته از مقاله: موضوع «بازگشت» و «سکینه» انسان در حیات روحیِ او: جستاری در کتـاب مقدس و قـرآن، با تأکید بر سه «مرکزیت دینی»
🖋 دکتر ابوالفضل خوشمنش
📔مجله ادیان و عرفان، دوره ۵۴، شماره ۲، اسفندماه ۱۴۰۰
🌐 لینک مشاهده و دریافت اصل مقاله:
https://jrm.ut.ac.ir/article_86574.html
🆔 http://eitaa.com/zekra114
⚜ تأثیر آوای حروف
اشتقاق اکبر، عبارت از ابدال یا تبدیل یکی از حروف اصلی ریشه، به حرفی نزدیک به آن با حفظ ارتباط معنایی است؛ نظیر سراط و صراط، صقع و سقع، هزّ و أزّ.
✅ ابدال فراتر از صِرف تبدیل هیأت در یک لفظ است و به تبدیل یک یا چند حرف یا بیش از آن از یک واژه به حروفِ متناسب با آن از لحاظ صوتی و با حفظ تناسب معنایی منتهی میگردد و باز این جنبه است که تا حد زیادی مدّ نظر در ذکر مشتقّات واژگان و یا تطبیق واژگان همسان و هممعنا است.
✅ نمونهای از ابدال، ریشههای بسس، بثث، بسط و بصط است.
تبدیل بَسَسَ به بَثَثَ را در آیات آغازین سوره واقعه میبینیم:
💠 وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا (۵) فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا (واقعه: ۶).
❇️ ریشه بسس به صورت ثلاثی مجرد و بثث به صورت ثلاثی مزید از مصدر «انبثاث» آمده است.
❇️ ریشههای بسس و بثث همچنین در لفظ و معنای خود مرتبط با ریشه بسط و صورت دیگر آن، بصط میباشند و این هر چهار شکل در قرآن كریم با حفظ همان مفهوم قدر مشترک، یعنی گستردن و البته با حفظ تفاوتهای هریک از این چهار استعمال به كار رفتهاند:
💠 وَ زَادَكُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً (اعراف:۶۹).
💠 اللَّهُ الَّذِی یرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیبْسُطُهُ فِی السَّمَاءِ كَیفَ یشَاءُ (روم:۴۸).
✅ در خصوص دو ریشه اخیر یعنی بسط و بصط، ذکر این سخن حسن مصطفوی حائز اهمیت است که ذیل عبارت وَاللَّهُ یقْبِضُ وَیبْسُطُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ (بقره: ۲۴۵) مینگارد:
✅ این کلمه (بسط) را در بعضی موارد برای تأمین تناسب بیشترِ حرف طاء، با حرف صاد، بصط، تلفّظ میکنند، چون هر دو از حروف استعلاء است، به خلاف حرف سین که از حرف استفال میباشد و موقع تلفّظ آن، زبان به سمت بالا نمیرود.
❇️ پس بصط لغت جداگانهای نیست و همان ماده بسط است که بعضی از قرّاء برای میل نفسانی خود با صاد تلفّظ کردهاند و اینها غفلت کردهاند که کلمه بسط از لحاظ تلفّظ، روانتر و سهلتر از بصط است.
✅ زیرا حرف باء از حروف شفوی و پس از آن، سین از حروف استفال و در آخر طاء از حروف استعلاء بوده و این ترتیب در مقام تلفّظ، به ترتیب مخارج طبیعی حروف میباشد،
✅ گذشته از این که حروف «باء» و «سین» هر دو از حروف انفتاح و استفال بوده و با همدیگر در آغاز جریانِ تلفظ، مناسبتر هستند.
✅ همچنین است ابدالهای صورت گرفته که نتیجهاش روانی و شیواییِ بیشتر سخن است در واژههایی چون:
🔹«مصیطر» به جای «مسیطر»؛
🔹استعمال «الْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ» در آیه ۳۵ سوره احزاب
🔹و استعمال همان واژه اما به صورت ابدالشده «الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ» در آیه ۱۸ حدید
🔹و نیز تبدیل ریشههای قدر به قتر در آیات ۳۷روم، ۶۷ فرقان و ۲۳۶ بقره:
💠 أَوَ لَمْ یرَوْا أَنَّ اللَّهَ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشَاءُ وَ یقْدِرُ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ (روم:۳۷)
💠 وَ الَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَ لَمْ یقْتُرُوا وَ كَانَ بَینَ ذَلِكَ قَوَامًا (فرقان:۶۷).
✅ استعمال دو ریشه قتر و قدر را در كنار هم در این آیه، با اندكی تحول معنایی در ریشه قدر میبینیم:
💠 لا جُنَاحَ عَلَیكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ (بقره:۲۳۶).
❇️ زجّاجی در کتاب «الإبدال و المعاقبة و النظائر»، نمونههای متعددی را از ابدال حروف به یکدیگر در زبان عربی و زبان قرآن ذکر میکند.
✅ از جمله استشهادات او میتوان استعمال دو نام «بکّه» و «مکّه» را در آیههای ۹۶ آلعمران و ۲۴ فتح ذکر کرد؛
و نیز استعمال دو ریشه جثث و جذذ به معنای قطع در آیههای:
💠 وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الأرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ (ابراهیم: ۲۶).
💠 فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلا كَبِیرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیهِ یرْجِعُونَ (انبیاء:۵۸).
🔹اینها نمونههایی از نقش تغییر حروف در تغییر معانی کلمات و روانی و شیواییِ پدید آمده از پس این تغییرات بود.
🖋دکتر ابوالفضل خوشمنش
📚 نظماهنگ قرآن، ائتلاف لفظ و معنا در کلام وحی
📑 ص ۹۸-۱۰۰
🏢 مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری متن (۱۴۰۳، چاپ دوم)
🆔 http://eitaa.com/zekra114
⚜ حقيقة الانسان من وجهة نظر المفکرين المسلمين
📋 الملخص
فكر «الجسم والروح» والعلاقة بینهما منذ صدر الإسلام حتى الآن في رحلة طويلة، بطريقة شهدت آراء المفكرين والمفسرین تغييرات كبيرة على هذا الطريق.
✅ و بدراسة المسار التاريخي لهذه الآراء في سياق الأبعاد الإنسانية نجد أن معظم المتقدمین من العلماء کانوا یرون جسمانیة الإنسان ولم يتفوّهوا ببنت شفة عن تجرد الروح أو النفس في مؤلفاتهم، ومن مارسها منهم، فکان نقدًا أو رفضًا لها.
❇️ بانتشار الأفكار الفلسفية المستمدة من الفلسفة اليونانية تدريجيا، أصبح العلماء المسلمون في مجال الأنثروبولوجيا مهتمّين بمناقشات حول البعد غير المادي للإنسان ومسألة تجرد النفس؛ لأنهم حصلوا علی أجوبة عن بعض المشکلات.
✅ وكانت هناك أربع وجهات نظر رئيسية للبُعدين في الإنسان الاثنین:
🔹أولا إنّ البعدین متشابكان تمامًا ولا يمكن دوام أحدهما بدون الآخر،
🔹وثانيا إن الروح له علاقة تدبیریة مع البدن ویتحکم علیه کمَرکبه
🔹و ثالثًا إن العلاقة بين النفس والجسم هي علاقة شوقیة، وأخیرًا إنهما متّحدان في الدنیا وفي سعیهما لتحقيق الهدف.
🖋 الدکتور أبوالفضل خوشمنش
أستاذ مشارك، قسم علوم القرآن والحديث، كلية أصول الدين والدراسات الإسلامية، جامعة طهران، إيران.
🖋الدکتور مهدی نوری أفشان
عضو هيئة التدريس، قسم اللغة العربیة، معهد اللغات، جامعة الإمام الصادق علیه السلام، طهران، ایران.
📔 The Interdisciplinary Studies of Quran & Hadith (ISQH), Volume 1, Issue 3 - Serial Number 3, January 2024, Pages 271-292.
📎 لینک مشاهده و دریافت مقاله
https://isqh.isu.ac.ir/article_77153.html
🆔 http://eitaa.com/zekra114
⚜عنوان «ابوّت» و ودیعت «ذرّیه» در تاریخ رسالت و امامت
یکی از اضلاع مهم شخصیت حضرت ابراهیم، نقش ابوّت و پدریِ اوست.
❇ قرآن کریم از ابراهیم با عنوان پدر یاد و بر آن تأکید میکند: «مِلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهیمَ» (حج: ۷۸).
عنوان «ابوّت»ی که خداوند به ابراهیم بخشیده، عنوانی است که علاوه بر معانی جسمی، معانی دینی و معنوی را نیز دربر میگیرد.
❇ «پدر» همان گونه که در اسم ابراهیم وجود دارد - و ما در آیه اخیر دو بار لفظ «أَب» را میبینیم - عنوان او نیز میشود و ابراهیم، «پدر عالیقدر»، «پدر و تبار عالی»، «پدر امت بسیار» - و به شرحی که میآید - «پدر انبیا»، «پدر مهربان» و پدر «اهل البیت» میگردد و در نهایت «اهل البیت» ابراهیم از نسل اسماعیل منتهی به پیامبر خاتم و «اهل البیت» ایشان میشود.
❇ از پی همین مکانتِ «ابوّت» است که موضوع «ذرّیه» یكی از محورهای اصلی حیات و اثرگذاری حضرت ابراهیم و «لسان صدق» (شعراء: ۴۸ و مریم: ۵۰) و «کلمه باقیه»ای (زخرف: ۲۹) میشود که پس از وی در جهان باقی میماند.
✅ قرآن به مناسبتهای گوناگون و از آنجا كه رسول خاتم میبایست از ذرّیه ابراهیم باشد، از آن سخن گفته و باز بخش عمدهای از استعمالات این واژه و موضوعات پیرامونی آن (مربوط به ذرّیه حضرت ابراهیم) را آورده است.
❇ سلسله انبیای الهی در هیچ جای قرآن با این تفصیل و تراکمی که در سوره انعام و ذیل نام ابراهیم و به عنوان هبه خدا و در قبال خداخواهیِ وی دیده میشود، نیامده است (انعام: ۸۴_۸۷).
✅ خداوند این عطیه را پس از ذکر احتجاجات توحیدی وی با قومش، و نیز پس از «ارائه ملکوت آسمانها و زمین، تا از اهل یقین باشد» (انعام: ۷۵) به وی عطا کرده است.
✅ قرآن کریم ابوّت ابراهیم را در تیره دیگر فرزندان ابراهیم (از نسل اسحاق) مدّ نظر دارد، همچنانکه هنگامی که یعقوب، نوه ابراهیم، مرگ را نزدیک دید، از فرزندانش بر سبیل اقرار پرسش کرد که چه وجودی را پس از وی خواهند پرستید، آنها پاسخ دادند: «معبود او و معبودِ یگانهی پدرانش؛ اسماعیل و اسحاق»:
💠 قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَ إِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
(بقره: ۱۳۳)؛✅ همانگونه که یوسف (ع) هنگام سخن گفتن با همبندان خود در زندان، نَسب خویش را به سوی حضرت ابراهیم به ایشان یادآور شد: 💠 وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ (یوسف: ٣٨)؛ ❇ اما چنانکه اشاره شد، پیامبر خاتم از نسل اسماعیل پدید میآید و بین این دو تیره (نسل اسماعیل و اسحاق) تفاوتهای آشکاری است. یکی از رئوس مهم این تفاوتها امتداد امامت در نسل حضرت ابراهیم از طریق اسماعیل به صورت حیّ از طریق پیامبر اکرم و اهل بیت اوست. ❇ نگاهی به مفهوم «اهلالبیت» در قرآن نقش محوری ابراهیم را برای ما بیشتر روشن میکند. در قرآن کریم تعبیر «أَهْلِ بَیتٍ» برای خانواده موسای شیرخوار به کار رفته است: 💠 فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَیتٍ یكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ نَاصِحُونَ (قصص: ۱۲) ✅ اما تعبیر أَهْلَ الْبَیتِ در سراسر قرآن تنها دو بار به کار رفته است: یکی در باره «بیت» حضرت ابراهیم و دیگری در خصوص «بیت» پیامبر اعظم (نک. هود: ٧٣؛ احزاب: ٣٣). ❇ این بیت اخیر، حاوی فرزندان برآمده از بیت نخست و پدر و نیای عالیِ مورد بحث ماست. مقام ابوّت برای پیامبر اکرم و وصیّ ایشان نیز به کار رفته است؛ چنانکه علی (ع) میگوید از پیامبر (ص) شنیدم که گفت: 🔹 أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَیهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَی وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیةِ بِخِیارِ الْأَحْرَارِ . ❇️ محمد پدر امت خویش است. اما آیا این پدری، دقیقاً همین پدری و ابوّت رایج در عوائل انسانی و قبائل عربی است یا اینکه همانند بسیاری از چیزهایی که او آورده، نظام خاص خود را دارد؟ ....... 🖋 دکتر ابوالفضل خوشمنش 📌برگرفته از مقاله «تکامل و بازآفرینی اوصاف و افعال ابراهیم خلیل (ع) در شخصیت حضرت خاتمالانبیاء (ص)». 📔مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، دوره ۵۷، شماره ۱، شهریور ۱۴۰۳ 🌐 لینک مشاهده و دریافت مقاله: https://jqst.ut.ac.ir/article_98669.html 🆔 http://eitaa.com/zekra114