eitaa logo
فاذكروني أذكركم احمد مبلغی
65 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این کانال به منظور ارائه مباحثى پیرامون زهد، اخلاق و به ویژه ذکر خدا ایجاد شده است.
💠 غواصی در دریای ذكر وقتی خدا را یاد می‌کنیم، به یک دریای عمیق از زیبایی و تأمل فرو می‌رویم. جان‌هایمان در دهلیزهای پرطراوت هستی به حرکت در می‌آیند و افکارمان روی رشته‌های الهامات الهی می‌پیچند و صدای زیبای هستی را باز می تابانند. یاد خدا قصه‌های نور و نغمه‌های آرامش را بر گوش انسان می خواند، و وجود ما را به طور عمیق متحول می کند. هنگامی که در راهروهای ذات خود قدم می‌زنیم و یاد خدا را به یاد می‌آوریم، شاهد محو شدن دنیایی می‌شویم که بر پایه غفلت است و به اندیشه‌های اصیل انسان یورش می‌برد. وقتی خدا را با خضوع در اعماق خود یاد می‌کنیم، از فرورفتن در گفتگوهای بیهوده و افکار بی‌ارزش روی بر می تابیم، و با ریشه‌های واقعی خود ارتباط برقرار می‌کنیم و به مبدا هستی باز می‌گردیم، در آن لحظه است که به اصالت و حقیقت می رسیم، از آن پس، سرگرمی های فرصت سوز ناپدید می‌شوند و نبض جوهر واقعی انسان با معانی اسرارآمیز آن که فراتر از حدود عقل و ماده هستند، به تپش می افتد. در لحظات ذکر، گیتی در مقابل ما جنب و جوش آغاز می کند، خورشید و ستارگان در دلهای ما حاضر می‌شوند، تا زیبایی خداوند را به جلوه درآورند و کوه‌ها و رودخانه‌ها در چشمان ما ظاهر می‌شوند، تا نشان دهند چگونه ارتباط شگفت‌انگیز آفرینش آن ها، با رحمت و لطف خداوند آغاز و پیوند دارد. لحظات ذکر، تجربه های مسحورکننده هستند، زیرا دنیای معنوی را با جهان ظاهری ارتباط می دهند، و واقعیت های مادی را به نمادهای حقیقت معنوی تبدیل می کنند. در این لحظه‌ها، رازهای هستی مسیرهای خود را به روی ما می‌گشایند، تا به استقبال خردمان آیند تا با در آغوش گرفتن آن ها خودمان را بیابیم و همچنین هدفمان و معنایمان را. در این لحظات، شهد امید را می‌نوشیم، عطر آرامش را استشمام می‌کنیم و طعم اندیشه‌های پاک را می‌چشیم، در می یابیم که چگونه واژه‌های رحمت و بخشش الهی به زبانی روشن برای ما ترجمه می شود. ویژه‌ترین زمان برای غرق شدن در آرزوی دستیابی به جوهر واقعی وجود، زمانی است که انسان با خشوع و رقت، در بستر خود پروردگارش را به یاد می‌آورد. در این شرایط، پوچی اندیشی و بیهوده‌گرایی ميدان را به عقل واگذار می کنند و به حاشیه مى روند. {وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ} [و پروردگارت را در درون خود با تضرع و خوف در صبح و شام بدون بلند كردن صدا، یاد کن و از غافلان مباش]. ذکر خدا، به صورت خالصانه و خاضعانه، یک انقلاب است که نسیم آن بر جان‌ها می زند، و هر نگاه عقیم و افکار پوچ را از بین می‌برد. یاد خدا منحصر به ذکر با صدای بلند در صبح و شام نیست، بلکه به حضور همیشگی یاد خدا در قلب ما وابسته است، به خصوص یاد خدا در دل شب و در اعماق تاریکی. ای انسان ای آفریده زیبا، به خود اجازه نده که در "غفلت بافته شده از پوچی‌ها و خیالات"، فرو روی و در نتیجه زیانبار شوی. چرا فرصت تذکر را هدر می‌دهی و در گمراهی پوچ اندیشی و تاریکی سطحی نگری زندگی می‌کنی؟ باید ارزش ذکر الهی را درک کنی و در عظمت آن تفکر نمايى. بدان در لحظات ذکر، نور و شادی در زندگیمان منتشر می‌شوند و حقایق عمیق و معانی متعالی در روحمان هویدا می‌گردند. ذکر، کلید آگاهی و اتصال ما به حقیقت بزرگ است. ای انسان قلبت را با یاد خدا پر کن و اجازه بده یاد خدا راهت را روشن کند و آرامش و شادی واقعی را به تو ارزانی بدارد. از غافلان نباش و فراموش نکن که تو سزاوار زیست در زیبایی ذکر، و پیوند با ابدیت هستی. https://eitaa.com/zekrkk
أذكروني أذكركم وقتی خدا را یاد می كنيم، تحول مهمى را احساس می کنیم، آرامش پیدا میکنیم و خود را در حالتی کاملاً جدید غوطه ور می بینیم، اما مهم ترین وضعى که اساساً قابل وصف نیست این است که وقتی خدا را یاد می کنیم، خدا هم ما را یاد می کند (أذكروني أذكركم). یاد خدا برای ما امری استثنایی است، فراتر از هر توصیف و گزارش. یاد کردن خداوند ما را، نسیمى آرام ولی فراگیر است كه برمی خیزد تا بر فراز آسمان هستی ما حرکت کند. این يادی گذرا نیست، بلکه لمسى بسیار بسیار لطیف و ملایم است که روح ما را می نوازد، وجودمان را تازه می کند و تمام هستیمان را با عطر وصف ناپذیر خود پر می نماید. افق اندیشه و نگاه مان با وزش نسیم "یاد خداوند از ما" منبسط می شود و دل مان از طراوت و پیوند با جادوی هستی پر می گردد. نقطه کانونی این تحول آن است که "خداوندِ فراتر از زمان و مکان" با مهربانی و کرامت در دل انسان محبوس در دایره زمان و مکان و گرفتار در بند قیود و حدود آن، تجلی می یابد، از این تجربه نمي توان در جای دیگر سراغ گرفت یا حتی شبیه آن را احراز نمود. این چنین به محض اینکه این یاد در قلب انسان، تجلی می یابد، حیاتی فرازمانی و فرامکانی را در جان انسان می نشاند. امری بزرگ است که با تجربه آن، نگاه انسان محصور در زمان و مکان به سمت افقی فراتر از آن دو کشیده می شود. این یک دستگاه زیباشناختی است که تصور و تکرارش در جای دیگر امکان پذیر نیست. تجربه ناب و تکانه ای بی مانند از زیبایی، تجربه ای کارآمد و پر از نشاط فوق العاده، تجربه خلاقیتى منحصر به فرد در وجود انسان، تجربه غوطه وری کیان انسان در لایه های عمیق هستی، همراه با پیام هاى ویژه، تجربه بالیدن وجود به سمت مبدا هستی با ابعادى زیر و رو کننده و عمق بخش و معنا ساز. تجربه عشق؛ عشقی واقعی با امتداد در لایه ها و راهروهای وجود.
💠 صدای وجود آنگاه که انسان خود را در اعماق تاریکی گرفتار می‌بیند، احساس می‌کند که مسیری بی‌صدا را در میان کویر تاریکی طی می‌نماید و بار سنگین تنهایی و ناامیدی را به دوش می‌کشد. آینده‌اش را با نگاهی تاریک می‌بیند، و چشمان او مملو از تردیدها و گمانه های بد در مورد آینده می شود، ناامیدی وحشیانه او را شکار می کند و زندگی اش درگیر ویروس های منفی وسواس می گردد. پوچ گرایی درونش را فتح می کند، و رو به عمیق تر شدن و گسترش می گذارد و شک و منفی گرایی مانند ابر سیاهی که در راه امید ایستاده است شروع به فرو بلعیدن او می کند. این واقعیت تلخ باعث می شود او از میل به امید عقب نشینی کند، عقب بماند، در جای خود توقف کند و چه بسا در اعماق افسردگی فرو رود و احساس کند که تمام دنیا علیه او توطئه می کنند. وقتی دل به یاد خدا باز می شود و این یاد در اعماق آن مستقر می شود، معجزه دگرگونی آغاز می گردد، از آن پس، تاریکی ناپدید می‌شود، سایه‌های نگرانی‌های سیاه گم می‌شوند، و روشنایی زیبا در آسمان دل او پدید می آید، درست همانطور که سپیده‌دم شروع به رنگ‌آمیزی آسمان صبح با رنگ‌های جذابش می‌کند. یاد خدا شمع امید را در دلش روشن می کند و نیروی معنوی جدیدی در او پدیدار می شود که به او کمک می کند تا بر چالش ها و تردیدهایی که با آن روبه رو بود فائق آید. یاد خدا، زمین خشکیده روح را با باران های آرامش سیراب می کند و هر چه بیشتر خدا را ندا می دهد و به او روی می آورد، در مسیرش پویاتر حرکت می کند. یاد خدا صدای هستی است که ما را به عشق و آرامش و اطمینان فرا می خواند. یاد خدا حاوی راز شفاء، و صفاء و جلاء است، با یاد خدا توهمات رخت برمی بندند، شک ها از میان می روند و درون انسان به نیرویی دست می یابد که او را به جلو می برد. وقتی از خدا یاد می کنیم، حقایق عمیق عالم شروع به همگرایی می کنند، به طوری که انسان احساس می کند در قلب توجه و عنایت خدا قرار دارد و خالق او مصالح عالی او را تامین می نماید. در اعماق وجود هر فرد، اضطراب ناشی از احساس تنهایی و رها شدگی موجب رنج می‌گردد، اما وقتی متوجه می‌شود که با عنایت و عشق احاطه شده است، حرفی را می‌یابد که آرامش را به او باز می‌گرداند و آن {ألا بذكر الله تطمئن القلوب} است.
أَلَمْ يَأْنِ 1. بدأت هذه الآية (أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ) بعبارة تمتزج بأناقة مع الهمسات اللطيفة، حيث قالت: "أَلَمْ يَأْنِ". هذه العبارة الرقيقة ترسم لنا لوحة تذكيرية، تصور لنا أيام الغفلة كمشهد داكن، حيث تكونت سحب الاستهتار وتساقطت قطراتها كأمطار مليئة بالشك. الزمان بدا متجمداً في تلك اللحظات. 2. تتألق هذه الآية بأجواء لطافتها الخاصة، تُسلِط الضوء على درجة غفلة البشر، وكيف يُعاملهم الله برفق. من خلال هذه الآية، يمكننا أن نرى ونفهم واقع أمورنا بشكل أعمق وأدق. 3. فالآية تحمل في تفاصيلها الرقّة واللطافة والمحبة. فعبارة " ألم يأن" ترسم برقتها ولطفها وكأنها نفحة هادئة من الله تلامس قلوبنا. ومن الواضح أنها ممزوجة بالحب، تُظهِر عناية الله بتجربتنا وتوجهاتنا. 4. بعد تلك البداية الرقيقة، تأتي الآية لتنقلنا إلى تجربة جديدة، حيث تنادينا قائلة: "أن تخشع قلوبهم لذكر الله". تنبعث من هذه العبارة نسائم النداء الروحي، وتحمل في جنباتها دعوة صادقة ودافئة، إلى فتح قلوبنا للخشوع لذكر الله، وذلك لأن الخشوع يمزج بشكل جميل مع أنسجة الحياة والخلق في محضر الله. كأنها ترسم لنا لوحة تكامل بين الخشوع وواقع الكون، حيث يصبح قلب المؤمن مسرحاً لتلاقي ترانيم السماء وصوت القلب البشري أمام ربه. 5. من هذه الآية، نستمد أن ذكر الله هو المصدر الحقيقي للخشوع، حيث ينبعث منه الإلهام إلى قلوبنا. وعندما نتذكر نعم الله الكثيرة ونجلس في ظل قوته الفائقة، ونستمع إلى أسماءه الجميلة ونغرق في رحمته الواسعة، يشتعل فينا الخشوع كألسنة من النيران الجميلة.
✳️ در کوچه‌های باغ‌های توکل در میان لحظات تاریک زندگی، توکل به خدا نقطه‌ای نورانی است که در دل تاریکی می‌درخشد و راهی روشن پیش روی ما می‌گشاید و در هنگام ناامیدی، امیدی تازه در دل ما می‌افکند. توکل به خدا در هنگام ناملایمات و مشکلات، مانند مشعلی روشن در تاریکی، پریشانی و ناامیدی را بر طرف می‌کند. در این شرائط سخت، ناملایمات به بذرهایی تبدیل می‌شوند که از آن‌ها گیاه عزت‌مندی و دارامندی رشد و نمو می‌یابد، و فرصت‌های درخشانی در متن زندگی پدیدار می‌شوند. توکل به خدا، تسلیم در برابر مشکلات نیست، بلکه برافراشتن پرچم استواری و نیرومندی است. این توکل است که وزن سختی را مورد تجدید نظر قرار می‌دهد و روح ما را مانند الماس که تحت فشار صیقل داده می‌شود، صیقل می‌دهد. توکل به خدا، ما را به درجه‌ای از قدرت و عزت می‌رساند و به ما اعتماد به نفس می‌دهد تا به موفقیت برسیم و در زندگی بدرخشیم. در لحظات سخت، قوت روح از زمین پاک یقین می‌روید و آرامش، دریای دل را پر می‌کند، زیرا توکل به خدا، سفری به سوی شکوه و اثربخشی است و موقعیت ما را با قدرت در صحنه زندگی تقویت می‌کند. در سفر توکل، روح به شدت شکوفا می‌شود و قناعت چون گل کمیاب در مزارع یقین می‌شکفد. قناعت، دل را پر از آرامش می‌کند و با قدم‌هایی مطمئن، انسان را به سرزمین‌های موفقیت در دنیای عمل و تلاش می‌رساند. در زمزمه کوچه‌باغ‌های توکل صدای روح‌نواز امام صادق(ع) به گوش می‌رسد: "إنّ الغِنى والعِزَّ يَجُولانِ ،فإذا ظَفِرا بمَوضِعِ التَّوكُّلِ أوطَنا".  بى نيازى و عزّت در گردش اند، چون به جايگاه توكّل رسند، در آنجا سكنا گزينند. سخنان آن حضرت، خطوطی از حکمت را ترسیم می‌کند که در اعماق قلب‌ها نفوذ می‌یابد، جایی که مفهوم توکل به خدا با سفر زندگی تلاقی می‌کند.
💥 حكایتی که هر لحظه آن را در وجودمان می‌خوانیم مادر فقط کسی نیست که فضای بین دیوارها را پر کند، بلکه روحی است که در هر بخش از زندگی ما منعکس می‌شود. نقش مادر به غذا دادن و پوشاندن ما محدود نمی‌شود، بلکه دستان مهربان او برای پاک کردن اشک‌هایمان و شاد کردن روزهای سختمان دراز می‌شود. او آغوش گرمی است که آرزوها و امیدهایمان را در بر می‌گیرد و صدایی است که در هر ایستگاه از زندگی ما با حمایت و تشویق زمزمه می‌کند. مادر با تمام وجودش با وجود ما آمیخته شده است، او فقط چند کلمه نیست، بلکه عهدی است و شکرگزاری، و عشقی و نیاز به محبتی که پایانی ندارد. مادران کسانی هستند که وجودشان فقط یک حضور جسمی نبوده است، بلکه دنیای عاطفی ما بودند و با آنها هویت و وجودمان شکل گرفته است. خاطراتشان با گذشت زمان محو نمی‌شود، بلکه در اعماق وجودمان حک شده است، گویی رشته‌هایی هستند که ما را به گذشته‌مان پیوند می‌دهند و امروزه جزئی جدایی‌ناپذیر از وجودمان هستند. هر لحظه‌ای که در کنارشان گذرانده ایم، به داستانی تبدیل شده است که بارها و بارها آن را می‌خوانیم، زیرا آنها قلب‌هایی هستند که از عشق و محبت می‌تپند و خاطراتی هستند که در اعماق وجودمان مانند گل‌های گرم بهار شکوفا می‌شوند. آنها بهشت ​​مجسم بر روی این زمین هستند، با مهربانی ما را در آغوش می‌گیرند و هرگاه غمگین یا لرزان باشیم، ما را غرق در آرامش می‌کنند. هنگامی که چشمان خود را به سوی بهشت ​​می‌گردانیم، آن را زیر قدم‌های مادران می‌یابیم. هنگامی که در مقابل مادرانمان خم می‌شویم، درهای بهشت ​​را در قلب خود می‌گشاییم، در دریای عطا غوطه‌ور می‌شویم و در سایه رحمت الهي آرام می‌گیریم، زیرا مادر چهره مهربان بهشت ​​بر روی زمین است، امید را در روحمان می‌کارد و ما را با چشمه عشق جاودانه سیراب می‌کند. اگر می‌خواهیم به بالاترین مراتب فروتنی که درهای بهشت ​​را می‌گشاید برسیم، باید در مقابل عظمت مادر خم شویم، سرمان را با فروتنی خم نماييم تا به پایش بیفتیم، ارزش کلمه "مادر" و معانی عشق و فداکاری را که در خود دارد درک کنیم. زیرا فروتنی فقط کلماتی نیست که به زبان آوریم، بلکه عملی است که باید در قدردانی و احترام به کسی که ما را به دنیا آورده و بزرگ کرده است، تجلی یابد. در آن لحظه، عظیم‌ترین شکل‌های فروتنی که ما را به دروازه‌های بهشت ​​رهنمون می‌شود، آشکار می‌شود. مادر داستانی است که در هر لحظه از زندگی خود آن را می‌خوانیم، او نماد وفاداری و رمز عطا است، و شادی است که قلب ما را پر می‌کند و به زندگی ما زیبایی و معنا می‌بخشد.
💥 صداى شب در سکوت تاریکی و جامه شب، نغمه های سکون به روح می رسد و برگ های گل های شب برای روایت داستان هایی مملو از رمز و راز و زیبایی شکوفه می شوند. سکوت در شب با نغمه های فریبنده ای نغمه سرایی می کند، که بین نسیم هوا و زمزمه های ستارگان صدایی روح نواز ایجاد می نماید. صدای شب صدایی متفاوت از همه صداهاست، زیرا کلماتی نیست که عبور کند، بلکه زبان سکوت با شکوهی است که عمق وجود را لمس می کند. صدای آرامش آن به درون ما نفوذ می کند، با ما صحبت می کند و فرصتی ارزشمند برای بازگشت به خودمان به ما می دهد تا با اعماق جانمان گفتگو کنیم و در خلقت این جهان و خلقت خود تأمل کنیم. صدای شب صدایی است که احساسات مانند امواج دریا در آن تلاطم دارند، بین بارقه های امید و بادهای اشتیاق در نبرد است، تا در شهد وجود مخلوط شوند و بین تارهای خاطرات درخشان جاری شوند. صدای شب ما را از دغدغه های روز دور می کند و به دنیایی از خیال، زیبایی و الهام می برد. صدای شب با رازهایش نجوا می کند، در گوش آرزوهای دل های مشتاق زمزمه می نماید و نغمه های اشتیاق و تأمل را در خود جای می دهد. صدای شب، مانند نغمه ای گمشده در افق پدیدار می شود که قلب ها را می دزدد و ارواح را به اسارت می گیرد. صدای شب، فقط یک زمزمه گذرا نیست، بلکه نغمه ای است که زمان نوازشش کرده و فضا آن را نقاشی کرده است، داستان زندگی و رازهای وجود را به روشی شگفت انگیز و جذاب روایت می کند. صدای شب، روح خلاقیت و هنر را تجسم می بخشد، مانند رودخانه ای از زیبایی و عطر جاری می شود، با انگشتان ظریف خود بر تار زندگی نوازش می کند و شیرین ترین احساسات و زیباترین خیال ها را تداعی می کند. صدای شب، نغمه ی جادویی است که ما را در آرامش و سکوت غرق می کند و فرصتی برای غوطه ور شدن در اعماق شب به ما می دهد تا به ندای خداوند در اعماق وجودمان گوش فرا دهیم. صدای شب پر از داستان های ناگفته است، نغمه های سکون در آن با لطافت و ظرافت خود تجلی می کنند و با انگشتان زمان نقاشی می شوند. صدای شب، صدای آرامش است، با آن قلب خود را مانند گل های شناور در دریای تاریکی می گشاییم، با تمام وجود به ندای خالق گوش می سپاریم و در مسیرهایی که نور هدایت در آن ها ساطع است، حرکت می کنیم.
این جرقه مانند دانه ای کوچک است که اگر در خاک حاصلخیز کاشته شود، شکوفه می دهد و ثمر می دهد. از آنجایی که کینه کینه را به وجود می آورد، عشق و نرمی تنها کسانی هستند که می توانند تاریکی آن را از بین ببرند و نور وفاق و همدلی را بتابانند.
💥 اسارت یا تسلط: نبردی در قلمرو احساسات در گذرگاه پر پیچ و خم زندگی، نغمه‌های متفاوتی از قلب انسان‌ها به گوش می‌رسد. گاه نغمه‌ای خوش از امید و عشق، و گاه نغمه‌ای غم‌بار از کینه و حسادت. این تناقضات، داستان همیشگی تنازع میان اسارت و تسلط در قلمرو احساسات انسان است. برخی با گام‌هایی استوار و لبخندی بر لب، از میان سختی‌ها عبور می‌کنند. گویی نوری از امید در قلبشان شعله‌ور است که تاریکی گذشته و آتش کینه را به عقب می‌راند. اما در مقابل، عده‌ای دیگر در زندان تاریکی احساسات خود اسیرند و دیوارهای کینه، نور عشق را در قلبشان خاموش کرده است. گروهی با عزمی راسخ، با چالش‌ها روبرو می‌شوند و در هر قدم، پرچم امید را بلندتر می‌‌کنند. اما در سوی دیگر، تاریکی افکار سیاه، برخی را در چنگال خود گرفتار کرده و در زندان حساسیت‌ها و جدال‌ها رها کرده است. کسانی هستند که کرامت خود را چون گوهر گران‌بهایی حفظ می‌کنند و با صلابت و پایداری در مسیر خود گام برمی‌دارند. اما در مقابل، عده‌ای در گرداب لغو و مسائل پوچ غرق می‌شوند و جز آشفتگی و پراکندگی، ثمره‌ای از آن نمی‌برند. زندگی، صحنه انتخابی همیشگی است. انتخاب بین اسارت در تاریکی احساسات و تسلط بر آنها. انسان با گشودن دریچه قلب خود به روی نور و عشق، از بار سنگین گذشته و تاریکی رها می‌شود و با گام‌هایی استوار به سوی آینده‌ای روشن رهسپار می‌گردد. اما آن که در زندان احساسات سیاه خود گرفتار می‌ماند، طعم تلخ زندگی بدون نور امید و گرمای عشق را خواهد چشید. حکمت علوی در این میان، حکمت نهفته در کلام امام علی (ع) نوری بر تاریکی این تنازع می‌تاباند. ایشان می‌فرمایند: "حَقُود را برادری نیست" و "حَقُود را مَودّتی نیست". حقد، زهر کینه‌ای است که روابط انسانی را فاسد و قلب‌ها را تیره می‌کند. گویی آتش افسار گسیخته‌ای که در قلب حقود شعله‌ور می‌شود، مجال محبت و برادری را از بین می‌برد. داستان غم‌بار جدایی و انزوا، نغمه‌ای است که از قلب‌های اسیر در تاریکی احساسات به گوش می‌رسد. اما در این تاریکی مطلق، نور امید هرگز خاموش نمی‌شود. در هر گوشه از زندگی، جرقه‌ای از انسانیت شعله‌ور است که منتظر قطرات محبت و کرامت است تا شکوفه دهد و ثمر امید و وفاق را به ارمغان بیاورد.
💥 فضل بزرگ "وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيرًا" آیه‌ای عظیم که در دل خود وعده‌ای برای یک آغاز جدید نهفته دارد. سياق آیه، سياق "بشارت به فضل بزرگ" است. فضل عطایی است که بدون هیچ مقابل و توقعی از جانب خداوند کریم و مهربان به بندگانش ارزانی می‌شود. در "لفظ فضل بزرگ"، جوهر کَرَم الهی نهفته است که رحمت و نعمت‌های بی‌حد و حصر را نثار می‌کند و لحظات شگفت‌انگیزی را به ما می‌بخشد که نياز روحمان را اشباع می‌کند و به آن قدرت پرواز در فضای خیر و بخشش می‌دهد. فضل بزرگ عطیه‌ای نیست که با میزان ومقياسى سنجیده شود، بلکه هدیه‌ای از آسمان است که ما را بالا می‌برد و به جلو می‌راند. این بشارت نقطه عطفی در زندگی مؤمنان است، زیرا هدیه‌ای الهی است که از لطف و کَرَم خداوند بدون هیچ استحقاقی از جانب ما نازل می‌شود. این فضل عظیم، نشانه اي بر عظمت و رحمت بی‌پایان خداوند است و ما را به حسن ظن، تلاش سخت و کوشش برای رسیدن به خیر خود و دیگران تشویق می‌کند. این فضل الهی ما را به عظمت و کَرَم خداوند متذکر می‌شود و ایمانمان را تقویت می‌کند و رابطه ما را با او استوارتر می‌کند. از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را در رحمت خود فرا بگیرد و به ما توفیق شکرگزاری از فضل عظیمش را عطا کند.
💥 "وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ" شب جمعه: شب پرفضیلتی است که با ردای سکوت و آرامش در آغوشمان می‌گیرد، و برايمان نسیم دل‌انگیز بهشت و عطر فرح‌بخش فردوس موعود را به ارمغان می‌آورد. شبی است که خیر و برکت از هر سو به سوی زمین سرازیر می‌شود و دروازه‌های آسمان به روی دعا و نیایش گشوده می‌گردد. شبی است که ندای دوست را عاشقانه لبیک می‌گوییم، با معبودمان پیمان دوباره می‌بندیم و بار سنگین گناهان را از دوش خود سبك مي كنيم. شبی است که اگر تو به استقبالش شتافی، او نیز تو را به آغوش گرم خود پذیرا مى شود. ٠ در سکوت و آرامش اين شب و ساعات روح‌نواز آن غرق در تأمل عظمت پروردگار شو. به یاد داشته باش که خداوند بزرگ تر از هر كس و هر چیز است و هر آنچه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، تسبیح‌گوی اوست. پس به عظمت پروردگارت تکبیر بگو و جایگاه کوچک خود را در این هستی پهناور درک کن. " پروردگارت را تکبیر گو" و در پرتو آرامش عمیق زندگی کن.
به مناسبت سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام 💢 رنج شیرین لذة عشق تو را جز عاشقِ محزون نداند رنجِ لذت بخشِ هجران را به جز مجنون نداند (شعر از امام خمینی) عشق حکایتی است که از تناقضات افسونگر پر شده است. شادی‌ای است که از لابه‌لای درد می‌خزد، و سروری است که از اندوه‌های نهان برمی‌خیزد. گریه‌ای است که چون بارانی گرم فرو می‌ریزد، حضوری بیشتر از لبخند آرام. در هر اشکی که فرو می‌چکد، گلی از اشتیاق می‌شکفد، و در هر آهی که برمی‌آید، تصویری از دلتنگی کشیده می‌شود. در دنیای عشق، احساسات در تناقض هستند ولی هماهنگ، و هماهنگ هستند ولی متناقض، و در این چارچوب به هم می‌رسند؛ فراق نزدیکی است و نزدیکی فراق. قرار، بی قراری است و بی قراری قرار. خواب بیداری است و بیداری خواب. عاشق در جستجوی عشق شب‌بیداری می‌کشد و در آغوش رؤیاهایش می‌خوابد. عقل ما به جنونی تبدیل می‌شود که در آن عواطف همچون امواج خروشان به هم می‌خورند، و در این جنون عقل به بهشتی دست می‌یابد که نمی‌تواند از آن فرار کند. ****** در معبد عشق روح به خدا، زیبایی مهربانی خدا به بهترین شکل جلوه می‌کند و شعاع محبت الهی عاشق را به سوی خالقش می‌کشاند. عاشق خدا در دریای زیبایی غوطه‌ور است و جز زیبایی خدا چیزی نمی‌بیند و جز لذت عشق و شیرینی درد عشق چیزی حس نمی‌کند. عشق الهی رنجی شیرین است، دردی خوشایند، که در آن اشتیاق و اندوه به هم می‌آمیزند. این رنج لذیذ قلب را با شوقی بی‌قرار می‌سوزاند و روح را با خوشبختی غیرقابل وصف فرا می‌گیرد، و از مرزهای شادی و اندوه به حالتی از پاکی عمیق روحانی می‌رسد.
💥 مثلث زندگی: رجاء، قضا، و عطاء {بهترین چارچوب برای مدیریت زندگی فکری و رفتاری ما} در گفتاری شفاف و مملو از حکمت و عبرت، امام جواد (علیه السلام) مسیرهای زندگی را برای ما روشن می‌کند: "همانا حاجات با امید خواسته می‌شوند، با قضا نازل می‌شوند، و عافیت زیباترین عطاء است." این مثلث زیبا باید راهنمای ما در مسیرهای زندگی باشد، ریشه در تفکر و رفتارمان داشته باشد، و در هر قدمی که برمی‌داریم حاضر باشد. این اساس زندگی مطلوب انسان است. ◀️ رجاء در لحظات تأمل عمیق، هنگامی که به درون خود نفوذ می‌کنیم، متوجه می‌شویم که امید نوری است که ما را هدایت می‌کند. دستانمان را به دعا بلند می‌کنیم، قلب‌های ما با امید شعله‌ور است، از خدا با رحمتش می‌خواهیم که نیازهای ما را برآورده کند. حاجات اینجا همان آرزوها و خواسته‌های ما هستند، آن گل‌هایی که در باغ امید تلاش می‌کنیم بچینیم. ◀️ قضا سپس قضا می‌آید، مانند نسیم آرامی که هیاهوی سوالات ما را آرام می‌کند. تصمیم الهی نازل می‌شود و در دل خود حکمتی دارد که چشمان ما قادر به درک آن نیستند. این پذیرش چیزی است که سرنوشت نگاشته است، پذیرفتن با دستانی پر از آرامش، تا قلب را با صلح و یقین پر کند. ◀️ عطاء اما عافیت، زیباترین و باشکوه‌ترین عطایای آسمان است. سلامتی و ایمنی فقط به معنی نبود بیماری نیست؛ بلکه آرامش روانی و جسمی، سکونتی است که روح ما را فرا می‌گیرد و به ما اجازه می‌دهد که در آرامش و امنیت زندگی کنیم. عافیت هدیه ارزشمندی است که به ما توانایی تلاش و دستیابی به آرزوهایمان را می‌دهد، و زندگی ما را با نور رضایت و شادی می‌پوشاند. با التزام به این سه ضلع در زندگی‌مان، بهترین مدیریت را برای زندگی خود به دست خواهیم آورد و خوشبختی، معنویت، رفاه مادی و آرامش را خواهیم یافت. این مانند قدم زدن در مسیری پر از گل است، جایی که امید ما را هدایت می‌کند، قضا ما را پالایش می‌دهد، و عافیت ما را محافظت می‌کند، تا نقاشی از زندگی پر از آرامش و رضایت کامل شود. در این بافت هماهنگ بین امید، قضا و عافیت، حکمت و رحمت خداوند برای ما تجلی می‌کند. ما در مسیرهای زندگی قدم می‌زنیم، با اطمینان به این که همیشه دستی الهی ما را محافظت می‌کند، و آنچه برای ما نوشته شده است، خیر مطلق است، حتی اگر در لحظه حاضر قادر به درک آن نباشیم.
💥 ليس للإنسان إلا ما سعى زندگی دریای مواجی است که مرواریدهایش را تنها به کسانی می‌بخشد که به اعماق آن فرو می‌روند و گنج‌هایش را تنها به کسانی می‌دهد که شجاعت رویارویی با امواج آن را دارند. پس از آنانی مباش که به تماشای دریا از ساحل بسنده می‌کنند و در انتظار موجی هستند که بدون تلاش، گنجی برایشان بیاورد. انسان منتظر و صرفا آرزومند همچون زمینی خشک و تشنه است که مدتها به ابری نگاه می‌کند که نمی‌بارد، و با وعده‌های خیالی زندگی می‌کند که حتی یک قطره هم به او نمی‌بخشند. انتظار منفعلانه يعنى آن كه کنار جاده نشسته اى و عبور آرزوها را مانند ابرها در آسمان نظاره می‌کنى، بی‌آنکه چیزی از آنها نصیبت شود. بس است نشستن زیر سایه امیدهای دروغین؛ برخیزیم و با سعى خود به تحقق رویاها بپردازیم. همان‌طور که شریف رضی گفته است: "مرا منشان که آرزوها را نظاره کنم، و رعد و برقی را پاسداری کنم که ابرش نمی‌بارد." یا همان‌طور که متنبی به زیبایی وصف کرده است: "اگر در عزتی دست‌یازیدی، به کمتر از ستارگان قانع مباش." چه بسیار كسانى که انتظار کشیدند و آرزوهایشان خشکید و پژمرد، و چه بسیار اراده هاى شجاعی که در دل زندگی فرو رفتند و از گنج‌های آن بزرگترین غنیمت‌ها را به دست آوردند. بگذارید گفته شاعر چراغ راه ما باشد و ما را به سعى ترغیب کند: "هر که از صعود به کوه‌ها بترسد، همیشه در گودال‌ها زندگی خواهد کرد."
💥 زیبایی‌های زندگی را با چشمان سپاسگزاری دریابید شکایت مکرر، ابری سیاه بر فراز احساساتمان می‌سازد که سایه‌های افسردگی را می‌گستراند و نور امید را خاموش می‌کند. چقدر درست است که گفته‌اند نگاه، منظره را تعیین می‌کند. وقتی صدای شکایت در گوشه‌گوشه ذهنمان طنین‌انداز می‌شود، زندگی لباس غم و ناامیدی می‌پوشد، گویی که تابلویی هنری غرق در رنگ‌های تیره شده است. اما وقتی به پنجره سپاسگزاری نزدیک می‌شویم و قلب‌های خود را به پرتوهای شکر و تقدیر باز می‌کنیم، زندگی با رنگ‌های شادی و خوشحالی می‌درخشد، حتی در کوچک‌ترین جزئیات آن. . در گلى که میان برگ‌های درخت مي شكفد . در نسیم هوایی که پوست ما را نوازش می‌کند . در قلبی که با عشق و صفا می‌تپد، سپاسگزاری و خوشحالی موج مى زند این لحظات کوچک که ممکن است به سادگی گذر کنند، وقتی که با رنگ تشكر در می‌آمیزند، ارزش بیشتری پیدا می‌کنند و به خاطرات زیبایی تبدیل می‌شوند که پیام‌های امید، خوش‌بینی و فزونی را به همراه دارند. لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ زندگی مانند آینه است، آنچه در درون ماست را منعکس می‌کند. اگر ما زیبایی ببینیم، زندگی زیبایی را به ما بازمی‌گرداند، و اگر خیر ببینیم، خیر را منعکس می‌کند.
ذوب شدن "من" در نور وجود در لحظه‌ای که عارف به مقامی برتر دست می‌یابد، جایی که همه موجودات در آن ذوب می‌شوند و در چشمانش جز خدا چیزی نمی‌ماند، درمی‌یابد که اعمالش چیزی جز آفرینش خدا نیست، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: "وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ". در این مقام والا، اراده انسان همچون سایه‌ای از اراده خدا نمایان می‌شود و این اراده به سرّی تبدیل می‌شود که نه عقل، بلکه تنها شهود روحانی و ایمان عمیق قادر به فهم آن است. "وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ" این حالت، حالتی از ادغام کامل است، جایی که انسان همچون آینه‌ای نور الوهیت را بازتاب می‌دهد و "من" در آن ناپدید می‌شود و خداوند تجلی می‌کند. قلب در برابر تجلیات وجود الهی خاشع می‌گردد. چنان‌که مولانا جلال‌الدین رومی در حکمت بلیغ خود می‌گوید: ⬅️ ای دهنده عقل‌ها فریادرس/ تا نخواهی تو نخواهد هیچ‌کس ⬅️ هم طلب از توست و هم آن نیکویی/ ما کیم اول توی آخر توی ⬅️ هم بگو تو هم بشنو هم تو باش/ ما همه لاشیم با چندین تراش در این درک عمیق، انسان از قیود "من" آزاد می‌شود و به‌طور کامل به رحمت و حکمت خدا تسلیم می‌گردد. این یک ذوب شدن روحانی است که در آن ذات در "وحدت" ادغام می‌شود و زندگی جریان دائمی حضور خدا در هر نقطه می‌گردد. در این مقام والا، انسان احساس می‌کند که در دریای وجود غوطه‌ور شده است، جایی که "من" ناپدید می‌شود و روح در برابر جلال خالق خاشع می‌گردد. در هر نفسی که می‌کشد و در هر قدمی که برمی‌دارد، تجلیات وجود خدا، حکمت خدا و رحمت بی‌پایان او را می‌بیند. در اینجا، جهان به صحنه‌ای برای عبادت تبدیل می‌شود و اعمال انسان در اراده خدا ذوب می‌شود، تا هر کاری که انجام می‌دهد انعکاسی از حقیقت الهی باشد که در اعماق او نهفته است.
💥 بین سایه‌های یأس و آینه‌های امید کاذب در عمق هر انسان، بذرهای امید در سکوت کامل نهفته‌اند، در تاریکی خاموشی خود خفته‌اند و در انتظار لحظه‌ای هستند که از خواب بیدار شوند و در نور زندگی بدرخشند. این بذرها در اعماق روح ریشه دوانیده‌اند و با اشتیاق به دنبال لحظه‌ای هستند که رشد و شکوفایی یابند، هرچند که زندگی و چالش‌های آن سخت باشد. فقط به دیدن ستاره‌ها قناعت نکنید، زیرا اگر به این مقدار بسنده کنید، ماه واقعی خود را نخواهید یافت. به سوی فضاى بی‌پایان بروید، جایی که افق گسترش می‌یابد. همیشه به یاد داشته باشید که امید در خود سفر نهفته است، در هر قدمی که به سوی ناشناخته پیش می‌روید، در لحظاتی که ضربان قلبتان به شوق کشف چیز جدیدی شتاب می‌گیرد. رسیدن به هدف، میوه امید است و نه خود امید. امید همان نوری است که در هر قدم شما را همراهی می‌کند، همان اشتیاقی که شما را به ادامه دادن سوق می‌دهد، همان روحی که شما را بر فراز ابرها به پرواز در می‌آورد، همان رویایی که با هر طلوع خورشید تازه می‌شود. اما به یاد داشته باشید که امید کاذب چشمه‌ای است که در نهایت یأس از آن فوران می‌کند و غاری است که ارواح غم و ناامیدی در آن شنا می‌کنند. زنبور عسل شهد خود را در گل‌ها می‌یابد، در حالی که عنکبوت شبکه‌اش را در گوشه‌های تاریک می‌بافد. امید منفی مانند ابرهای تیره است که نور را می‌پوشاند و نفس را در یأس غرق می‌کند. همان‌طور که یکی از ادیبان معروف گفته است: "خداوند بندگان خود را با هیچ‌چیز به اندازه امید باطل عذاب نکرده است، نه با صاعقه عذاب، نه با طوفان طغیانگر، نه با زلزله بزرگ، نه با مرگ سرخ و نه با نقصان اموال و نفس‌ها و ثمرات."
رشته نازک نورانى که از دل زمان می‌گذرد در جهانی که رنگ اندوه با یأس در زیر چتر تاریکی مخلوط می‌شود، امید به خدا به‌عنوان رشته نوری نازک که از دل زمان می‌گذرد، به‌نمایش در می‌آید. پرتوی گرم است که انسان را به‌عنوان همراهی وفادار در تمام سفر وجودیش همراهی می‌کند. امید به خدا نوری است که در هزارتوی تاریکی گسترده شده است، نه تنها برای روشن کردن مسیرهای زندگی دنیوی، بلکه برای عبور از پل‌ها به دنیای برزخ، و افتادن همراه با شوق در مسیر آخرت است با نتائج نامحدود. امید به خدا مانند نسیم ملایمی است که روح را در زمان‌های عطش تازه می‌کند، امید به خدا از دوران‌های مختلف می‌گذرد و انسان را در هر پیچ و خم همراهی می‌کند. او چراغی است که راه‌های قلب را در تاریکی یأس روشن می‌کند و پرتو نشاطی نامحدود در آن می‌افکند، که اعماق وجود را تغذیه کرده و به احساس زندگی جدیدی می‌بخشد. در سفر برزخ، این امید همچنان به‌عنوان رفیق صادق باقی می‌ماند. در دنیا خواب‌ها را به رنگ‌های صبح می‌پوشاند و به نفس آرامش یقین در جهانی نامرئی می‌بخشد. در کلمات امام سجاد (ع): "إِنَّ لَنا فِيكَ أَمَلاً طَوِيلاً كَثِيرًا، إِنَّ لَنا فِيكَ رَجَاءً عَظِيمًا، عَصَيْناكَ وَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَيْنَا، وَدَعَوْناكَ وَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِيبَ لَنَا، فَحَقِّقْ رَجَاءَنَا." «ما در تو امیدی طولانی و بسیار داریم، ما در تو امید بزرگی داریم، ما تو را نافرمانی کردیم و امیدواریم که بر ما بپوشانی، و تو را خواندیم و امیدواریم که به ما پاسخ دهی، پس امید ما را محقق کن.» این کلمات حاوی بار معنوی عظیمی است، جایی که معصیت مانند ابرهای تاریک که در آسمان نفس انباشته شده‌اند به‌نظر می‌رسد، اما امید به رحمت خدا به‌عنوان باران‌های لطیف می‌آید تا این ابرها را بشوید و صفا را به روح بازگرداند. بزرگ‌ترین مساله پیش روی انسان تنها مواجهه با معصیت نیست، بلکه توانایی برخاستن پس از آن است، با تکیه بر امیدی که به رحمت خدا وجود دارد. این امید که از دل انسان برمی‌خیزد، به رحمت خدا پیوندی نزدیک دارد و به واحه‌ای از آرامش و سکون تبدیل می‌شود. هنگامی که امید به خدا با آرزوهای انسان تلاقی می‌کند، به پلی تبدیل می‌شود که بین دنیای او و آخرتش ارتباط برقرار می‌کند و در هر قدم وعده‌ای از نوری ابدی که به ابدیت گسترش می‌یابد، تحقق می‌بخشد. این امید است که از مرزها عبور می‌کند، و نور همیشه درخشان باقی می‌ماند، هر لحظه را همراهی کرده و زندگی را به معنایی برتر می‌آفریند.
امید پیوسته و نامحدود به خداوند تعالی نیرویی است که انرژی‌های خلاقانه را به جریان می‌اندازد و منبع و مبدأ هر حرکت در زندگی است. این نیروی متعالی بر مواد، از چشمه‌های روحی وجود نشأت می‌گیرد و امید را به سفری بی‌پایان به سوی افق اعلی تبدیل می‌کند. این فقط یک احساس گذرا نیست، بلکه نیرویی محرک است که انسان را از درون بازسازی می‌کند و روح را به طور مداوم تجدید می‌سازد. امید به خدا، نفس را به قدرتی برای تحمل مشکلات و چالش‌ها تجهیز می‌کند و به زندگی معنا و عمق بیشتری می‌بخشد و فرد را به مقابله با چالش‌هایش با ثبات و اعتماد به نفس ترغیب می‌کند. این امید به هیچ حد خاصی محدود نمی‌شود، بلکه شریان زندگی روحانی است که همچون آب زلالی که قلب را می‌شوید و ذهن را روشن‌تر می‌کند، جریان می‌یابد. امید به خدا، نفس را بازسازی و زنده می‌کند و ناامیدی را به ایمان عمیق و اعتماد را به نیروی محرکه تبدیل می‌کند. با این امید، انسان احساس می‌کند که در مواجهه با چالش‌های زندگی تنها نیست، بلکه منبعی پشتیبان و همیشه حاضر می‌یابد که انرژی خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی را در درونش تجدید می‌کند، و آگاه است که هر لحظه از صبر و انتظار به برکات و رحمت‌های الهی نامحدودی منتهی خواهد شد. از طرف دیگر، انسان شادی و خوشحالی عمیق درونی را تجربه می‌کند که از درک این موضوع ناشی می‌شود که تحت رعاية و عناية خداوند است. این آگاهی، او را به آرامش و راحتی می‌رساند و به او قدرت ادامه مسیر به سوی افق اعلی را می‌دهد، و او مطمئن است که خداوند هر قدم او را زیر نظر دارد، که او را به پیشرفت با اعتماد و ثبات وادار می‌کند، و او یقین دارد که هر لحظه از صبر و انتظار به برکات و رحمت‌های الهی نامحدودی ختم خواهد شد. علاوه بر این، اگر امید به خدا وجود داشته باشد، هر ملاحظه دیگری اهمیت نمی‌یابد. سن و شرایط مانع نمی‌شود، زیرا امید است که معرکه را هدایت می‌کند و نتیجه را تعیین می‌کند. در هر مرحله از زندگی، و در هر سنی که انسان باشد، او در بهترین حالت خود باقی می‌ماند، جایی که نگاهش به رحمت و برکات خداوند معطوف است، و منتظر راه‌حل‌ها و گشایش‌هاست و از خیرهایی که به زندگی‌اش افزوده می‌شود، بهره‌مند است.
💥 بر درِ حسرت نایست خوشبختی قلب تو در دستان خودت است و شادی زندگی‌ات در رضایت به آنچه خدا برایت مقدر کرده، نه در حسرت به آنچه که دیگران دارند. بر درِ حسرت نایست، چرا که ایستادن در این مسیر تنها تو را به زحمت و اندوه خواهد رساند. اگر چشمانت را به آنچه در دست مردم است بدوزی، بدان که نگاه تو را به حسرتی بی‌پایان و کاستی‌ای مداوم خواهد کشاند. آیا می‌خواهی زندگی‌ات را در تعقیب سراب مقایسه‌ها سپری کنی و به آنچه در دست دیگران است دل ببندی، در حالی که نعمت‌های خود را فراموش می‌کنی؟ آیا می‌پذیری که اسیر اوهام زودگذر و هم‌نشین افکار متغیر شوی؟ آرامش قلبت را بر آنچه که خدا به تو داده، بیاب و بدان که هر نعمتی که داری، در چشم دیگران رویای بزرگی است. مبادا فکر کنی که خداوند در عطایش کوتاهی کرده یا آنچه را که تو شایسته‌تر بودی به تو نداده است، زیرا خداوند آنچه را که نمی‌دانی می‌داند و با حکمتش هر چیزی را در جای خود به هر بنده‌ای عطا می‌کند. پس شاکر آنچه که داری باش و از خدا بخواه که قلبت را با رضا پر کند، زیرا رضا کلید خوشبختی و هدف نهایی است و به وسیله آن است که وضعیت درست و ذهن آرام می‌شود. آن لقمه‌ای که در دست داری یا قطره آبی که تشنگی‌ات را فرو می‌نشاند، برای گرسنه یا تشنه‌ای رویای بزرگ است. و آن چشمی که با آن نور روز را می‌بینی، شاید قدردانی‌اش را فراموش کرده‌ای، در حالی که کسانی هستند که در ظلمت نابینایی به دنیا آمده‌اند و هرگز نور را نمی‌بینند. آیا تاکنون به نعمتی که به آن عادت کرده‌ای، مانند بینایی، توجه کرده‌ای که چگونه آن را امری بدیهی می‌بینی؟ اگر آن را به مدت کوتاهی از دست بدهی، هر نوری به رویایی دور تبدیل می‌شود. چند نعمت داری که در نگاه خود کوچک به نظر می‌رسند، اما در چشم دیگران رویایی دور از دسترس هستند؟ و چقدر از چیزی که امروز از آن شکایت داری، دارای خیر و برکت پنهانی است که بصیرت تو قادر به درکش نیست؟ انسان به طور طبیعی به نعمت‌ها عادت می‌کند و تا زمانی که آن‌ها را از دست ندهد یا کسانی را که از آن‌ها محرومند نبیند، ارزش آن‌ها را درک نمی‌کند. شاعر فارسی می‌گوید: هر خسى افتد به دیده منال سوی آن نگر که نابیناست وقتی که به دلیل خسى یا ذره اى از گرد و غبار، درد مختصری در چشمانت احساس می‌کنی، به سرعت به ناله و شکایت می‌پردازی. اما آیا تاکنون به حال کسی که از نعمت بینایی محروم است، فکر کرده‌ای؟ كه چگونه نمی‌تواند نور صبح یا زیبایی گل‌ها را ببیند! آیا آنچه که تو را می‌آزارد، آن ذره، برای کسی که هیچ چیز نمی‌بیند، یک رویا نیست؟ این حقیقت انسان است: از آنچه که دارد شکایت می‌کند و عظمت آنچه که در دستانش است را درک نمی‌کند. متبنى در اشعارش می‌گوید: "به اندازه عزم مردم، تصميم ها می‌آید و به اندازه بخشش ها، کرامت‌ها می‌آید در نظر کوچک، کوچک‌ها بزرگ به نظر می‌آید و در نظر بزرگ، بزرگ‌ها کوچک به نظر می‌آید" هر چه روح‌ها بزرگ‌تر باشند، مصائب کوچکتر به نظر می‌رسند و هر چه قلب‌ها کوچک‌تر باشند، مصائب کوه‌پیکر به نظر می‌رسند. نعمات و مشکلات در ذات خود تنها بازتابی از آگاهی و روح انسان هستند، پس عظیم در نظر بزرگ، بلایا را کوچک می‌بیند و در نظر دیگران، مصیبت‌ها به شدت غیرقابل تحمل به نظر می‌آید. پس با چشم بصیرت نگاه کن، شاکر نعمت‌هایی که داری باش و در حکمت آنچه که از آن رنج می‌بری، تفکر کن. آنچه که امروز شقاء به نظر می‌رسد، ممکن است فردا به خیر بزرگی تبدیل شود و آنچه که امروز از شکر آن غافلی، ممکن است فردا بر فقدان آن حسرت بخوری.