این کانال به منظور ارائه مباحثى پیرامون زهد، اخلاق و به ویژه ذکر خدا ایجاد شده است.
💠 غواصی در دریای ذكر
وقتی خدا را یاد میکنیم، به یک دریای عمیق از زیبایی و تأمل فرو میرویم. جانهایمان در دهلیزهای پرطراوت هستی به حرکت در میآیند و افکارمان روی رشتههای الهامات الهی میپیچند و صدای زیبای هستی را باز می تابانند.
یاد خدا قصههای نور و نغمههای آرامش را بر گوش انسان می خواند، و وجود ما را به طور عمیق متحول می کند.
هنگامی که در راهروهای ذات خود قدم میزنیم و یاد خدا را به یاد میآوریم، شاهد محو شدن دنیایی میشویم که بر پایه غفلت است و به اندیشههای اصیل انسان یورش میبرد.
وقتی خدا را با خضوع در اعماق خود یاد میکنیم، از فرورفتن در گفتگوهای بیهوده و افکار بیارزش روی بر می تابیم، و با ریشههای واقعی خود ارتباط برقرار میکنیم و به مبدا هستی باز میگردیم، در آن لحظه است که به اصالت و حقیقت می رسیم، از آن پس، سرگرمی های فرصت سوز ناپدید میشوند و نبض جوهر واقعی انسان با معانی اسرارآمیز آن که فراتر از حدود عقل و ماده هستند، به تپش می افتد.
در لحظات ذکر، گیتی در مقابل ما جنب و جوش آغاز می کند، خورشید و ستارگان در دلهای ما حاضر میشوند، تا زیبایی خداوند را به جلوه درآورند و کوهها و رودخانهها در چشمان ما ظاهر میشوند، تا نشان دهند چگونه ارتباط شگفتانگیز آفرینش آن ها، با رحمت و لطف خداوند آغاز و پیوند دارد.
لحظات ذکر، تجربه های مسحورکننده هستند، زیرا دنیای معنوی را با جهان ظاهری ارتباط می دهند، و واقعیت های مادی را به نمادهای حقیقت معنوی تبدیل می کنند.
در این لحظهها، رازهای هستی مسیرهای خود را به روی ما میگشایند، تا به استقبال خردمان آیند تا با در آغوش گرفتن آن ها خودمان را بیابیم و همچنین هدفمان و معنایمان را.
در این لحظات، شهد امید را مینوشیم، عطر آرامش را استشمام میکنیم و طعم اندیشههای پاک را میچشیم، در می یابیم که چگونه واژههای رحمت و بخشش الهی به زبانی روشن برای ما ترجمه می شود.
ویژهترین زمان برای غرق شدن در آرزوی دستیابی به جوهر واقعی وجود، زمانی است که انسان با خشوع و رقت، در بستر خود پروردگارش را به یاد میآورد. در این شرایط، پوچی اندیشی و بیهودهگرایی ميدان را به عقل واگذار می کنند و به حاشیه مى روند.
{وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ}
[و پروردگارت را در درون خود با تضرع و خوف در صبح و شام بدون بلند كردن صدا، یاد کن و از غافلان مباش].
ذکر خدا، به صورت خالصانه و خاضعانه، یک انقلاب است که نسیم آن بر جانها می زند، و هر نگاه عقیم و افکار پوچ را از بین میبرد.
یاد خدا منحصر به ذکر با صدای بلند در صبح و شام نیست، بلکه به حضور همیشگی یاد خدا در قلب ما وابسته است، به خصوص یاد خدا در دل شب و در اعماق تاریکی.
ای انسان ای آفریده زیبا، به خود اجازه نده که در "غفلت بافته شده از پوچیها و خیالات"، فرو روی و در نتیجه زیانبار شوی. چرا فرصت تذکر را هدر میدهی و در گمراهی پوچ اندیشی و تاریکی سطحی نگری زندگی میکنی؟ باید ارزش ذکر الهی را درک کنی و در عظمت آن تفکر نمايى.
بدان در لحظات ذکر، نور و شادی در زندگیمان منتشر میشوند و حقایق عمیق و معانی متعالی در روحمان هویدا میگردند. ذکر، کلید آگاهی و اتصال ما به حقیقت بزرگ است.
ای انسان قلبت را با یاد خدا پر کن و اجازه بده یاد خدا راهت را روشن کند و آرامش و شادی واقعی را به تو ارزانی بدارد.
از غافلان نباش و فراموش نکن که تو سزاوار زیست در زیبایی ذکر، و پیوند با ابدیت هستی.
https://eitaa.com/zekrkk
أذكروني أذكركم
وقتی خدا را یاد می كنيم، تحول مهمى را احساس می کنیم، آرامش پیدا میکنیم و خود را در حالتی کاملاً جدید غوطه ور می بینیم، اما مهم ترین وضعى که اساساً قابل وصف نیست این است که وقتی خدا را یاد می کنیم، خدا هم ما را یاد می کند (أذكروني أذكركم). یاد خدا برای ما امری استثنایی است، فراتر از هر توصیف و گزارش.
یاد کردن خداوند ما را، نسیمى آرام ولی فراگیر است كه برمی خیزد تا بر فراز آسمان هستی ما حرکت کند. این يادی گذرا نیست، بلکه لمسى بسیار بسیار لطیف و ملایم است که روح ما را می نوازد، وجودمان را تازه می کند و تمام هستیمان را با عطر وصف ناپذیر خود پر می نماید.
افق اندیشه و نگاه مان با وزش نسیم "یاد خداوند از ما" منبسط می شود و دل مان از طراوت و پیوند با جادوی هستی پر می گردد.
نقطه کانونی این تحول آن است که "خداوندِ فراتر از زمان و مکان" با مهربانی و کرامت در دل انسان محبوس در دایره زمان و مکان و گرفتار در بند قیود و حدود آن، تجلی می یابد، از این تجربه نمي توان در جای دیگر سراغ گرفت یا حتی شبیه آن را احراز نمود.
این چنین به محض اینکه این یاد در قلب انسان، تجلی می یابد، حیاتی فرازمانی و فرامکانی را در جان انسان می نشاند.
امری بزرگ است که با تجربه آن، نگاه انسان محصور در زمان و مکان به سمت افقی فراتر از آن دو کشیده می شود.
این یک دستگاه زیباشناختی است که تصور و تکرارش در جای دیگر امکان پذیر نیست.
تجربه ناب و تکانه ای بی مانند از زیبایی،
تجربه ای کارآمد و پر از نشاط فوق العاده،
تجربه خلاقیتى منحصر به فرد در وجود انسان،
تجربه غوطه وری کیان انسان در لایه های عمیق هستی، همراه با پیام هاى ویژه،
تجربه بالیدن وجود به سمت مبدا هستی با ابعادى زیر و رو کننده و عمق بخش و معنا ساز.
تجربه عشق؛ عشقی واقعی با امتداد در لایه ها و راهروهای وجود.
💠 صدای وجود
آنگاه که انسان خود را در اعماق تاریکی گرفتار میبیند، احساس میکند که مسیری بیصدا را در میان کویر تاریکی طی مینماید و بار سنگین تنهایی و ناامیدی را به دوش میکشد. آیندهاش را با نگاهی تاریک میبیند، و چشمان او مملو از تردیدها و گمانه های بد در مورد آینده می شود، ناامیدی وحشیانه او را شکار می کند و زندگی اش درگیر ویروس های منفی وسواس می گردد. پوچ گرایی درونش را فتح می کند، و رو به عمیق تر شدن و گسترش می گذارد و شک و منفی گرایی مانند ابر سیاهی که در راه امید ایستاده است شروع به فرو بلعیدن او می کند.
این واقعیت تلخ باعث می شود او از میل به امید عقب نشینی کند، عقب بماند، در جای خود توقف کند و چه بسا در اعماق افسردگی فرو رود و احساس کند که تمام دنیا علیه او توطئه می کنند.
وقتی دل به یاد خدا باز می شود و این یاد در اعماق آن مستقر می شود، معجزه دگرگونی آغاز می گردد، از آن پس،
تاریکی ناپدید میشود،
سایههای نگرانیهای سیاه گم میشوند،
و روشنایی زیبا در آسمان دل او پدید می آید، درست همانطور که سپیدهدم شروع به رنگآمیزی آسمان صبح با رنگهای جذابش میکند.
یاد خدا شمع امید را در دلش روشن می کند و نیروی معنوی جدیدی در او پدیدار می شود که به او کمک می کند تا بر چالش ها و تردیدهایی که با آن روبه رو بود فائق آید.
یاد خدا، زمین خشکیده روح را با باران های آرامش سیراب می کند و هر چه بیشتر خدا را ندا می دهد و به او روی می آورد، در مسیرش پویاتر حرکت می کند.
یاد خدا صدای هستی است که ما را به عشق و آرامش و اطمینان فرا می خواند.
یاد خدا حاوی راز شفاء، و صفاء و جلاء است، با یاد خدا توهمات رخت برمی بندند، شک ها از میان می روند و درون انسان به نیرویی دست می یابد که او را به جلو می برد.
وقتی از خدا یاد می کنیم، حقایق عمیق عالم شروع به همگرایی می کنند، به طوری که انسان احساس می کند در قلب توجه و عنایت خدا قرار دارد و خالق او مصالح عالی او را تامین می نماید.
در اعماق وجود هر فرد، اضطراب ناشی از احساس تنهایی و رها شدگی موجب رنج میگردد، اما وقتی متوجه میشود که با عنایت و عشق احاطه شده است، حرفی را مییابد که آرامش را به او باز میگرداند و آن
{ألا بذكر الله تطمئن القلوب} است.
أَلَمْ يَأْنِ
1. بدأت هذه الآية (أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ) بعبارة تمتزج بأناقة مع الهمسات اللطيفة، حيث قالت: "أَلَمْ يَأْنِ".
هذه العبارة الرقيقة ترسم لنا لوحة تذكيرية، تصور لنا أيام الغفلة كمشهد داكن، حيث تكونت سحب الاستهتار وتساقطت قطراتها كأمطار مليئة بالشك. الزمان بدا متجمداً في تلك اللحظات.
2. تتألق هذه الآية بأجواء لطافتها الخاصة، تُسلِط الضوء على درجة غفلة البشر، وكيف يُعاملهم الله برفق. من خلال هذه الآية، يمكننا أن نرى ونفهم واقع أمورنا بشكل أعمق وأدق.
3. فالآية تحمل في تفاصيلها الرقّة واللطافة والمحبة. فعبارة " ألم يأن" ترسم برقتها ولطفها وكأنها نفحة هادئة من الله تلامس قلوبنا. ومن الواضح أنها ممزوجة بالحب، تُظهِر عناية الله بتجربتنا وتوجهاتنا.
4. بعد تلك البداية الرقيقة، تأتي الآية لتنقلنا إلى تجربة جديدة، حيث تنادينا قائلة: "أن تخشع قلوبهم لذكر الله". تنبعث من هذه العبارة نسائم النداء الروحي، وتحمل في جنباتها دعوة صادقة ودافئة، إلى فتح قلوبنا للخشوع لذكر الله، وذلك لأن الخشوع يمزج بشكل جميل مع أنسجة الحياة والخلق في محضر الله.
كأنها ترسم لنا لوحة تكامل بين الخشوع وواقع الكون، حيث يصبح قلب المؤمن مسرحاً لتلاقي ترانيم السماء وصوت القلب البشري أمام ربه.
5. من هذه الآية، نستمد أن ذكر الله هو المصدر الحقيقي للخشوع، حيث ينبعث منه الإلهام إلى قلوبنا. وعندما نتذكر نعم الله الكثيرة ونجلس في ظل قوته الفائقة، ونستمع إلى أسماءه الجميلة ونغرق في رحمته الواسعة، يشتعل فينا الخشوع كألسنة من النيران الجميلة.
✳️ در کوچههای باغهای توکل
در میان لحظات تاریک زندگی، توکل به خدا نقطهای نورانی است که در دل تاریکی میدرخشد و راهی روشن پیش روی ما میگشاید و در هنگام ناامیدی، امیدی تازه در دل ما میافکند.
توکل به خدا در هنگام ناملایمات و مشکلات، مانند مشعلی روشن در تاریکی، پریشانی و ناامیدی را بر طرف میکند. در این شرائط سخت، ناملایمات به بذرهایی تبدیل میشوند که از آنها گیاه عزتمندی و دارامندی رشد و نمو مییابد، و فرصتهای درخشانی در متن زندگی پدیدار میشوند.
توکل به خدا، تسلیم در برابر مشکلات نیست، بلکه برافراشتن پرچم استواری و نیرومندی است. این توکل است که وزن سختی را مورد تجدید نظر قرار میدهد و روح ما را مانند الماس که تحت فشار صیقل داده میشود، صیقل میدهد.
توکل به خدا، ما را به درجهای از قدرت و عزت میرساند و به ما اعتماد به نفس میدهد تا به موفقیت برسیم و در زندگی بدرخشیم.
در لحظات سخت، قوت روح از زمین پاک یقین میروید و آرامش، دریای دل را پر میکند، زیرا توکل به خدا، سفری به سوی شکوه و اثربخشی است و موقعیت ما را با قدرت در صحنه زندگی تقویت میکند.
در سفر توکل، روح به شدت شکوفا میشود و قناعت چون گل کمیاب در مزارع یقین میشکفد. قناعت، دل را پر از آرامش میکند و با قدمهایی مطمئن، انسان را به سرزمینهای موفقیت در دنیای عمل و تلاش میرساند.
در زمزمه کوچهباغهای توکل صدای روحنواز امام صادق(ع) به گوش میرسد:
"إنّ الغِنى والعِزَّ يَجُولانِ ،فإذا ظَفِرا بمَوضِعِ التَّوكُّلِ أوطَنا".
بى نيازى و عزّت در گردش اند، چون به جايگاه توكّل رسند، در آنجا سكنا گزينند.
سخنان آن حضرت، خطوطی از حکمت را ترسیم میکند که در اعماق قلبها نفوذ مییابد، جایی که مفهوم توکل به خدا با سفر زندگی تلاقی میکند.
💥 حكایتی که هر لحظه آن را در وجودمان میخوانیم
مادر فقط کسی نیست که فضای بین دیوارها را پر کند، بلکه روحی است که در هر بخش از زندگی ما منعکس میشود.
نقش مادر به غذا دادن و پوشاندن ما محدود نمیشود، بلکه دستان مهربان او برای پاک کردن اشکهایمان و شاد کردن روزهای سختمان دراز میشود.
او آغوش گرمی است که آرزوها و امیدهایمان را در بر میگیرد و صدایی است که در هر ایستگاه از زندگی ما با حمایت و تشویق زمزمه میکند.
مادر با تمام وجودش با وجود ما آمیخته شده است، او فقط چند کلمه نیست، بلکه عهدی است و شکرگزاری، و عشقی و نیاز به محبتی که پایانی ندارد.
مادران کسانی هستند که وجودشان فقط یک حضور جسمی نبوده است، بلکه دنیای عاطفی ما بودند و با آنها هویت و وجودمان شکل گرفته است. خاطراتشان با گذشت زمان محو نمیشود، بلکه در اعماق وجودمان حک شده است، گویی رشتههایی هستند که ما را به گذشتهمان پیوند میدهند و امروزه جزئی جداییناپذیر از وجودمان هستند.
هر لحظهای که در کنارشان گذرانده ایم، به داستانی تبدیل شده است که بارها و بارها آن را میخوانیم، زیرا آنها قلبهایی هستند که از عشق و محبت میتپند و خاطراتی هستند که در اعماق وجودمان مانند گلهای گرم بهار شکوفا میشوند.
آنها بهشت مجسم بر روی این زمین هستند، با مهربانی ما را در آغوش میگیرند و هرگاه غمگین یا لرزان باشیم، ما را غرق در آرامش میکنند.
هنگامی که چشمان خود را به سوی بهشت میگردانیم، آن را زیر قدمهای مادران مییابیم.
هنگامی که در مقابل مادرانمان خم میشویم، درهای بهشت را در قلب خود میگشاییم، در دریای عطا غوطهور میشویم و در سایه رحمت الهي آرام میگیریم، زیرا مادر چهره مهربان بهشت بر روی زمین است، امید را در روحمان میکارد و ما را با چشمه عشق جاودانه سیراب میکند.
اگر میخواهیم به بالاترین مراتب فروتنی که درهای بهشت را میگشاید برسیم، باید در مقابل عظمت مادر خم شویم، سرمان را با فروتنی خم نماييم تا به پایش بیفتیم، ارزش کلمه "مادر" و معانی عشق و فداکاری را که در خود دارد درک کنیم. زیرا فروتنی فقط کلماتی نیست که به زبان آوریم، بلکه عملی است که باید در قدردانی و احترام به کسی که ما را به دنیا آورده و بزرگ کرده است، تجلی یابد. در آن لحظه، عظیمترین شکلهای فروتنی که ما را به دروازههای بهشت رهنمون میشود، آشکار میشود.
مادر داستانی است که در هر لحظه از زندگی خود آن را میخوانیم، او نماد وفاداری و رمز عطا است، و شادی است که قلب ما را پر میکند و به زندگی ما زیبایی و معنا میبخشد.