فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یااباعبدلله
#استوری پنجشنبه های
_________
💠@zekrroozane
✅ آیتالله بهجت رحمهالله در پاسخ به کسانی که دستورالعملی برای سیروسلوک میخواستند، میفرمودند: «هر روز نصف صفحه از کتاب #معراج_السعاده را بخوانید و بدان عمل کنید، بعد از یک سال در خود تغییر را احساس میکنید».
◀️ ... چون بنده گناهی کند، ملائکه در نوشتن آن تأخیر میکنند، که شاید نادم و پشیمان شود و استغفار کند.
از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام مروی است که «چون از بنده گناهی صادر شود، بهقدر صبح تا شام، نوشتن آن را تأخیر میاندازند. اگر استغفار نمود، نمینویسند».
و از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام منقول است که «هرکه گناهی کند، هفت ساعت از روز، او را مهلت میدهند. پس اگر سه مرتبه گفت: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الّذِی لَا اِلَهَ اِلاّ هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ» آن گناه را ثبت نمیکنند».
📚 (معراج السعادة، ص٢٠۵)
کانال ذڪرروزانه
💠@zekrroozane
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵@zekrroozane✵✿✼═┅┄
داستان زهیر بن القین
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
در بین اصحاب امام حسین(عليهالسلام) مردی است به نام زهیر بن القین. او اول از پیروان و هواداران عثمان بود؛ یعنی از کسانی بود که اعتقاد داشت عثمان مظلوم کشته شده است و العیاذ بالله علی(عليهالسلام) در این فتنه دخالت داشته و بر همین اساس با علی(عليهالسلام) میانه خوبی نداشت.
هنگامی که حسین(عليهالسلام) از مکه به جانب عراق در حرکت بودند، زهیر هم با آن حضرت هم مسیر شده بود. اما در همه این مدت تردید داشت که آیا با امام حسین(عليهالسلام) روبرو بشود یا نه؟ چون در عین حال مردی بود که در عمق دلش مؤمن بود، میدانست که حسین بن علی فرزند پیامبر نیز هست و حق بزرگی بر این امت دارد. به همین جهت میترسید که با آن حضرت روبرو شود؛ زیرا که ممکن بود امام(عليهالسلام) از وی تقاضایی کند و او در انجام آن کوتاهی نماید و این البته کار بد و ناپسندی است.
از قضا در یکی از منازل بین راه بر سر یک چاه آب اجباراً با امام فرود آمد. امام(عليهالسلام) شخصی را دنبال زهیر فرستاد و پیام داد که زهیر را بگویید نزد ما بیاید، وقتی که فرستاده حسین(عليهالسلام) به جایگاه زهیر رسید، زهیر و اعوان و قبیلهاش در خیمهاش مشغول نهار خوردن بودند. فرستاده امام حسین(عليهالسلام) رو به زهیر کرد و گفت: یا زهیر اجب الحسین، یعنی ای زهیر! بپذیر دعوت حسین را تا زهیر این کلمه را شنید رنگ از رخسارش پرید و گفت: آنچه نمیخواستم، شد.
نوشتهاند: همانطور که غذا میخورد دستش درون سفره مانده بود و اطرافیان و اعوانش نیز همین حالت را پیدا کردند. نه میتوانست بگوید میآیم، نه میتوانست بگوید نمیآیم. اما او زن صالح. مؤمنهای داشت، متوجه قضیه شد، دید که زهیر در جواب نماینده امام حسین(عليهالسلام) سکوت کرده، لذا جلو آمد و با یک ملامت عجیبی فریاد زد: زهیر! خجالت نمیکشی؟ پسر پیامبر فرزند زهرا تو را خواسته است، باید افتخار کنی که بروی، تازه تردید داری؟ بلند شو زهیر بلند شد و به جانب خیمهگاه حسین(عليهالسلام) حرکت کرد اما با کراهت قدم بر میداشت، من نمیدانم یعنی تاریخ هم ننوشته است و شاید هیچکس نداند که در آن مدتی که اباعبدالله با زهیر ملاقات کرد، میان آن دو چه گذشت؟ چه گفت و چه شنید.
اما آنچه مسلم است این است که چهره زهیر بعد از بازگشتن غیر چهره او در وقت رفتن بود. وقتی میرفت چهرهای گرفته و درهم داشت ولی وقتی میآمد چهرهاش خوشحال و خندان بود. چه انقلابی، حسین در وجود او ایجاد کرد؟ چه چیز را به یادش آورد که برخلاف انتظار اطرافیانش دیدند، زهیر دارد وصیت میکند اموال و ثروتم را چنین کنید، بچههایم را چنان، زنم را به خانه پدرش برسانید و... خودش را مجهز کرد و گفت: من رفتم. همه فهمیدند که دیگر کار زهیر تمام است. میگویند:
وقتی که میخواست برود و به حسین(عليهالسلام) بپیوندد، زنش آمد و دامن او را گرفت و گفت:
زهیر! تو رفتی، اما به یک مقام رفیع نائل شدی؛ زیرا حسین(عليهالسلام) از او شفاعت خواهد کرد. من امروز دامن تو را میگیرم که در قیامت جد حسین، مادر حسین هم نیز از من شفاعت نمایند.
زهیر به همراه حسین(عليهالسلام) رفت و از اصحاب صف مقدم کربلا شد. زن زهیر خیلی نگران بود که بالاخره قضیه به کجا میانجامد؟ تا این که به او خبر رسید که حسین و اصحابش همه شهید شدند و زهیر هم به مانند آنها به فیض شهادت نائل آمده است. پیش خودش فکر کرد که لابد دیگران همه کفن دارند ولی زهیر کفن ندارد،
پس کفنی را به یک غلامی داد تا بدن زهیر را کفن نماید.
وقتی که آن غلام به قتلگاه رسید، یک وضعی را دید که شرم و حیا کرد، بدن زهیر را کفن کند؛ زیرا که میدید بدن حسین که آقا و مولای او به شمار میآید همچنان بیکفن بر روی خاک گرم کربلا مانده است
📚✍🏻گفتارهای معنوی، ص 160
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج
✧✾════✾✰✾════✾✧
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
ڪـانال ذڪـر روزانہ
💠https://eitaa.com/zekrroozane
╰┅┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅┅╯
« حماسه ی ۹دی »🌼
🌸🌸🌼🌼
9⃣🇮🇷ویژه ی
یوم الله #9دی
#روز_بصیرت
#پیمان_با_ولایت
🌸 #شعرکودکانه
🌸تسبیحِ دونه دونه📿
🍃رهبر چه مهربونه💖
🌸دشمن اینو بدونه
🍃ایران پر از جَوونه
🌸جَوونِ انقلابی
🍃مُراقبه حسابی
🌸متحدیم و باهم
🍃هرگز نمیاریم کم
🌸نائبِِ صاحب زمان
🍃دوسِت داریم آقاجان
🌸عاشق مهدی هستیم
🍃فداییِ تو هستیم
🌸دلیر و جنگاوریم
🍃مطیع و فرمان بریم✊
🌸خامنه ای رهبره ✋
🍃از نسل پیغمبره
🌸آقا وتاجِ سره
🍃دشمنِ او اِبتره
🌸🌼🌸🌼🌸
شعر از سلمان آتشی
#بصیرت
#رهبر
#سلمان_آتشی
@zekrroozane
🌸🌼🌸🌼🌸
عزیزان جهاد ما به اینستکه نشر بدهیم.