eitaa logo
یادداشت‌💌✍
376 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
108 ویدیو
14 فایل
📚۱عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) ۲روش‌های آموزش صید مروارید علم ۳زمزمه‌ قلب من ۴بر دین‌حسین علیه‌السلام ۵ره‌آورد پژوهش۲ ۶تاریخگذاری روایات وحی ✍️نجمه‌صالحی: مدرس‌حوزه و دانشگاه @salehi6 سایت شخصی 🌐https://zemzemh.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📚ارزشش را دارد از درخت انجیر بالا برویم تا شاید بتوانیم انجیری بچینیم. این کار بهتر از این است که زیر سایه‌اش دراز بکشیم و منتظر افتادن میوه بمانیم. در هر حال باید به استقبال خطر رفت. از کتاب دخمه نوشته ژوزه ساراماگو @zemzemh60
۲۲ دی
یادداشت‌💌✍
. #اندکی_تامل 📚ارزشش را دارد از درخت انجیر بالا برویم تا شاید بتوانیم انجیری بچینیم. این کار بهتر
. ارزشش را دارد...نجمه‌صالحی گاهی ارزشش را دارد، به جای خواندن صدها جلد کتاب، یک کتاب خوب را عمیق و دقیق بخوانیم. مشکل امروز ما نداشتن ایده، موضوع و حتی اطلاعات مرتبط نیست. اتفاقا مشکل امروز ما فراوانی همین اطلاعات است؛ اطلاعاتی که بیشتر از این‌که به ما چیزی یاد بدهد، گاهی ما را سردرگم می‌کند. انبوه اطلاعات بدون شاخص انتخاب و بدون فیلتر! گاهی ارزشش را دارد، توقفی داشته باشیم. ورودی‌های مغز را بررسی کنیم. شاید بهترین راهکار، محدود کردن اطلاعات و جلوگیری از ورود هر فکری باشد. @zemzemh60
۲۲ دی
. امروز بود.  همان که برای خیلی‌ها قرار بود شروع حرکتی تازه باشد. و فرارسیدن برای همین خیلی‌ها به فکر پریشانی می‌ماند‌ که از آن گریزانند. یک راهکار خوب برای تکرار نشدن چنین حس‌وحالی، برنامه‌ریزی کردن برای برنامه‌ریزی است اما محدود و قابل اجرا. شاید بهتر باشد هیچ وقت خود را درگیر روز شروع‌ و چگونگی شروع، نکنیم. بهتر است به کسی معروف شویم که مرتب دل به کار می‌زند و آزمون‌وخطا می‌کند. به خود یادآور شویم که با تفکر مداوم کاری از پیش نمی‌رود‌. آنچه ثمربخش است، حرکت کردن با وجود نواقص است و از نقطه شروع فاصله گرفتن. @zemzemh60
۲۲ دی
. هزینه‌ی فرصتنجمه صالحی هفته‌ی گذشته که دچار سرماخوردگی شده بودم، حرف‌زدن برایم سخت شده بود. در حد ضرورت صحبت می‌کردم. همین کم حرف‌زدن باعث شد با خود اندیشیدم اگر به فرض روزانه فقط ده جمله برای گفتن داشتیم و بعد از آن تا 24 ساعت نمی‌توانستیم صحبت کنیم، چه جملاتی می‌گفتیم؟ مثلا در این شرایط "چند جمله را برای انتقاد و ایرادگیری از بقیه خرج می‌کردیم؟ در چند جمله از این می‌گفتیم که این یکی شانس آورده و آن یکی پول و پارتی داشته و این یکی معلوم نیست چرا مشهور و محبوب است و آن یکی چقدر نمی‌فهمد؟" در این شرایط، احتمالاً بیشتر به ارزش کلمات پی می‌بریم و با دقت بیشتری از آن‌ها استفاده می‌کنیم. این محدودیت به ما یادآوری می‌کند که منابع ما محدودند و باید با دقت و وسواس بیشتری از آن‌ها استفاده کنیم و این داستان واقعی زندگی ماست. به جای انتقاد و نق زدن، بهتر است روی خودمان تمرکز کنیم و به دنبال راه‌های بهبود و رشد شخصی باشیم. این مفهوم به عنوان «هزینه‌ی فرصت» شناخته می‌شود. فرصت رشد، فرصت دیدن تقدیر و فرصت دیدن نقاط ضعف خود. به همین سادگی... @zemzemh60
۲۳ دی
. 📚تمام زندگی «هیاهو» است پس کمی دیگران را بخندان و بهترین کاری را که می‌توانی انجام بده و چیزی را جدی نگیر. جوری زندگی کن که هر وقت از دستش دادی، پیش باشی. 📚درباره معنی زندگی، ویل دورانت @zemzemh60
۲۳ دی
. روایتی از مطالعه‌ی نقادانه نجمه صالحی اغلب پژوهشگران آرزو دارند که در محیطی حرفه‌ای و با امکانات پیشرفته به تحقیق و پژوهش بپردازند اما واقعیت این است که همیشه شرایط ایده‌آل فراهم نیست و می‌توان با ابتکار شرایط را برای یک کارگاه فرضی فراهم کرد. به عنوان نمونه با پرسش‌هایی که خودم را به چالش می‌کشم، کارگاه من شکل می‌گیرد. گزارش‌هایی که به خودم می‌دهم، بخشی از کارگاه من است. (در این گزارش‌ها دربارهٔ نقاط قوت و ضعفم می‌نویسم و به خودم مواردی که نیاز به اصلاح دارند را یادآور می‌شوم.) سعی می‌کنم خوب گوش کنم، خوب نگاه کنم، خودم را جای دیگران بگذارم و آنچه می‌پسندم را تقلید کنم و به فکر جایگزینی برای آنچه نمی‌پسندم، در رفتار خودم باشم. یکی از فرضیات همیشگی من موقع کتاب خواندن این است که نویسنده اشتباهات یا تفاوت دیدگاهی با من در بیان یا محتوا دارد. همه چیز را دربست قبول نمی‌کنم و نظرات خودم را با حاشیه‌نویسی مطرح می‌کنم. به ویژه وقتی اول عمل می‌کنم و بعد فکر و تفکر را همزمان با عملگرایی تجربه می‌کنم. بررسی می‌کنم که نویسنده چگونه مطالب را سازماندهی کرده و از چه سبکی برای بیان ایده‌های خود استفاده کرده است. آیا ساختار منطقی و قابل فهم است؟ آیا سبک نگارش مناسب و جذاب است؟ دقت می‌کنم که نویسنده از چه منابعی استفاده کرده و آیا این منابع معتبر و قابل اعتماد هستند. همچنین، شواهد و داده‌هایی که نویسنده ارائه می‌دهد را ارزیابی می‌کنم و می‌بینم آیا این شواهد کافی و قانع‌کننده هستند. بررسی می‌کنم که نویسنده از چه پیش‌فرض‌ها و تعصباتی استفاده کرده است. آیا این پیش‌فرض‌ها منطقی و قابل قبول هستند؟ آیا نویسنده به تعصبات خود آگاه است و آن‌ها را به درستی مدیریت کرده است؟ در طول مطالعه، پرسش‌هایی مطرح می‌کنم که به من کمک کند مطالب را بهتر درک کنم و به تحلیل عمیق‌تری برسم. این پرسش‌ها می‌توانند شامل مواردی مانند "چرا نویسنده این دیدگاه را دارد؟" یا "چه شواهدی برای حمایت از این ادعا وجود دارد؟" باشند. پس از مطالعه و تحلیل اولیه، مطالب را دوباره مرور می‌کنم و می‌بینم آیا نظرات و دیدگاه‌های من تغییر کرده‌اند یا خیر. این بازنگری می‌تواند به من کمک کند تا به درک بهتری از مطالب برسم و تحلیل خود را بهبود بخشم. این مراحل به من کمک می‌کنند تا به یک مطالعه نقادانه و عمیق‌تر دست یابم و توانایی‌های تحلیل و نقد خود را تقویت کنم. @zemzemh60
۲۴ دی
هدایت شده از دل‌نوشت
دردانه‌ی دوست عزیزم به آسمان‌ها پر کشید. ممنون می‌شوم برای آرامش دل مادر داغدارش دعا کنید. مادری که چند ماه پیش با داغ از دست دادن مادرش امتحان شد و حالا باید داغ نبود دختر نوجوانش را هم به دوش بکشد.
۲۴ دی
یادداشت‌💌✍
‌ دردانه‌ی دوست عزیزم به آسمان‌ها پر کشید. ممنون می‌شوم برای آرامش دل مادر داغدارش دعا کنید. مادری
. یا جابر العظم الکسیر ▪️انا لله و انا الیه راجعون لطفا برای آرامش قلب دوست عزیزم دعا بفرمایید🙏
۲۴ دی
. مسافر آسمان فاطمه خانی حسینی خاطرات در ذهنش مرور می‌شد، خاطراتی را که شاید در واقعیت چند ساعت هم نبود و در رویا کسری از ثانیه، هزار بار مرور کرد. از جا بلند شد، موهای ژولیده‌اش را جمع کرد و دوباره بی‌آنکه تصمیم بگیرد چه کند، لبه‌ی تخت نشست. خاطرات آن دختر نوجوان که حتی نمی‌دانست آخرین بار چهره‌اش چه تغییری داشته و در ۱۶ سالگی، چه قد و هیکلی ساخته، در همان تن ۸ ساله که روی یک نقطه ماندن برایش معنا نداشت و بالا و پایین می‌پرید و دائم می‌خندید، در سرش مرور می‌شد. انگاری خاطرات بعد از مرگ همه آدم‌ها این است که همه‌ی آنان در این دنیا با لبخند زندگی کرده‌اند و نقش اصلی خاطرات خوش هستند و حالا که دیگر مهاجر آسمان هاله‌ی نوری در اطراف خودشان، اسمشان و وجودشان، آن‌ها را ویژه کرده و درد نبودن‌شان را ویژه‌تر. دختری که چیزی جز تعریف‌های زبان به زبان چند مادر که از قضا با هم دوست صمیمی‌ هستند، از او نمی‌دانستم امروز رفت و غم نبودنش آمد به جانم. دختری که شاید هیچ کس درست آن را نمی شناخت و حتی شاید فرصت نشد خود را بشناسد. ولی آن‌قدر به کسی که بلیط پرواز را برایش گرفت، اطمینان دارم که به دل خود بگویم، بلیط هرکس را در وقتش می‌فرستد. بهانه و زمان و سن و مکانش نقشی در صدور آن ندارد. یکی از مسافران امروز با سن کم و دیده و شنیده‌ها و چیزهایی که می‌دانست و نمی‌دانست و تجربه شد از زمین و دیده رفت به آسمان و دل‌ها پیوست. پ‌.ن:برای "حسنا"ی نوجوان و دردانه‌ای که حالا دختر آسمان است و بوسه از ابرها می‌گیرد. @zemzemh60
۲۴ دی
. غم عزیزنجمه‌صالحی نمی‌دانم از کجا شروع کنم، از سخت بودن داغ عزیز، یا عزیز بودن دختر یا اینکه چقدر تن و روحم در درد است برای زندگی جدید دوستی که زره آهنینی می‌خواهد برای ماندن در آن! چه بگویم که هر داغ به اندازه زمین و آسمان فاصله دارد نوع دردش ولی هر چه باشد فراق است و سخت! هر چه بگویم کم است، هرچه بگویم کنارت هستم، کم است! هر کاری کنم باز به اینکه نمی‌دانم چه کنم، می‌رسم! این دنیا، داغش به تن من هم خورده و باز هم می‌خورد. اصلا قرار نیست راحتی قرین دائمی باشد‌. این زندگی داغش را به همه می‌چشاند و صبر در زندگی و اشک، قرین همیشگی دل داغ‌دیده می‌شود. بعد از پر کشیدن‌ عزیز، قرار ملاقات‌، نگاه به آسمان است. انگار بین ابر و ستاره‌ها دنبال گمشده هستی و بی‌شک آسمان همیشه هست، هرجا... اما در زمین هر وقت دلتنگ بودی خدا را صدا بزن! خدا را بخوان که همیشه هست و رحمتش بی‌پایان و بزرگ‌تر از هر سختی است. "اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک" @zemzemh60
۲۴ دی
. یا امیرالمومنین! از دریای ژرف محبت تو پیمانه‌ها لبالب گردید و بهار ولایت رنگارنگ‌تر شد و مِهر تو قلب‌ها را مالامال دلدادگی کرد. یا امیرالمومنین! با نام تو لحظات لبریز از عطر بهشت می‌شود و یاد تو پرده‌های تاریک جهل را کنار می‌زند. یا امیرالمومنین! اکنون که شب میلاد توست مددی فرما تا به عهد و پیمان با آخرین وارث تو(عجل الله فرجه) وفا کنیم. خداوندا! لذت دیدار و بیعت با تنها وارث غدیر مولانا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به ما ارزانی دار! 🍃رزقنا الله و إیّاکم الثّبات علی ولایته و البراءة من أعدائه🍃 @zemzemh60
۲۴ دی
. 🔰كعبه در زمان تولد اميرالمؤمنين عليه السلام يک در داشتنجمه صالحی از برخي نقل‌های تاريخی به دست می‌آيد كه خانه كعبه در زمان ولادت اميرالمؤمنين عليه السلام يک در داشته است زيرا طبق روايت كتاب كافی 30 سال قبل از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله (زمانی كه اميرالمؤمنين عليه السلام متولد نشده بود) در مكه سيل آمد و كعبه خراب شد مشركين كعبه را باز سازی كردند. (إِنَّمَا هَدَمَتْ قُرَيْشٌ الْكَعْبَةَ لأَنَّ السَّيْلَ كَانَ يَأْتِيهِمْ مِنْ أَعْلَى مَكَّةَ فَيَدْخُلُهَا فَانْصَدَعَتْ وسُرِقَ مِنَ الْكَعْبَةِ غَزَالٌ مِنْ ذَهَبٍ رِجْلَاه مِنْ جَوْهَرٍ وكَانَ حَائِطُهَا قَصِيراً وكَانَ ذَلِكَ قَبْلَ مَبْعَثِ النَّبِيِّ ص بِثَلَاثِينَ سَنَةً ... كلينی، الكافی، ج4، ص 217) از سويی‌ پيامبر صلی الله علیه و آله به عايشه می فرمايند اگر خويشاوندان تو به تازگی از كفر به اسلام رو نياورده بودند، دستور می‌دادم خانه كعبه تخريب شود و آن را چسبيده به زمين می‌ساختم و برای آن دو در شرقی و غربی می‌ساختم اين‌گونه مانند زمانی بود كه حضرت ابراهيم آن را ساخت. (لَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثُ عَهْدٍ بِجَاهِلِيَّةٍ لَأَمَرْتُ بِالْبَيْتِ فَهُدِمَ فَأَدْخَلْتُ فيه ما أُخْرِجَ منه وَأَلْزَقْتُهُ بِالْأَرْضِ وَجَعَلْتُ له بَابَيْنِ بَابًا شَرْقِيًّا وَبَابًا غَرْبِيًّا فَبَلَغْتُ بِهِ أَسَاسَ إبراهيم. بخاری، صحيح بخاری، ص 385، حديث 1586، بيروت، دار ابن كثير، چاپ اول). اين نقل‌ها حاکی از اين است كه مشركین وقتی كعبه را بازسازی كردند يک در برای آن قرار دادند و پس از آن اميرالمؤمنين عليه السلام به دنيا آمد و رواياتی كه می‌گويد فاطمه بنت اسد سلام‌الله‌علیها از پشت كعبه وارد شد، به معنای ورود از ديوار است. @zemzemh60
۲۴ دی