فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*گذری کوتاه بر زندگی #شهید مسعود آخوندی
@zendagibazendagishohada
*زندگینامه #شهید_مصطفی_احمدی_روشن
شهید مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور سال 1358 در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خانواده وی در محله ای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه ی اجاره ای و قدیمی، با امکاناتی اندک زندگی می کردند. پدر وی راننده مینی بوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سال های بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت.
وی تحصیلات خود را در زادگاه خویش آغاز کرد. دوره تحصیلی راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغ التحصیل شد و به دبیرستان ابن سینا رفت. شهید احمدی روشن هشتاد و پنجمین شهید دبیرستان ابن سینای همدان است.
پس از آن نیز در آزمون سراسری سال 77 شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شد و سپس در سال 81 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.
وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود 32 سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود.
وی در سال 1380ش و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می شد، همکاری داشت.[1] او همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت.
به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در 21 دی 1390 پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد. از شهید احمدی روشن یک فرزند به نام «علی» به یادگار مانده است.
*حوزه
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*صحبتهای دختر #شهید_انصاری را درباره خوابی که از پدرش دیده بود
@zendagibazendagishohada
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
«سعید انصاری» از شهدای مدافع حرم بود که پیکرش به دلیل کمین نیروهای دشمن در نزدیکی محل شهادت بازگردانده نشد و در منطقه ماند تا اینکه پس از سه سال دوری در اسفند ۹۷ پیکر این بسیجی شهید به وطن بازگشت.
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*هر کسی که سعی کنه که یاد #شهدا به فراموشی سپرده بشود به این کشور خیانت کرده.....
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*وداع تاثر برانگیز #شهید_مدافع_حرم با فرزندان خردسالش
این پاسدار شهید والامقام کازرونی اواخر آذرماه امسال عازم سوریه شد و در تاریخ ۱۶ بهمنماه در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین "نبل" و "الزهرا" در حومه "حلب" به دست تروریستهای تکفیری به جمع شهدای مدافع حرم پیوست.
@zendagibazendagishohada
*خاطره ای متفاوت
سنم كم بود، گذاشتنم بيسيمچي؛ بيسيمچي ناصر كاظمي كه فرماندهي تيپ بود. چند روزي از عمليات گذشته بود و من درست و حسابي نخوابيده بودم. رسيديم به تپهاي كه بچههاي خودمان آنجا بودند. كاظمي داشت با آنها احوالپرسي ميكرد كه من همانجا ايستاده تكيه دادم به ديوار و خوابم برد.
وقتي بيدار شدم، ديدم پنج دقيقه بيشتر نخوابيدهام، ولي آنجا كلي تغيير كرده بود. يكي از بچهها آمد و گفت: «برو نمازهاي قضايت را بخوان.» اول منظورش را نفهميدم؛ بعد حاليام كرد كه بيست و چهار ساعت است خوابيدهام. توي تمام اين مدت خودش بيسيم را برداشته بود و حرف ميزد.
وسايل نيروهايم را چك ميكردم. ديدم يكي از بچهها با خودش كتاب برداشته؛ كتاب دبيرستان. گفتم «اين چيه؟» گفت: «اگر يه وقت اسير شديم، ميخوام از درس عقب نيفتم.» كلي خنديدم.
عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچههاي يك روستا بودند. فرماندهشان كه يك سپاهي بود از اهالي همان روستا، شهيد شد. همهشان پكر بودند. ميگفتند شرمشان ميشود بدون حسن برگردند روستايشان، همان شب بچهها را براي مأموريت ديگري فرستادند خط. هيچ كدامشان برنگشتند. ديگر شرمندهي اهالي روستايشان نميشدند.
@zendagibazendagishohada
* حسنعلی! چه میکنی؟
تکپسر خانواده بود و بیتاب رفتن به جبهه، حتی مخالفتهای خانواده هم بیثمر بود، تا این که پدر فکری به خاطرش رسید!
حسنعلی چشمانش را باز کرد و خود را روبهروی شرکت ناسیونال دید، آمده بود با ۷۰ هزار تومانی که پدر به او داده بود، ماشین بخرد، با خودش گفت: «حسنعلی! چه میکنی؟ امروز ماشین، فردا سرمایه، بعد مغازه و ...! همگی نتیجهای جز فراموشی جبهه نخواهد داشت».
قید ماشین را زد و به خانه بازگشت، نقشههای پدر نقش بر آب شده بود، زیرا او پول را به پدر بازگرداند و صبح روز بعد بدون آن که به کسی چیزی بگوید، بند پوتینهایش را محکم بست و راهی جبهه شد.
*راوی: ذکریا احمدی اشرفی ـ بهشهر
@zendagibazendagishohada
* #شهید_علی_اصغر اسدی در سوم آذر ماه 1360 در گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
در #كودكى فعال و آرام بود. از همان كودكى اصول و فروع دين و نام دوازده امام را ياد گرفت و آنها را می گفت. علی اصغر تا كلاس چهارم ابتدايى در روستاى «چشمه خسرو» تحصيل كرد. و به خاطر ضعف اقتصادى خانواده از ادامه تحصيل محروم شد. در كارهاى خانه و كشاورزى به مادر و پدرش كمك می کرد.
*در اوقات فراغت
به #مسجد می رفت. به قرآن و دعا علاقه داشت. مردم را جمع می کرد و براى آنها قرآن می خواند. می گفت: «هر وقت قرآن می خوانم روحيه ام عوض می شود.» خواهرش را از يك حادثه خطرناك نجات داد.
#همسر شهيد مى گويد: «او فردى خوش اخلاق، خوش برخورد، متواضع، صابر و باتقوا بود.»
در هنگام گرفتارى و مشكلات می گفت:
«صبر كنيد. خدا صابرين را دوست دارد.» ديگران را نصيحت می کرد: «قرآن بخوانيد، دعا بخوانيد.» به مراسم مذهبى علاقه داشت. نيمه ى شعبان - كه تولد امام زمان(عج) بود - مولودى می گرفت و با شيرينى از مردم پذيرايى می کرد. او داراى اخلاق اسلامى و رفتارى متين بود. اگر كسى به او توهين می کرد، با خوشرويى با او برخورد می کرد. علاقه ى خاصى به امام زمان(عج) داشت.
به نماز اول وقت اهميت زيادى مى داد. وقتى كه مادرش در ماه مبارك رمضان پيش از افطار نمازش را می خواند، به او می گفت: «خداوند به تو خير دهد كه اول #نمازت را می خوانى. هميشه نماز را اول وقت بخوانيد تا به نماز امام زمان(عج) ملحق شود.»
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_حبیب_روحی_چوکامی
از #شهدای_مدافع_حرم
زاده و اهل بخش خمام شهرستان رشت
حبیب از رزمندگان نیروی زمینی سپاه پاسداران بود که به عنوان تکاور به نیروهای دریایی سپاه منتقل شد شهید حبیب روحی که داوطلبانه به سوریه رفت درحین انجام عملیات مستشاری با اصابت موشک به خودرواش در 16 آذر ماه 1394 دعوت حق را لبیک گفت . از او سه فرزند دختر به یادگار مانده است.
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*من #پاسدار_قاسم_سلیمانی....
*به نظرم اگه روش حرکت و دیدگاه قاسم سلیمانی را یادبگیریم، در هر جایی که باشیم می توانیم یک قاسم سلیمانی باشیم👌
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* #خدا هست.....
حتما ببینید 👌
@zendagibazendagishohada
* ۶ تا از مدل های مختلف اوقات فراغت #شهدا
1. در اوقات فراغتش یا روزنامه میخواند یا اخبار دنیا را گوش میداد. سرش را روی کاناپه میگذاشت و از رادیو دو موج اخبار دنیا را گوش میداد؛ در غیر این صورت با امیر بازی میکرد. دوست داشت برای اولین تولد امیر ۱۰۰ نفر مهمان دعوت کنیم.
( #شهید_عباس_دوران)
2. اوقات فراغتش یا کتاب علمی میخواند یا در تعمیر وسایل خانه به پدرش کمک میکرد، رادیو میساخت، هواپیمای سبک دستی درست میکرد، به گلهای باغچه میرسید و کوچکتر که بود به مورچهها غذا میداد. زرنگ و فعال بود و با محبت و دلنازک.
( #شهید_علیرضا_ناهیدی)
3. همواره اوقات فراغتش را به نقاشی کردن و خطاطی میگذراند. به اسب سواری علاقه زیادی داشت و برای کمک به پدرش در کارهای کشاورزی یک عدد اسب خریده بود.
( #شهید_مصطفی_سجادی)
4. تا قبل از انقلاب اوقات فراغت خود را بیشتر با مطالعه کتابهای ادبی پر میکرد، به کتابهای مذهبی و سیاسی رو آورد و آٍثار استاد مطهری و نهج البلاغه از جمله کتبی بود که بیشتر مطالعه میکرد. بیشترین فعالیت او پس از انقلاب در مسجد قیام و مراکز و پایگاههای بسیج بود.
( #شهید_میرحمید_موسوی_اقدس)
5. اغلب اوقات فراغتش را با خانوادهاش میگذرانـد. بسیـار فعـال بود و به هیئتهـای مذهبی عشق میورزیـد. در دستة زنجیرزنان شرکت میکرد و دسته به همت او به راه میافتاد.
( #شهید_رحمت_الله_اوهانی_زنوز)
6. صحبتهای شهید دستغیب و شهید مطهری را خیلی دوست می داشت. تا من مشغول آماده کردن ناهار بودم محمد حسین یک طرف نوار را گوش میداد. گاهی میگفتیم:
ضبط را بیاور سر سفره!
وقتش را تلف نمیکرد، برای لحظه لحظه اش برنامه داشت.
( #شهید_محمد_حسین_صوفی_آبادی)
*پارسینه
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* #شهید نگاه می کند به .....
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*مگر شما ها چقدر می خواهید عمر کنید.....
@zendagibazendagishohada
* #شهیدی که پیکرش به دستور صدام دو نیم شد!
سرلشکر خلبان «علی اقبالی دوگاهه» در حالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دلیل ضربات مهلکی که #نیروی_هوایی_ارتش ایران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد نموده بود به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامههای بین المللی رفتار با اسرا، به فجیعترین و بیرحمانهترین وضع به شهادت رسید. بدستور صدام ملعون، دو ماشین جیپ از دو طرف با طنابهایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند بدنش را دو نیم کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری میکرد و طی ۲۲ سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود.
*منبع: تابناک
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*میگن #روضه دلمردگیه؛میگن گریه افسردگیه؛نمیدونن خبر ندارن #حسین آغاز زندگیه......
@zendagibazendagishohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*تا حالا شده به خودمون بگیم که #شهدا از ما چه انتظاری دارند....
*اون هایی که در #اسارت شکنجه شدند، آیا ما در قبال اون ها مسئولیتی داریم...
حالا به نظر شما، ما تاب و تحمل یک #شب جای این اسرا بودن را داریم.....
*از پخش تصاویر دردناک عذر می خوام، اما واقعیت ها باید دیده شوند....
@zendagibazendagishohada