*انس با #نهج_البلاغه
#شهید_مدافع_حرم_پویا_ایزدی
علاقه زیادی به نهج البلاغه داشت.
زیاد هم آن را میخواند.
به هرکس که میخواست هدیهای بدهد نهجالبلاغه در اولویت اولش بود.
هدیهی اولین سالگرد ازدواجشان هم نهجالبلاغهای بود که به همسرش داد.
همیشه توصیه میکرد: «سعی کنید مرتب این کتاب را بخوانید و با آن انس بگیرید که یکی از اثرات انس با نهج البلاغه پی بردن به بیارزش و پوچ بودن دنیاست.»
*راوی: دوست شهید
@zendagibazendagishohada
*گره گشایی از کار دیگران به سبک #شهید_شهید_پویا_ایزدی
خرید خانه برای دیگران با سند خانه اش
یکی از بستگانش خانه نداشت و مدتی با خانواده سرگردان بود.
با زحمت وامی جور کرده بود تا خانه تهیه کند، امام باید سندی در گرو بانک می گذاشت.
پویا فهمید سند خانه اش را داد.
اطرافیان منعش کردند، اما پویا هدفش خانه دار شدن آنها بود.
می گفت: « می دانم شاید مجبور بشم حتی اقسام وام را هم خودم دهم اما نمی توانم بی تفاوت باشم. وقتی در توانم هست کاری برای کسی بکنم و گره ای باز کنم چرا نکنم!»
راوی: برادر خانم شهید
برگرفته از : کتاب ابوریحانه
@zendagibazendagishohada
*سبک زندگی #شهید_محمود_رضا_بیضایی
بسیار پرکار و تلاشگر بود . تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد
بسیار پرکار و تلاشگر بود . تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد . حتی با اصرار های او در محل کارش تصویب شد که جمعه ها هم سر کار بیایند .
یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه ، گفته بود : من اینطوری فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالبا همین طور بوده اند .
حاج قاسم هم گفته بود : بله همین طور است .
یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده : در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است.
(برادر شهید)
@zendagibazendagishohada
در دانشگاه امیرکبیر دو دانشجو به واسطه #شهید_خلیلی به یکدیگر رسیده اند. آنها برایمان تعریف کردند که هر کدام قراری سر مزار شهید گذاشته اند و از رسول برای امر ازدواج کمک خواسته اند. دختر خانم میگوید سر مزار شهید گفتم من به مدافعین حرم اعتقاد دارم و همسری، چون آنها میخواهم. چند وقت بعد پسری که به عنوان خواستگار وارد اتاق دختر برای حرف زدن با او میشود؛ عکس شهید خلیلی را روی دیوار اتاق میبیند و تعجب میکند.
به دختر میگوید شما هم شهید خلیلی را میشناسید؟ من در امر ازدواج از او کمک خواسته ام. خلاصه برای جاری شدن خطبه عقد ما را دعوت کردند و از من خواستند خطبه را جاری کنم. عکس رسول ما وسط خنچه عقد بود و عروس هنگام بله گفتن گفت: با اجازه آقا امام زمان و با اجازه پدر و مادر معنویم که پدر و مادر شهید خلیلی هستند و پدر و مادر خود بله. اصلا این صحنه روضه شد و همه گریه کردند.
*به نقل از پدر شهید مدافع حرم رسول خلیلی
@zendagibazendagishohada
15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*پدر گفت برمیگردد....
قدر #شهدا را بیشتر بدانیم.....
@zendagibazendagishohada
*کتاب برای #خدا مخلص بود؛ خاطرات #شهید_همت
مقام معظم رهبری:
ما در بیان زندگینامهی شهیدان سعی کنیم خصوصیّات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است.
*برش ها
@zendagibazendagishohada
*آثار دائم الوضو بودن در نگاه #شهید_علی_سیفی
علی نوجوانی بیش نبود. داشت وضو می گرفت. یکی از همسایه ها به شوخی گفت: چرا زود به زود وضو می گیری؟
گفت: دائم الوضو بودن خیلی فوائد دارد، صورت را نورانی می کند، روزی را زیاد می کند و از هر قطره ای آبش، وضو فرشته ای به وجود می آید که تا موقع مرگ برای انسان استغفار می کند.
برای خودش منبری رفته بود با آن سن و سالش.
*کتاب بیا مشهد، گروه فرهنگی شهید هادی،چ اول ۱۳۹۵،ص ۲۲٫
@zendagibazendagishohada
*انس با #دعای_توسل در سیره #شهید_علی_رضا_کریمی
علی رضا خیلی به توسل به اهل بیت (ع) اهمیت می داد و همیشه می گفت: بعد از توکل به خداوند، توسل به اهل بیت (ع) حلال مشکلات است. به همین خاطر هم به دعای توسل خیلی علاقه داشت. حتی موقعی که برای عقدکنان خواهرش به مرخصی آمده بود، پیشنهاد کرد که بعد از مراسم دعای توسل بخوانیم که به مزاق خیلی ها خوش نیامد؛ اما خودش کوتاه نیامد و رفت در زیر زمین خانه به تنهایی شروع کرد به دعای توسل.
کشف پیکر مطهرش هم با دعای توسل همراه شد. شهید غلامی عادتش این بود هر وقت بدن شهیدی را پیدا می کرد، اول برایش یک زیارت عاشورا می خواند بعد بدن را بیرون می آورد.
آن روز که نشست سر پیکر علی رضا؛ هر چه گشت زیارت عاشورا را در مفاتیح پیدا نکرد؛ اصلا گویا چنین دعایی از اول وجود نداشته. بعد گفت: هر چه شهدا بخواهند. بعد شروع کرد به خواندن دعای توسل.
*کتاب مسافر کربلا؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی رضا کریمی. نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید هادی، صفحه ۳۴و ۵۴ و ۸۱٫
*برش ها
@zendagibazendagishohada
*دست به خیری در سیره #شهید_سید_حمید_میر_افضلی
اواسط سال ۱۳۶۰ بود. سید با یک ماشین پر از وسایل خانگی آمد خانه. خیلی خوش حال شدم. ۲۵ سالش بود و ازدواجش داشت دیر می شد.
وقتی به او تبریک گفتم: تعجب کرد. گفت: نه بابا! این ها را برای خانواده هایی گرفته ام که پدر یا همسران شان در جبهه هستند و به این وسائل نیاز دارند.
در مورد خانواده های فقرا هم این طوری بود. هر بار که می آمد مرخصی، برای یک خانواده چیزی می برد مثل یخچال و تلویزیون.
هر چه می پرسیدیم نمی گفت این لوازم را به چه کسانی تحویل می دهد.
اگر می دید رزمنده ای به کمک احتیاج دارد، از پول خودش به او کمک می کرد.
*پا برهنه در وادی مقدس، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۵۹ و ۴۴٫
@zendagibazendagishohada
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*دایره #جهاد شما....
@zendagibazendagishohada
*رسیدگی به امور محرومان در سیره #شهید_محمود_اخلاقی
محمود لباس نویش را که پوشید همه خوشحال شدیم. رفت بیرون. برگشتنی همان لباس کهنه اش زینت تنش بود.
شب می خواست جایی برود. با اصرار همراهی اش کردم. چند بسته لباس آماده کرده بود به مقصد محلات فقیر نشین شهر.
لازم به در زدن نبود. خودشان بیرون می آمدند و بسته های غذا و لباس را تحویل می گرفتند و می رفتند.
(راوی: پدر شهید)
*کتاب نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ شماره ۱۳ صفحه ۲۰٫
@zendagibazendagishohada