🌱عصر جمعه ی ما
خونه ساکت و آرومه
بچه ها مشغول درس خوندن📚
منم اومدم آشپزخونه
یه لیوان شربت شیره درست کردم، منتظرم تا برنج دم بکشه
کتاب جدیدم رو شروع میکنم 📖
تعریفش رو زیاد شنیدم ...
<<ابراهیم جبهه بود و مادر همیشه نگران.وقتی مرخصی می آمد،نمیدانید مادر ما چقدر خوشحال بود و دور و کنارش میچرخید...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
https://eitaa.com/joinchat/2742485552Cc7e2ccb1ec🏡
#روزمرگی
#کتابخوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طرح لبخند تو پایان پریشانیهاست😊
عصرت بخیردوست خوبم
https://eitaa.com/joinchat/2742485552Cc7e2ccb1ec🏡
شام امشبمون
نذر صاحب الزمان علیه السلام 🫕
🥗🍚🥗
روزهای تعطیل که همه دورهم جمع هستیم
سعی کنیم که غذاهای درست کنیم که اعضای خونه بیشتر دوست دارن.
اینکه چی باشه مهم نیست
اینکه خانوم خونه ،با سلیقه ی خودش بتونه
با داشته هاش بهترین ها رو فراهم کنه مهمه
@zendegi_ghashangam 🏡
#هنرِزن_بودن
#آشپزی #سفره_متبرک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غروب جمعه
دلتنگی...
یاصاحب الزمان🌱
https://eitaa.com/joinchat/2742485552Cc7e2ccb1ec🏡
هدایت شده از زندگیِ قشنگِ من🏡
زیارت+آل+یاسین+علی+فانی.mp3
5.82M
چه بهتر از این که صدای
دعا تو خونه مون بپیچه☀️😍
#زیارت_آل_یس
سلام به روی ماهتون🌱
شروع هفته تون پر از مهر و نور
https://eitaa.com/joinchat/2742485552Cc7e2ccb1ec🏡
خب بسم الله
روتین نظافت خونه مون
روز شنبه ها
شستن لباسا ✔
ضدعفونی سینک✔
پاک کردن گاز✔
تمیز کاری روی کابینتا✔
زیاد وقت نمیگیره
در عوض کارهامون انباشته نمیشن😊
عکس بفرستین برام
از هم انرژی بگیریم✅
#شنبه
#حدیث_کسا
چند وقتی هست که معلم ریحانه جان
با بچه ها داستان حدیث کسا رو به صورت نمایش کار میکنه ، امروز روز اجرای نمایششون بود،
با این که خیلی حالم مساعد نبود ولی تصمیمگرفتم به خاطر ریحانه حتما زمان اجرای نمایش حضور داشته باشم
خداروشکرت تونستم برم ،
ریحانه از دیدنم کلی خوشحال شد...
https://eitaa.com/joinchat/2742485552Cc7e2ccb1ec🏡
#مهرمادری
10.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همان که مرا آفریده و در راه
کمال قرار داده است.
سوره ی مبارکه شعرا
https://eitaa.com/joinchat/2742485552Cc7e2ccb1ec🏡
#رزق_معنوی
الگو🌱
رفاقت ما با تمام بچههای آن دوران، سر و کله زدن و بازی و خنده بود، مثلاً چند نفر دور هم جمع میشدند و کلاه یک کارگری که از آنجا رد میشد را برمیداشتند و برای هم پرت میکردند و مردم آزاری میکردند.
اما رفاقت با ابراهیم ،الگو گرفتن و یادگیری کارهای خوب بود.
او غیر مستقیم به ما کارهای صحیح را آموزش میداد .حتی حرفهایی میزد که سالها بعد به عمق کلامش رسیدیم.
من موهای زیبایی داشتم مرتب به آنها میرسیدم و مدل و... درست میکردم.
خیلیها حسرت موها و تیپ ظاهری من را داشتند ابراهیم نیز خیلی زیبا بود اما... یک بار که پیش هم نشسته بودیم،
دوباره حرف از مدل موهای من شد ابراهیم جملهای گفت که فراموش نمیکنم:((نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش ابراهیم این را گفت و رفت.))
#خاطرات_شهید
#سلام_بر_ابراهیم
https://eitaa.com/joinchat/2742485552Cc7e2ccb1ec🏡