✨﷽✨ ♨️ وصف گمراهان و غفلت زدگان ♨️ ⚠️  چند روزی در این دنیا از طرف خداوند به گمراهان مهلت داده شده، و آنان با غافلان و بی خبران در راه هلاكت قدم می نهدند، و تمام روزها را با گناهكاران سپری می كنند، بی آنكه از راهی بروند تا به حق رسند و یا پیشوایی برگزینند كه راهنمای آنان باشد.... 🔹 تا آن زمان كه خداوند كیفر گناهان را می نماید، 🔸 و آنان را از پرده غفلت بیرون می آورد 🔹 به استقبال چیزی می روند كه بدان پشت كرده 🔸 و پشت می كنند بدانچه روی آورده بودند، 🔹 پس نه از آنچه آرزو می كردند و بدان رسیدند سودی بردند، 🔸 و نه از آنچه حاجت خویش بدان روا كردند بهره ای به دست آوردند.... ✅ من، شما و خود را از اینگونه غفلت زدگی می ترسانم! انسان با بصیرت كسی است كه به درستی شنید و اندیشه نمود، پس به درستی نگریست و آگاه شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس راه روشنی را پیمود، و از افتادن در پرتگاهها، و گم شدن در كوره راهها، دوری كرد، و كوشید تا عدالت را پاس دارد... ♦️ پس بهوش باش ای شنونده! و از خواب غفلت بیدار شو، و از شتاب خود كم كن، و در آنچه از زبان پیامبر (ص) بر تو رسیده اندیشه كن، كه ناچار به انجام آن می باشی و راه فراری وجود ندارد، و با كسی كه رهنمودهای پیامبر (ص) را بكار نمی بندد و به جانب دیگری تمایل دارد مخالفت كن و او را با آنچه برای خود پسندیده ر ها كن... 🔹 فخرفروشی را واگذار، و از مركب تكبر فرود آی. به یاد قبر باش كه گذرگاه تو به سوی عالم آخرت است، كه همانگونه به دیگران پاداش دادی به تو پاداش می دهند، و آنگونه كه كاشتی، درو می كنی، آنچه امروز، پیش می فرستی، فردا بر آن وارد می شوی، پس برای خود در سرای آخرت جایی آماده كن، و چیزی پیش فرست... 💠 ای شنونده! هشدار، هشدار،ای غفلت زده! بكوش، بكوش. (هیچ كس جز خدای آگاه تو را باخبر نمی سازد) 👑 امیرالمؤمنین علی علیه السلام 📚 خطبه 153 نهج‌البلاغه 🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگانی @zendegi_pas_az_zendegani ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتشارپست‌ثواب‌جاریه‌در‌پی‌دارد🌹

#یک_داستان_یک_پند روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه می‌گذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی می‌خواست آب بکشد و نمی‌توانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کرده‌ای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسول‌الله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید. پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آورده‌ای؟ گفت: مردی خوش‌روی، شیرین‌کلام، خوش‌اخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آورده‌ای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدم‌های مبارکش افتاد. گریه می‌کرد و معذرت می‌خواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: 📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم) و تو اخلاق عظیم و برجسته‌اى دارى. 🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگانی @zendegi_pas_az_zendegani ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتشارپست‌ثواب‌جاریه‌در‌پی‌دارد🌹