پویش خاطرات #اربعین
#ارسالی_اعضا
همه میگفتند بدون همسر با بچه کوچیک سختت میشه
ولی اینقدرررر تو این مسیر عنایت اقا رو دیدیم که حد نداشت
یکی از عنایت ها این بود که وقتی تو صف بودیم برای زیارت حرم امام حسین علیه السلام اگر حالت عادی میخواستیم در نظر بگیریم 2/3ساعت تو صف وایسادنمون وزیارتمون طول میکشید ولی بخاطر دخترم خدام امام حسین علیه السلام یه در برای ما باز کردن و راحت وبدون تو صف ایستادن رفتیم زیارت و تمومش تو 20دقیقه بود
و وقتی به زیر گنبد اقا رسیدیم بخاطر آرامش بسیاااار زیادش دخترم تو همون چند ثانیه خوابید و باز بیدار شد.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
♨️چه کسی از او مهربانتر....
💠آیت الله مصباح یزدی:
💢اگر باور داریم که او آقاست و ما نوکر -آقایى که سراپا رحمت و محبت و عطوفت است، میگوید وقتى هم یاد من نیستید و مرتکب گناه میشوید، من برایتان استغفار میکنم؛ دعا میکنید، آمین میگویم-
💢 آن وقت وقتى احتیاج داریم چرا نرویم در خانه او؟! چه کسى از او مهربانتر؟ چه کسى از او قدرتمندتر؟
#اللّهم_عجّل_لولیک_الفرج 🌹
🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
حسین اربابمـ{✋🏻}°•
در آرزوےِ حریمِ ٺو چشمِ ٺَر دارم
ٺو را زجانِ خود ارباب♡ دوست ٺر دارݥ
مَرا عجیبـ گرفتار ڪربݪاٰڪردی
بگو چگونہ ز عشقِ ٺو دسٺـ بردارم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#اربعین
تشنۂ چای عراقم ای اجل مهلت بده
تا بیایم #اربعین موکب به موکب #کربلا !
9 روز تا #اربعین
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕🏻🧕🏻
✳️ اگر مجبور نیستید درآمد شخصیتان را در زندگی خرج نکنید.
اگر اینکار را بکنید ممکن است این توقع در شما بوجود بیاید که اینکار شما دیده شود و معمولا آقایان اینکار همسر را نمی بینند و این موضوع تولید مشکل می کند.
❇️ اگر شما از درآمد شخصیتان خیلی در خانه خرج کنید ممکن است این کارتان برای همسرتان توقع ایجاد کند و قسمتی از مخارج زندگی را به عهده شما بگذارد.
❎ البته همیشه استثنا وجود دارد، بعضی از زندگی ها بدون کمک خانم خانه واقعا تأمین نمی شود.
اگر در زندگی شما این حالت وجود داشت و قسمتی از رزق و روزی خانواده توسط شما تأمین شد مواظب باشید که هرگز منت نگذارید و بدانید خداوند رازق است و خودش تعیین میکند که رزق خانواده تان از چه دریچه ای تأمین شود.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹💥🌹💥🌹💥🌹💥🌹
پویش خاطرات #اربعین
#ارسالی_اعضا
ما پارسال برای اولین بار پیاده روی کربلا قسمتمان شد
روز اولی که رسیدیم کربلا بعد کمی استراحت همراه همسر و بچه ها رفتیم حرم برای زیارت وقتی خواستم از همسرم جدا بشم با هم قرار گزاشتیم که موقع برگشت 5 دقیقه منتظر میشیم اگر طرف مقابل نیامد خودمان به سمت محل اسکان که حسینیه ای نسبتا نزدیک بود برویم خلاصه که من و دختر تازه مکلفم از پدر و برادرش جدا شدیم و بعد از زیارت چون همسر سر قرار نیامد ما خود راهی حسینیه شدیم در راه دخترم از خستگی شکایت کرد گفتم تحمل کن و باهاش حرف میزدم تا خستگی فراموشش بشه تا ما مسیر را گم کردیم دخترم از پا درد شاکی شد از گشنگی شاکی شد ومن مثل ابر بهاری اشک میریختم نه به حال خودم و دخترم😭 بلکه به یاد خانم زینب کبری و بچه های کربلا 😭
ولی این گم شدن ما کجا و آن کجا خستگی ما کجا و آن کجا
گشنگی و تشنگی ما کجا و آن کجا؟؟؟
به خود خانم متوسل شدم و بالاخره راه را پیدا کردم و به حسینیه رسیدیم!!!!
#ما_ملت_امام_حسینیم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#آقایان_بخوانند
👈زنها نیاز به دیده شدن دارند👀👉
👈گاهی بخاطر دست پختش
👈گاهی بخاطر آراستگی ظاهرش
👈گاهی بخاطر همراه بودنش باشما
ازاو #تشکر کنید🙏
💜حتی #لبخند_مرد برای همسرش
شفا دهنده روح زن است💜
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#نکات_تربیتی_خانواده #قسمت47 ✅ در مورد مطلب قبل باید عرض کنم که درسته که پدر و مادر در تربیت فرزند
#نکات_تربیتی_خانواده
#قسمت48
"نگاه به خود"
✅ یکی از عوامل رسیدن به آرامش اینه که انسان مدام مشغول "اصلاح عیوب خودش" باشه.
💖✔️
🔶 آدم باید نگاهِ خودش رو تغییر بده تا بتونه آرامش بیشتری داشته باشه.
🌺 وجود مقدس امیرالمومنین علی (ع) فرمود:
یا ایها الناس طوبی لِمَن شَغَله عیْبه عن عیوبِ النّاس و بَکی علی خَطیئته.
🌷 ای مردم! سعادتمند کسی است که پرداختن به عیوب خودش
او را از پرداختن به عیوب مردم بازداشته است
و برای خطاهای خودش میگرید...
✅ حضرت چقدر زیبا و صریح میفرماید که انسان همیشه باید دنبال این باشه که عیوب خودش رو اصلاح کنه....😌💓
🚸شما خانم یا آقای بزرگوار! لطفا صبح تا شب دنبال عیوب همسرت نباش!😊
اگه خودتو اصلاح کنی بیشتر نتیجه میگیری....✔️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#همسرداری
*گاهی اوقات جایت را با شوهرت عوض کن گاهی تو#تکیه گاه شو
در #آغوشش بگیر بگو که #حل میشود
#باهم حلش میکنیم من #پشتت هستم همیشه
گاهی هم تو #مـرد باش
گاهی هم آغوش تو #مسکن همسرت باشد*
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خاطرات #اربعین
اینم زهرا خانم 4ساله در پیاده روی اربعین سال گذشته
#ارسالی_اعضا
💥 خاطرات زیباتون رو از این سفر معنوی با ما درمیون بزارید تا همه استفاده کنند
آی دی جهت ارسال
@yamahdi85
خاطرات #اربعین
#ارسالی_اعضا
من هم پارسال برای اولین بار رفتم پیاده روی اربعین ، روزهای ناب و خاص زندگیمو تجربه کردم ، صحنه های زیبا دیدم ، جمعیتی رو دیدم که پایان نداشت ،محبت هایی رو دیدم که ظاهری نبود ، به برکت نام و وجود امیرالمومنین و اباعبدالله لحظه ای تشنگی و گشنگی رو تجربه نکردیم😭😭😭😭 با پسر هفت سالم رفته بودم ،اینقدر خوشحال بود که دائم با خوراکیهای خوشمزه و میوه و شربت و... ازش پذیرایی میکنن و من با خوشحالی اون اشک میریختم به یاد طفلان اباعبدالله 😭😭😭😭 همش میگفتم ارباب شرمنده که خودمون و بچه مون اب میخوریم ، شرمنده که غذاهای جورواجور میخوریم ،همه اینا از لطف شماس از برکت وجود شماس😭😭😭😭😭😭 ، انشاءلله خدا قسمت و روزی همه کنه ،همه ادمها ،همه نفوس همه برن و لذت ببرن
#ما_ملت_امام_حسینیم
9 روز تا #اربعین
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خاطرات #اربعین
#ارسالی_اعضا
از خوندن تک تک خاطراتتون اشک ریختم و دلم هوای زائران اربعین رو گرفت😭😭من و دخترام و شوهرم نوکر تک تک زائران اربعین هستیم و تا ابد افتخار میکنیم که خاک پای زائران ارباب هستیم🙏
توفیق زیارت اربعین و پیاده روی رو نداشتم تاحالا 😔اما افتخار خادمی رو حضرت زینب بهمون داده 😍برای اینکه بتونیم خدمت کنیم دهه اول محرم می رفتیم کربلا 🖤
ما ساکن دروازه عتبات عالیات هستیم پارسال و سالهای قبل این روزها خودم و دخترام تو آشپزخونه ی هیئت و حسینیه حضرت زهرا خادم زائرانی بودیم که تک تک شون برام خاطره است
شوهرم با ماشین ورودی شهرمون (میدان ارغوان ایلام)منتظر میشدن وزایران رو هدایت میکردن سمت حسینیه ها ومساجد،
من و بچه هام تا ساعت ۹شب تو آشپزخونه با همسایه های مسجد حضرت زینب و بچه های هیئت روزی دوسه هزار غذا میپختیم ومیفرستادیم به موکب یا حسینیه ها یا ورودی شهر
تازه از ده شب به بعد می رفتیم حسینیه وبا دوستامون پتو پخش میکردیم بین مهمونای ارباب 😍کسایی بودن که نصف شب میرسیدن حسینیه ،خسته و گرسنه
بچه ها سریع میرفتن جلو و کمک میدادن تا جایی برا خواب بهشون بدن ومختصر غذایی بدن بهشون و چایی وابی بخورن
گاهی لباسهاشون رو میبردیم خونه همسایه ها تو ماشین میشستیم
تا خود صبح زوار در رفت وآمد بودن یه عده میومدن ویه عده میرفتن
یه حاج خانمی تو یکی از شبها که از کربلا اومده بود ،ساکش رو باز کرد و گفت برا خادمای این مسجد تسبیح آوردم، یکی دیگه گیره روسری،یکی سوغات شهرشون،.......😭😭😭
دلم اون روزها رو میخواد که انگار خواب با چشمامون بیگانه بود و خستگی بی معنی بود،با اینکه تقسیم بندی شده بودیم ولی همه هرشب تو حسینیه بودیم😭😭😭😭😭😭😭😭😭
خدایا به دل مضطر حضرت زینب😭😭😭😭 مولای غریبمون رو برسون و این ویروس منحوس رو از بین ببر تا دوباره شهرمون با گرد و غبار پای زائران ارباب رونق بگیره واز این سکوت و بغضی که همه رو داره خفه میکنه رها بشیم🙏🙏
😭😭😭😭😭😭
#ما_ملت_امام_حسینیم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت78 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگها
#تنها_میان_داعش
#قسمت79
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تنها_میان_داعش
#قسمت80
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══