💕زندگی عاشقانه💕
#رمان #ازجهنم_تابهشت نویسنده : ح. سادات، کاظمی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت96
با صداي تق تق در چشمام رو نيمه باز و دوباره بيخيال ميبندم.
مامان_ پاشو ببينم. خجالتم نميكشه.
_ مامان بيخيال توروخدا.
مامان _ پاشو پاشو. امروز قراره برین محرم بشینا .
با این جمله مامان سریع از جا میپرم و به سمت ساعت هجوم میبرم ، ساعت 11 قرار بود دم مسجد باشم، همون مسجد کنار موسسه. همون دیشب قرار شد، امروز من و امیرحسین به هم محرم بشیم چون هردو دوست داشتیم عقدمون روز سالگرد ازدواج مولام علی و مادرم خانوم فاطمه زهرا باشه، وای الان ساعت 10/45 هستش ؛ تا مسجد حدود نیم ساعت راهه . وای خدایا سوتی دیگر در پیشه .
سریع حاضرمیشم و با امیرعلی راه میوفتیم سمت مسجد ، ساعت 11:10 دقیقه میرسیم. چشمم که به امیرحسین و پرنیان میوفته سرم رو پایین میندازم و از ماشین پیاده میشم. بیا درباره من باید جلوی این همسر اینده ضایع بشم.
_ سلام.
امیرحسین با لبخند جوابم رو میده و پرنیان هم با خوشرویی جوابم رو میده.
امیرعلی_ شرمنده دیر شد.
امیرحسین _ نه بابا دشمنتون. حاج آقا هم هنوز نیمدن.
تازه فرصت میکنم به تیپش نگاه کنم، یه شلوار کتون مشکی با یه بلوز سفید، خوشتیپ و در عین حال اعتقادات کامل. تعریف اعتقاداتش رو از امیرعلی شنیده بودم ، تو همین چند برخورد هم به نجابت و پاکیش میشد ایمان اورد.
با صدای زنگ گوشی ببخشیدی میگم و کمی از جمع فاصله میگیرم.
با دیدن اسم یاسمین رو صفحه گوشی لبخندی میزنم و دایره سبز رو لمس میکنم .
_ سلام عزیزم
یاسمین_ سلام و ............ ( سانسور)
_ عه. چته؟
یاسمین_ خاله باید به ما بگه تو داری ازدواج میکنی؟
_ حالا هنوز هیچی نشده.
یاسمین_ رفتی عقد کنی میگی هیچی نشده ؟؟؟؟
_ عقد چیه فقط قراره محرم بشیم همین.
امیرعلی_ حانیه جان. اومدن حاج آقا
_ یاسی من باید برم بهت زنگ میزنم.
یاسمین_ باشه. بای
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت97
_سلام.
حاج آقا _ سلام دخترم
.
.
.
امیرعلی_ خب به سلامتی. ان شالله که خوشبخت بشید.
سرخ میشم و سرم رو پایین میندازم کی حیا رو یادگرفتم ؟ خودمم نمیدونم.
گوشه حیاط مسجد وایمیستیم، امیرعلی مشغول صحبت با حاج آقا و پرنیان هم سرگرم تلفن همراهش. سرم رو پایین میندازم و مشغول بازی با گوشه شالم میشم. با صدایی که در گوشم زمزمه میشه تمام بدنم یخ میزنه
امیرحسین _ سادات بانو.
چقدر این کلمه رو دوست داشتم، سادات. اما چون همیشه حتی از اسم حانیه هم که لقب حضرت فاطمه بود بدم میومد، هیچوقت سادات صدام نمیکرد حتی تو همین چند ماه اخیر.
کمی سرم رو بالا میگیرم و سریع پایین میندازم، با اومدن امیرعلی حرفش رو تموم نمیکنه و من هم کنجکاو برای دونستن ادامه حرفش مجبور به سکوت میشم ؛ خداحافظی میکنیم که پرنیان سریع به سمتم میاد و زن داداش خطاب قرارم میده. در دل ذوق میکنم و در ظاهر فقط لبخند میزنم و بعد ناخوداگاه نگاهم را به طرف امیرحسین میکشم که لبخند به لب داره.
_ جانم؟
یه دسته گل نرگس رو به طرفم گرفت.
وای که چقدر گلای خوشگلی بودن ،
_ این برای چیه عزیزم؟
پرنیان_ برای تبریک از طرف خان داداش.
امیرحسین تو ماشین نشسته و سرش هم ظاهرا تو گوشیه.
گل های نرگس رو ازش میگیرم ؛
_ ازشون تشکر کن.
پرنیان _ چشم. راستی شمارتونو میدید؟
شمارم رو به پرنیان میگم و یادداشت میکنه و بعد از آغوش گرم خواهرانش خداحافظی میکنیم.
این همه عجله تنها برای محرمیت به دلیل سفر حاج آقا و علاقه زیاد امیرحسین به خوندن خطبه محرمیت توسط ایشون بود .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
با آن همه دلداده دلش بسته ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش...
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه214ازقرآن💐
#جز_یازده💐
#سوره_یونس💐
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به#شهید_ابراهیم_هادی💐
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
خدایا!🤲
"نیامدنش"
از "نبودنش"
#دردناک تر است
#نبودنش تقدیر است
نیامدنش #تقصیر😭
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
چه خوش است اگربمیرم به ره ولای مهدی
سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام سلام سلام😍😍😍
صبح روز سه شنبه تون پر از انرژی🌹🌹🌹🌹🌹🌹
انشالله روز خوبی رو شروع کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد 👌
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌹🌹
ثواب کارهای امروزمون از کوچیک تا بزرگ رو تقدیم میکنیم به #شهید_محمد_حسین_عزیزی_پناه😍😍😍😍😍😍😍
از خود شهید عزیز میخواهیم تو کارها بهمون کمک کنند 👌👌
خدا رو شکر بازتاب خوبی داشتیم از برنامه هایی که گذاشته شده فعلا 😍😍😍
این باعث خوشحالی ماست و خدا رو شاکریم از این جهت ☺️الحمدلله
مراقبه یادمون نره تو کارها✅
نماز اول وقت ✅
دائم الذکر بودن✅
حالا هم زیارت عاشورا بشه جز برنامه روزانه مون✅✅
اینا رو هر روز می نویسم تا یادمون نره✅
بشه تلنگر برامون👌👌👌👌
موفق باشید تلاشگران در راه خدا 🌹
التماس دعا از همه بزرگواران 🌹🌹
#هرروز_باشهدا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#مهارتهای_همسرداری
نکته طلایی👇
*آسانگیری*
🔶امیرالمؤمنین(ع) :یکی از شاخصه های زن خوب ⬅️ وقتی همسرش خشمگین است، چشم به هم نمی گذارد تا خشنودی همسرش را بدست آورد.
✖️ عکس العمل بعضی از ما خانم ها اوقاتی که همسر خشمگین است:
ما از او خشمگین تر هستیم.😡
✖️اگر در مشاجرات و بحث ها مرد، با جیغ و داد ما ساکت شود، ما به این روش عادت میکنیم. 🙅♀
آیا این روش را اسلام می پذیرد؟! خیر
اسلام به ما میگوید ظلم پذیر باشید؟! خیر
* ✔اسلام میگوید بلد باشید چگونه محیط را تغییر دهید *
🔷️ مهارت و صبوری شما برای تبدیل کردن محیط پر تشنج به محیط گرم و آرام *مرد را به زانوی در می آورد و شما را سنگ صبور خود میداند🤩😎
🔷 شما برای ایشون تبدیل شدید به یک موجود بزرگتر و برتر که میتواند در هر شرایطی رو شما حساب باز کند. 💕
حضرت ابراهیم (ع) آتش🔥 را تبدیل به گلستان🎍 کردند
✅انتظار پروردگار از زن این است :که *او هم بلد باشد این آتشی که در زندگیش افتاده را تبدیل به گلستان کند 🌸🌸*
رتبه ی بالاتر از خشنودی همسر، *رضایت و خشنودی خدا است 👏👏
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت همسر شهید رضایی از ترور شهید فخریزاده
🔹روایت دست اول از صحنه حادثه تروریستی اخیر از زبان همسر شهید رضایی نژاد و نقل قول از زبان همسر شهید فخری زاده
🔸از گلوله هایی که از بدن محافظ عبور کرده و به بدن شهید فخری زاده اصابت می کند تا نگرانی ایشان درباره جان محافظانش در لحظات آخر عمر....
#شهید_محسن_فخری_زاده
#انتقام_سخت
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══