#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت27
#شروع_بحران
#محمدحسین_طاهری
با اینکه هادی در موسسه اسلام اصیل کار نمی کرد، اما برای زیارت کربلا در شبهای جمعه با هم بودیم. در مورد مسائل روز و ... صحبت داشتیم و او هم نظراتش را می گفت.
با شروع بحران داعش، موسسه به پایگاه حشدالشعبی برای جذب نیرو تبدیل شد. هادی را چند بار در موسسه دیدم. می خواست برای نبرد به مناطق درگیر اعزام شود. با اعزام او مخالفت شد.
یکبار به او گفتم: باید سید را ببینی، او همه کاره است. اگر تأیید کند برای تو کارت صادر می کنند و اعزام می شوی.
البته هادی سال قبل هم سراغ سید رفته بود. آن موقع می خواست به سوریه اعزام شود اما نشد. سید به او گفته بود: تو مهمان ما هستی و امکان اعزام به سوریه را نداری.
اما این بار خیلی به سید اصرار کرد. او به جهت فعالیت های هنری در زمینه عکس و فیلم، از سید خواست تا به عنوان تصویر بردار با گروه حشدالشعبی اعزام شود.
سید با این شرط که فقط حماسه رزمندگان را ثبت کند موافقت کرد. قرار شد یکبار با سید به منطقه برود. البته منطقه ای که درگیری مستقیم در آنجا وجود نداشت.
هادی سر از پا نمی شناخت. کارت ویژه رزمندگان حشدالشعبی را دریافت کرد و با سید به منطقه اعزام شد.
همانطور که حدس می زدم، هادی با یکبار حضور در میان رزمندگان، حسابی در دل همه نفوذ کرد.
از همه بیشتر سید او را شناخت. ایشان احساس کرده بود که هادی، مثل بسیجی های زمان جنگ، بسیار شجاع و بسیار معنوی است. و این همان چیزی بود که باعث تأثیرگذاری بر رزمندگان عراقی می شد.
بعد از آن برای اعزام به سامراء انتخاب شد. هادی به همراه چند تن از دوستان ما راهی شد. من هم می خواستم با آنها بروم اما استخاره کردم و خوب نیامد!
یادم هست یکبار به او زنگ زدم و گفتم: فلان شخص که همراه شما آمده یک نیروی ساده است، تا حالا با کسی دعوا نکرده چه رسد به جنگیدن، مواظب او باش.
هادی هم گفت: اتفاقاً این شخصی که از او صحبت می کنی دل شیر دارد. او راننده است و کمتر درگیر کار نظامی می شود اما در کار عملیاتی خیلی مهارت دارد.
بعد از یک ماه، هادی و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. از دوستانم در مورد هادی سوال کردم. پرسیدم: هادی چطور بود؟
همه دوستان من از او تعریف می کردند. از شجاعت، از افتادگی، از زرنگی، از ایمان و تقوا و...
همه از او تعریف می کردند. هرکس به نوعی او را الگوی خودش قرار داده بود. نماز شبها و عبادت های هادی، حال و هوای جبهه های نبرد ایران با صدامیان بعثی را برای بقیه رزمندگان تداعی می کرد.
هادی دوباره راهی مناطق عملیاتی شد. دیگر او را کمتر می دیدم. چندبار هم تماس گرفتم که جواب نداد. مدتی گذشت و من با چندتن از دوستان برای زیارت راهی ایران شدیم.
یادم هست توی قم بودم که یکی از دوستانم گفت: خبر داری رفیقت، همون هادی که با ما می آمد کربلا شهید شده؟
گفتم: چی می گی؟ سریع رفتم سراغ اینترنت. بعد از کمی جستجو متوجه شدم که هادی به آنچه لایقش بود رسید.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سلام_بر_هادی
دوست آسمانی من..
🍃آرزویم این است روزی شرمندگیمان از شما و تمام شهدا پایان بگیرد.
🍂سخت است انسان شرمنده کسی باشد که زندگیش را مدیون اوست.
برایمان دعا کن برادرم هادی*
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه342ازقرآن🌸
#جز_هجدهم🌸
#سوره_مومنون🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_مرتضی_ابراهیمی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
پایان شعبان رسیده
مرا پاڪ ڪن حسین
.
این دل
براے ماه خدا روبراه نیسٺ
🌙 #ماه_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💠 امام صادق علیه السلام؛
««همانا قائم ما اهل بیت آن گاه که قیام فرماید لباس علی علیه السلام را برتن خواهد کرد و به سیره او عمل خواهد کرد.»
📚الكافی، جلد ۱ ، صفحه ۴۱۱ ، حدیث۴
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🍀🌷
🌾☘🌱🌼🌾☘🌱🌼🌾☘🌱🌼
صداے پاے رمضان آرام آرام
به گوش میرسد...
آرام آرام صدای ضیافت و مهمانی خدا می آید...
آرام آرام صدای ربنا ربنا به گوش میرسد
آرام آرام نسیم خوش عطر سحر،و بوی خوش افطار به مشام میرسد
دستایمان خالیست
و دلهایمان لبریز....
دستهاے خالیمان
دستاویز دلهای پاکتان
ما را در روزهاے آخرشعبان و در ماه مبارک رمضان
نه به بهاے لياقت
بلکه به رسم رفاقت
اول حلال و بعد دعا کنید🌹
#فرارسیدن_ماه_عبادت_وبندگی
#پیشاپیش_مبارکباد
#ماه_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
#تکنیک_های_همسرداری
❓ سوال:
سلام؛ باتوجه به اینکه زن نباید از دست مرد گریه کنه و سایر نکاتی که در این مورد گفته شد من تمام سعیم رو می کنم که همسرم گریه هام رو نبینه یا اگر میبینه بدونه که از دست اون نیست که اقتدارش لطمه نخوره. هر وقت هم این حالت پیش اومده مثل یک دوست صمیمی ازم حمایت کرده و بهم اطمینان داده که قضیه حل میشه و من رو آروم کرده. اما خیلی مواقع نمیخوام به خاطر مسائل کوچیک شوهرم اشک منو ببینه اما هر کاری می کنم نمی تونم جلوی اشک هام رو بگیرم و ناخواسته اشکهام سرازیر میشه و بند نمیاد. بارها رفتم کلی گریه کردم و نفس عمیق کشیدم به این خیال که اشکام تموم بشه و وقتی دارم با شوهرم راجع به اون مسئله ای که اذیتم کرده صحبت می کنم دیگه گریه ام نگیره اما موفق نشدم. حتی اومدم در موردی که اذیت شدم نوشتم که سبک بشم و کمی حجم هیجاناتم رو کنترل کنم اما باز هم نشد و انگار وقتی شروع به حرف زدن با شوهرم میکنم بی اختیار اشکهام میاد. اگه قراره من انقدر ضعیف باشم که مدام پیش شوهرم گریه ام بیاد که نمیشه. دوست ندارم اون فکر کنه باعث ناراحتی و رنج من میشه. خواهش میکنم کمکم کنید و بفرمایید چه طور میتونم به خودم مسلط باشم و جلوی گریه های بی اختیارم رو بگیرم.
👈پاسخ:
مهم گریه کردن و دیدن گریه های شما نیست مهم تاثیر آن گریه هاست. یعنی وقتی گریه شما به معنی ایراد مرد و شکایت از او باشد، منجر به شکستن اقتدارش می شود. من در همان درسها گفته ام که می توانید پیش مرد و از دست مرد گریه کنید، بشرطی که سر بر شانه خودش بگذارید و از او دروی نکنید و او را از خود نرانید و ابراز شکایت نکنید و بجای آنکه بگویید تو با من چه کرده ای، شرج بدهیم که بر من چه می گذرد پس شما میتوانید پیش شوهرتان گریه کنید و برایش شرح بدهید که این اشکها به معنی شکایت و ایراد از شما نیست و شرح حال خودم برای یاری گرفتن از شماست.
دکتر #حبشی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
دکتر #حبشی
👈 سوال:
باعرض سلام، همسرم در خواستگاری عنوان کردند که خیلی اهل رفت و آمد به خانه فامیل ها نیستند چه فامیل های خودشان و چه فامیل های همسرشان. مثلا فامیل های خودش را در مناسبت ها و.. می بیند و سالی دوبار شاید همدیگر را ببینند. چون مادر ایشان وسواس دارد واز ابتدا ازخانه بقیه مردم خوشش نمی آمده!!به همین دلیل خیلی با فامیل هایشان حتی خواهر و برادر خودش نیز رفت و آمد نمی کرده است.اکنون من در خانواده ای بسیار صمیمی زندگی می کنم حتی با دایی مامانم نیز رفت و آمد داریم و خودم هم دوست دارم رفت و آمد کنم. چگونه همسرم را با خودم همراه کنم و با مخالفت هایش چگونه برخورد کنم؟ می دانم که لجبازی کردن و در مراسم خانواده های آن ها شرکت نکردن از جانب من مشکل را حل نمی کند و بدتر می شود.شما چه راه حلی را پیشنهاد می کنید؟
👈 پاسخ:
وقتی ایشان در جلسه خواستگاری ضعف خودش را صریحا تشریح کرده است ، انتظار و شکایت شما از واکنش ایشان درست نیست و شما هم خودتان را از آمد و شد و معاشرت ها محروم نکنید و از فرصتی که ایشان میدهد بهره خودتان را ببرید و اصراری برای همراه کردن شوهر نداشته باشید اما اینکه شما می توانید با رفتار متین خودتان وی را از این مشکل خود بتدریج آزاد کنید ، وابسته به این است که این آمد و شدها برای وی زحمت و فشاری نداشته باشد و بالعکس در همان مواردی که موافقت می کند بیاید ، ببیند برکاتی پیدا می کند و انس و محبت هایی می بیند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══