eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.7هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج آقا حتما این فایلها رو در کنار تمام فایل های صوتی کانال با دقت گوش کنید 💞 @zendegiasheghane_ma
⭕️ طرح چله سراسری استغاثه و دعا برای همراه با زیارت آل یاسین 📅شروع: از شب یلدا 📅پایان: شام شهادت حضرت زهرا (س) مصادف با ۹ بهمن ماه 🔰قرائت زیارت ال یاسین و پس از آن تضرع و دعا برای تعجیل در امر فرج، ⏰زمان قرائت: شبها ساعت ۱۰ و سحر ها نیم ساعت پیش از اذان صبح ♦️زمان شرکت در چله اختیاری است ✍ان شاءالله ساعت ده شب صوت دعا در کانال قرار میگیره و هر شب یادآوری خواهیم داشت 🍃🌸🍃💠🍃🌸🍃💠 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 دوستان و همراهان خوب امروز بدلیل مشکلات اینترنت یکم برای پست گذاری در کانالها با مشکل مواجهیم عذرخواهی بنده رو بپذیرید🌹🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
سلام بزرگواران ميخواين با اين يک دقيقه طولانی تر بودن امشب چکار کنين؟ چطوره تموم اين يک دقيقه رو يه کار خوب انجام بديم؟ حاضرين يک دقيقه امشب رو به کسی هديه بدين؟ يک دقيقه از امشب رو کامل به صلوات ختم کنين. هر چند تا که تونستين ؛ تو زمان شصت ثانيه هر تعداد تونستین صلوات بفرستین. هديه برای سلامتی امام زمان(ع) و شادی ارواح طيبه شهدا. مطمئن باشين اونا هم يادشون نميره بلندترين شب و قشنگ ترين دقيقه رو بهشون تقديم کردين. 🌷التماس دعا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مداحی آنلاین
مداحی آنلاین - یه عابر داره اینجا راه میره.mp3
3.05M
⏯ #نوآهنگ ویژه #یلدای_مهدوی 🍃یه عابر داره اینجا راه میره 🍃خیابون ولی عصر تنهاست 👌بسیار زیبا 🌷 #یلدای_مهدوی 🍉 #شب_یلدا 🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ♨️ @Maddahionlin 👈
یادمون نره تو بلندترین شب سال یه آقایی منتظره دعای من و تو ست تا تمام سالهای غربتش تموم بشه یادمون نره امشب که در کنار خانواده هم جمع میشیم دسته جمعی دعای رو زمزمه کنیم .... یه آقاییی یه پدر مهربون ..... نیست متوجهید؟؟؟ سالهاست که منتظر من و تو کاری کنیم امشب راس ساعت 10باهم زیارت آل یاسین و دعای فرج رو زمزمه میکنیم 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 کتاب داستانهای شگفت آقای حاجی مؤ من مزبور - علیه الرحمه - نقل کرد که در اول جوانی شوق زیادی به زیارت و ملاقات حضرت حجت علیه السلام در من پیدا شد که مرا بی قرار نمود تا اینکه خوردن و آشامیدن را بر خودم حرام کردم تا وقتی که آقا را ببینم (و البته این عهد از روی نادانی و شدت اشتیاق بود) دو شبانه روز هیچ نخوردم، شب سوم اضطرارا قدری آب خوردم حالت غشوه عارضم شد، در آن حال حضرت حجت علیه السلام را دیدم و به من تعرض فرمود که چرا چنین می‌کنی و خودت را به هلاکت می‌اندازی، برایت طعام می‌فرستم بخور. پس به حال خود آمدم ثلث از شب گذشته دیدم مسجد (مسجد سردزک) خالیست وکسی در آن نیست و درب مسجد را کسی می‌کوبد، آمدم در را گشودم دیدم شخصی عبا بر سر دارد به طوری که شناخته نمی شود، از زیر عبا ظرفی پر از طعام به من داد و دو مرتبه فرمود بخور وبه کسی نده و ظرف آن را زیر منبر بگذار و رفت، داخل مسجد آمدم دیدم برنج طبخ شده با مرغ بریان است، از آن خوردم و لذتی چشیدم که قابل وصف نیست. فردا پیش از غروب آفتاب، مرحوم میرزا محمد باقر که از اخیار و ابرار آن زمان بود آمد، اول مطالبه ظرفهارا کرد و بعد مقداری پول در کیسه کرده بود به من داد و فرمود تو را امر به سفر فرموده اند این پول را بگیر و به اتفاق جناب آقا سید هاشم (پیشنماز مسجد سردزک) که عازم مشهدمقدس است برو و در راه بزرگی را ملاقات می‌کنی و از او بهره می‌بری. حاجی مؤ من گفت با همان پول به اتفاق مرحوم آقا سید هاشم حرکت کردیم تا تهران، وقتی که از تهران خارج شدیم پیری روشن ضمیر اشاره کرد، اتومبیل ایستاد پس با اجازه مرحوم آقا سید هاشم (چون اتومبیل دربست به اجاره ایشان بود) سوار شد و پهلوی من نشست. در اثنای راه، اندرزها و دستورالعملهای بسیاری به من داد و ضمنا پیش آمد مرا تا آخر عمر به من خبر داد ونیز آنچه خیر من در آن بود برایم گذارش می‌داد و آنچه خبر داده بود به تمامش رسیدم و مرا از خوردن طعام قهوه خانه‌ها نهی می‌فرمود و می‌فرمود: لقمه شبهه ناک برای قلب ضرر دارد با او سفره ای بود هروقت میل به طعام می‌کرد از آن نان تازه بیرون می‌آورد و به من می‌داد و گاهی کشمش سبز بیرون می‌آورد و به من می‌داد تا رسیدیم به قدمگاه، فرمود اجل من نزدیک و من به مشهدمقدس نمی رسم وچون مرُدم، کفن من همراهم است و مبلغ دوازده تومان دارم با آن مبلغ قبری در گوشه صحن مقدس برایم تدارک کن و امر تجهیزم باجناب آقاسیدهاشم است. حاجی گفت وحشت کردم ومضطرب شدم، فرمود آرام بگیر و تا مرگم برسد به کسی چیزی مگو و به آنچه خدا خواسته راضی باش. چون به کوه طرق (سابقا راه زوار از آن بود) رسیدیم اتومبیل ایستاد، مسافرین پیاده شدند و مشغول سلام کردن به حضرت رضا علیه السلام شدند و شاگرد راننده سرگرم مطالبه گنبدنما شد، دیدم آن پیر محترم به گوشه ای رفت و متوجه قبر مطهر گردید، پس از سلام و گریه بسیار گفت، بیش از این لیاقت نداشتم که به قبر شریفت برسم، پس روبقبله خوابید و عبایش رابر سر کشید. پس از لحظه ای به بالینش رفتم، عبا را پس زدم دیدم از دنیا رفته است از ناله و گریه‌ام مسافرین جمع شدند، قدری حالاتش را که دیده بودم برایشان نقل کردم، همه منقلب و گریان شدند و جنازه شریفش را با آن ماشین به شهر آورده و در صحن مقدس مدفون گردید. 💞 @zendegiasheghane_ma