#آقایان_بخوانند
💠 آیا #میدانستید زنانی که در خانه #پرخاش میکنند و داد میزنند #کمبود محبت شدید از طرف همسر دارند؟ برای #آرامش همسرتان، محبت #خرج کنید!
💠 تنها انرژی و #سوخت زن برای #مدیریت خانه و همسرداری و تربیت فرزند، #محبت شوهر است.
💠 با #مهربانی و ابراز محبت به همسرتان او را آرام کنید.
💞 @zendegiasheghane_ma
#خانمها_بخوانند
*جملهی «دوستت دارم» برای زنان کولاک میکند. ولی برای مردان کلمات جادوییای به نام:
🔹 چشم...
🔸 امنیتم...
🔹 آرامشم...
🔸 تکیه گاه من...
🔹 مرد قدرتمند من...
🔸 بهت افتخار میکنم...
💞 @zendegiasheghane_ma
#صفحه50ازقرآن🍀
#جز_سه🍀
#سوره_آل_عمران🍀
پایان سوره مبارکه بقره😍😍
آغاز سوره مبارکه آل عمران😍😍😍
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به شهید محمد حسین دالوند😍
@hefzequrankarim
#ختم_قرآن
💞 @zendegiasheghane_ma
حی شدم و برای عید فطر شیرینی پختم
شیرینی پاپاتیا با اشکال متفاوت
و دونات های خوشمزه و زیبام😊☺️
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
#عید_فطر
💞 @zendegiasheghane_ma
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت144 #فصل_چهاردهم یک روز دیدم شاد و خوشحال آمد و گفت: «دیگر خیا
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت145
#فصل_چهاردهم
قربان صدقه من و بچه هایم می رفت. دقیقه به دقیقه بلند می شد، می آمد دست روی پیشانی ام می گذاشت. سرم را می بوسید. جوشانده های جورواجور به خوردم می داد.
یک دفعه حالم بد شد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. از درد فریادی کشیدم. شینا تکه پارچه های بریده شده را گذاشت روی زمین و دوید دنبال خواهرها و زن برادرهایم. کمی بعد، خانه پر شد از کسانی که برای کمک آمده بودند. قابله دیر آمد. شینا دورم می چرخید. جوشانده توی گلویم می ریخت و می گفت: «نترس اگر قابله نیاید، خودم بچه ات را می گیرم. بعدازظهر بود که قابله آمد و نیم ساعت بعد هم بچه به دنیا آمد.»
شینا با شادی بچه را بغل کرد و گفت: «قدم جان! پسر است. مبارکت باشد. ببین چه پسر تپل مپل و سفیدی است. چقدر ناز است.» بعد هم کسی را فرستاد دنبال مادرشوهرم تا مژدگانی بگیرد. صدای گریه بچه که بلند شد، نفس راحتی کشیدم. خانه شلوغ بود اما بی حسی و خواب آلودگی خوشی سراغم آمده بود که هیچ سر و صدایی را نمی شنیدم.
فردا صبح، حاج آقایم رفت تا هر طور شده صمد را پیدا کند. عصر بود که برگشت؛ بدون صمد. یکی از هم رزم هایش را دیده بود و سفارش کرده بود هر طور شده صمد را پیدا کنند و خبر را به او بدهند. از همان لحظه چشم انتظار آمدنش شدم. فکر می کردم هر طور شده تا فردا خودش را می رساند.
ادامه دارد...✒️
#قسمت146
#فصل_چهاردهم
وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم! مثلاً پسر آورده!»
ـ عجب شوهر بی خیالی.
ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش.
ـ آخر به این هم می گویند شوهر!
این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم.»
از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم. می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد!»
صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم.
ادامه دارد...✒️
💞 @zendegiasheghane_ma
باید ، که دست از گنه برداریم
مایی ، که ادعای یاری داریم ..
از خوب و بد امور ما معلوم است
سرباز امام عصر یا سرباریم ..
#أللَّهُمَعـجِـلْلِوَلیِکْألْفَرَج🌸🍃
🍃🍀🌺🍃🍀🌺🍃🍀🌺
شبتون مهدوی
یاعلی
💞 @zendegiasheghane_ma
🔸در روایات آمده است هر کس برای امر فرج حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کند :
👈 به نور قرآن مجید هدایت می شود.
👈 نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.
👈به ثواب طالب علم نائل می شود ان شاء الله.
👈 از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند.
👈در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.
🌼سلامتی و فرج حضرتش 5 صلوات..🌼
💞 @zendegiasheghane_ma