eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت163 #دختر_شینا #فصل_پانزدهم قول دادم و گفتم: «چشم.» از سر راهش
صمد؛ خدیجه و معصومه را بغل کرد و بوسید؛ اما هر کاری می کرد، مهدی بغلش نمی رفت. صدای ضد هوایی ها یک لحظه قطع نمی شد. صمد گفت: «چرا اینجا نشسته اید؟!» گفتم: «مگر نمی بینی وضعیت قرمز است.» با خنده گفت: «مثلاً آمده اید اینجا پناه گرفته اید؛ اتفاقاً اینجا خطرناک ترین جای خانه است. بروید توی حیاط بنشینید، از اینجا امن تر است.» دست خدیجه و معصومه را گرفت و بردشان توی اتاق. من هم مهدی را برداشتم و دنبالش رفتم. کمی بعد وضعیت سفید شد. صمد دوشی گرفت. لباسی عوض کرد. چای خورد و رفت بیرون و یکی دو ساعت بعد با یکی از دوستانش با چند کیسه سیمان و چند نبشی آهن برگشت. همان روز جلوی آشپزخانه، توی حیاط با دوستش برایمان یک سنگر ساختند. چند روز که پیش ما بود، همه اش توی سنگر بود و آن را تکمیل می کرد. برایش یک استکان چای می بردم و جلوی در سنگر می نشستم. او کار می کرد و من نگاهش می کردم. یک بار گفت: «قدم! خوش به حال آن سالی که تابستان با هم، خانه خودمان را ساختیم. چی می شد باز همان وقت بود و ما تا آخر دنیا با آن دل خوشی زندگی می کردیم.» گفتم: «مثل اینکه یادت رفته آن سال هم بعد از تابستان از پیشم رفتی.» ادامه دارد... گفت: «یادم هست. ولی تابستانش که پیش هم بودیم، خیلی خوش گذشت. فکر کنم فقط آن موقع بود که این همه با هم بودیم.» چایش را سر کشید و گفت: «جنگ که تمام بشود. یک ماشین می خرم و دور دنیا می گردانمت. با هم می رویم از این شهر به آن شهر.» به خنده گفتم: «با این همه بچه.» گفت: «نه، فقط من و تو. دوتایی.» گفتم: «پس بچه ها را چه کار کنیم.» گفت: «تا آن وقت بچه ها بزرگ شده اند. می گذاریمشان خانه. یا می گذاریمشان پیش شینا.» سرم را پایین انداختم و گفتم: «طفلی شینا. از این فکرها نکن. حالا حالا ها من و تو دونفری جایی نمی توانیم برویم. مثل اینکه یکی دیگر در راه است.» استکان چای را گذاشت توی سینی و گفت: «چی می گویی؟!» بعد نگاهی به شکمم انداخت و گفت: «کِی؟!» گفتم: «سه ماهه ام.» گفت: «مطمئنی؟!» گفتم: « با خانم آقا ستار رفتیم دکتر. او هم حامله است. دکتر گفت هر دویتان یک روز زایمان می کنید.» ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
💫🍃🕊🌼🌼🌼🕊🍃💫 ❤ 🍃🌼 مهدی جان، امام خوبم! دلتنگ آمدنت هستم کاش آنگونه باشم که تو می خواهی 🍃🌼 امامم مرا از نفس رهایم ده جز تو که طبیب قلب من باشد کسی را زین میان نمی بینم 🕊🌹 الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج 🌹🕊 ✨ شبت بخیرپادشاه تنهای زمین ✨ 🌙 🤲💚 ‌ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح روز دوشنبه تون بخیر یه روز بهاری دیگه از راه رسید. انشاءالله امروز بتونید برای خانواده تون بهترین روز رو بسازید . روزتون پر از انرژی مثبت و شادابی🌹🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
در کتاب زادالعارفین آمده است شیخ حسن بصـری برای به صحرا رفت. دربین راه برای استراحت پیش چـوپانی نشست و مقداری شیر از او خواست که بنوشد کمی بعد ، گله چوپان خواست از کوه پایین بـرود ، چوپان ندایی داد و گله بلافاصله به‌ جای خـود برگشت. شیخ حسن وقتی این صحنه را دید حالش دگرگون شد و رنگ از رخسارش پرید و بیهوش شد. وقتی به‌ هوش آمد چوپان علت حال اورا پرسید. شیخ گفت گوسفندان تو ندارند اما آنها می دانند که تو خیـرشان را می خـواهی و بـا شنیدن صدای تو سریع اطاعت کرده و از راه بیراهه برگشتند اما من که انسانم و عاقل حرف و امر خـالق خود را کـه به نفع مـن فرموده است، گوش نمی‌ دهم. کاش به اندازه این ، من از خدای مهربان اطاعت و امر او را گوش می دادم 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ⏪چکار کنم‌ همسرم هر چی من میگم گوش کنه و همیشه عاشقم بمونه؟ مرسی مشاور: خانم قربانی ⏪پرسشگر محترم، سوال شما یک تناقض را در بر میگیرد و ان اینکه هیچگاه عاشق ماندن زوجین‌ با اطاعت مرد از زن جور در نخواهد آمد. زمانی زوجین به صمیمیت پایدار خواهند رسید که حقوق و تکالیف به درستی رعایت شود و هر دو طرف نیازهای یکدیگر را در همراهی با هم براورده شده ببینند‌. جالب این است که خواسته تان کاملا به زیان خود شماست و در پی درخواستی که دارید اولین و بزرگترین ضرر را خود شما متحمل خواهید شد. چرا که شما یک زن هستید و ذاتا نیاز به حمایت شدن دارید. اگر بخواهید حرف شما اطاعت شود در واقع طالب جایگاه ریاست هستید و فرد رییس هم حمایت کننده خواهد بود و نه حمایت شونده. امیدوارم متوجه تناقض شده باشید. از طرفی مرد طالب اقتدار است و دوست دارد رییس بودن و برتر بودنش از جانب همسر تایید شود.‌ حتی در ظاهر هم که شده حرف اخر برای او باشد و همسرش خود را مطیع او نشان دهد. در چنین زمانی ست که مرد با نهایت وجود به زن توجه میکند و زن به دلیل دریافت این توجه که نیاز اساسی اوست، احساس خوشبختی تمام میکند. البته بحث اطاعت و تبعیت زن به معنی زورگویی مرد نیست و در صورت همراهی و رعایت اصول ارتباط مثبت، مطمئنا هر نوع تصمیم گیری به صورت مشورت اتخاذ میشود که این نوع همکاری خوشایند هر دو طرف است و ایجاد رضایت میکند. پیشنهاد میکنم مطالعه ای در باب حقوق زن و مرد و فلسفه ان داشته باشید و راه های جلب صمیمیت زوجین را با دقت بخوانید و بکار ببندید. در پناه حق و عاقبت بخیر باشید 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد قابل توجه خانمها👇👇😊 چطوری از همسرم پول بگیرم؟؟؟؟ 💞 @zendegiasheghane_ma
ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ، ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ مى ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟ 👈ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ و با همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟ 👈ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴتى ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ یه جای کار ایراد داره 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ زنان در مقابل كوچكترين تغييرات ظاهرى خود، از قبيل رنگ مو يا لباس جديد حساس هستند و منتظرِ واكنش همسرشان هستند. نسبت به اين تغييرات واكنش نشان دهيد و تعريف كنيد... 💞 @zendegiasheghane_ma