#پرسش_پاسخ
#مشاوره
خانم #شاکری کارشناس ارشد مشاوره خانواده
#مهارت_لازم_برای_جواب_درست_دادن_رو_ندارم
#پرسش
سلام خسته نباشید
من سه ساله ازدواج کردم و یک پسر 10 ماهه هم دارم
اما هر کاری کردم هنوز نتونستم با خانواده همسرم به تعادل برسم
الان بچه ام هم داره از این موضوع اذیت میشه
مثلا منو تحقیر میکنن و مسخره میکنن؛ من سکوت میکنم که کدورت پیش نیاد اما در خودم جمع میشه و مثل آتشفشان میشم
مهارت لازم رو برای جواب درست دادن ندارم.
و اینکه نمیتونم جلوی دخالت هاشون رو بگیرم
نظر خودشون رو تو همه چیز زندگی ما تحمیل میکنن و همسرم هم راضیه
اما من دوست ندارم اینجوری
لطفا راهنماییم کنید
ممنون
#پاسخ
🍀سلام
به نظر می رسه برای رابطه با خانواده همسرتون،،
خیلی خودتون رو اذیت می کنید و به خودتون سخت می گیرید.
معمولا بزرگترها_ مخصوصا وقتی به سن میانسالی میرسند_ دوست دارند تجربه هاشون رو به بچهها شون بگن.
ممکنه شیوه بیان شون خوب نباشه،،
اما نیت شون بد نیست. 👉
اما اینکه می فرمایید شما رو مسخره میکنند،،
بسیار ناراحت کننده است 😔
مسخره کردن، طعنه زدن و دخالت کردن در امور شخصی،،
رفتارهای مذموم و نامناسبی هستند که باعث کاهش عزت نفس در شخص می شوند.
دو کار انجام بدین عزیز :
1 . ضمن احترام و تکریم اونها،،
آگاهانه حرف هاشون رو نشنوید! 👉
❌وقتی در سکوت و کامل به طعنه ها و سرزنش های اونها گوش می کنید،،
👈 گویی تیرهای شلیک شده رو برمی دارید،،
و به ذهن و قلب تون فرو میکنید.❌
❎و این بسیار دردناک و اذیت کننده ست.
2 . رابطه خودتون و همسرتون رو بسیار تقویت کنید.
هر چقدر رابطه تون با شوهرتون گرم و صمیمی باشه،،
👈هم کمتر اذیت میشین،،
👈و هم قدرت درک و حمایت ایشون نسبت به شما افزایش پیدا میکنه...
👈و هم در بین خانواده همسرتون،،
⏪ ایشون مستقیم و غیرمستقیم با شما همراهی می کنند.
‼راز همراهی همسرتون،،
غیبت و شکایت نکردن شما از خانواده شون هست. ✅
🌟 سلامتی و تعجیل در ظهور مهدی فاطمه صلواتی هدیه کنید .
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
بانو،، خانه کوچکت زیبا و دلنشین ست،،
خانه بزرگ دلت هم، آرامش بخش و تسلی دهنده،،، تو کارگزار خدای عزیز هستی در میان خانواده..
تبریک بانو، بندگی، آرامش دارد!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹💥🌹💥🌹💥🌹💥🌹
به عزیزانی که تازه به خانواده بزرگ زندگی عاشقانه پیوستند ؛ خوش آمد میگم خوشحالیم که به جمع ما اضافه شدید
ازتون دعوت میکنیم تا در دو کانال دیگر زیر مجموعه کانال زندگی عاشقانه هم حتما #عضو شید
✅ عاشقانه های حلال : کانالی که برای رفع نیاز به متنها و ایده های عاشقانه زوجین عزیز ایجاد شده
✅ هنرکده بانوان هنرمند : ویژه تمام بانوان و دختران ایرانی که میخوان از زمانشون بهترین استفاده رو بکنند😍👇👇
KhanevadeMotaali14-18k.mp3
5.06M
#خانواده_متعالی
#قسمت14
آنچه خواهید شنید👇
💥خودخواهی پسندیده و ناپسند
💥خودخواهی ناپسند در خانواده
💥عدم خودخواهی باعث درک تفاوتها(چند مثال)
💥غیرت
💥نیاز به ابراز محبّت
💥غرور
💥بخشش خطاها
💥گفتگو و مجالست با خانواده
💥دیگربینی یک مهارت ارزشمند اخلاقی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
خانم وآقای خونه؛
شوخی های شما، باهم؛
توی نگاه خدا، خیلی می ارزه
اما...
باید زیرکانه، شوخی های موردپسند همسرتون رو کشف کنین!
وگرنه،نتیجه عکس،می گیرين!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت107 چشمام رو باز ميكنم. به خاطر نور تندي كه تو محيط بود و فوق العاده آزار دهند
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت108
با شنيدن صداي اميرحسين دوباره درد و سوزش فراموش ميشه و دوباره باهم چشم تو چشم میشیم.
امیرحسین _ درد داره؟
_ یکم ولی نه به اندازه سری قبل .
امیرحسین _ راستش، چیزه ....هیچی فقط حلال کنید .....
فکرای مزاحمی که با این حرفش به مغزم هجوم اوردن رو کنار زدم و
با تعجب و پرسشی نگاش کردم _ چطور؟ چیزی شده ؟
امیرحسین _ نه نه. نگران نشین. آخه آخه سِرُمِتون رو من وصل كردم گفتم حلال كنيد اگه.....
حرفش رو قطع ميكنم _ نه نه. ممنون. من كلا تو سرم وصل كردن مكافاتم.
.
.
.
.
.
با صداي زنگ در از جام بلند ميشم. بي حوصله به سمت پذيرايي ميرم . با صداي نسبتا بلندي مامان رو صدا ميكنم بعد از اينكه به نتيجه اي نميرسم به سمت آيفون ميرم. با ديدن چهره اميرحسين بعد از چند روز لبخندي مهمون لب هام ميشه. در رو ميزنم و گوشي اف اف رو برميدارم.
_ سلام. بفرماييد.
اميرحسين_ سلام. مزاحم نميشم. ميشه يه لحظه بيايد تو حياط فقط لطفا.
_خب بفرماييد داخل.
اميرحسين_ كارم كوتاهه طول نميكشه.
گوشي آيفون رو ميزارم ، چادر رنگي مامان رو برميدارم و ميرم تو حياط. با ديدن اميرحسين كه چند شاخه گل رز گرفته بود جلوي صورتش ذوق ميكنم ، كمي ميپرم و دستام رو به هم ميزنم_ واي مرررررسي.
اميرحسين ميخنده و گل هارو به طرفم ميگيره و با لبخند ميگه _ بفرماييد ، تازه متوجه حركت ضايع خودم ميشم. چشمام رو روهم فشار ميدم و ميگم_ ببخشيد . من گل رز خيلي دوست دارم ، ذوق زده شدم.ممنون
اميرحسين_ قابل شمارو نداره.
گل هارو ازش ميگيرم و تعارف ميكنم كه بياد تو اما قبول نميكنه. بعد از چند ثانيه چهرش جدي ميشه و ميگه _ راستش ، اين چند روزه تلفن همراهتون خاموش بود ، نميخواستم مزاحم منزل هم بشم ، نگران شدم اومدم ببينم چيزي شده؟
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت109
تو دلم فقط قوربون صدقه لفظ قلم حرف زدن و نگران شدنش ميرفتم و به خودم فحش ميدادم كه چرا باعث اذيت و نگرانيش شدم.
_ نه. چيزي نشده ببخشيد اگه باعث نگرانيتون شدم.
"اي واي. اره جون خودت. چيزي نشده. همش دروغ بگو فقط "
اميرحسين_ خب خداروشكر. پس من ديگه رفع زحمت ميكنم.
_ اختيار داريد. ممنون كه اومديد. راستش.....راستش.....
اميرحسين_ راستش؟
_ هيچي
اميرحسين_ هيچي؟
_ اره
اميرحسين_ راستش؟
_ دلم براتون تنگ شده بود.
بدون اينكه منتظر عكس العملي از جانب اميرحسين باشم ميگم خداحافظ و با حالت دو سريع ميرم تو خونه. در رو ميبندم و پشت در ميشينم. دستم رو ميزارم رو قلبم كه تند تند خودش رو به اين ور و اون ور ميكوبيد. "واااااي داشتم گند ميزدما. "
اين چند روزه از ترس آرمان گوشیم رو خاموش کرده بودم ، هرچقدر هم که با تلفن خونه به عمو زنگ میزدم خاموش بود. سریع به اتاق میرم ، گوشیم رو از کشوی دراور بر میدارم و روشنش میکنم. 25 تا تماس بی پاسخ از امیرحسین و 5 تا شماره ناشناس. گوشی رو قفل میکنم و روی میز میذارم ، به سمت پذیرایی میرم که صدای زنگ باعث میشه برگردم. همون شماره ناشناس
"نکنه امیرحسین باشه"
دایره سبز رنگ رو به قرمز میرسونم و گوشی رو کنار گوشم میگیرم.
_ بله؟
با پیچیدن صدای نفرت انگیز آرمان تو گوشی ، سریع تماس رو قطع میکنم و چند دقیقه فقط به صفحه گوشی خیره میشم.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══