🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️
یک واژه پشت واژه و
یک خشت روی خشت
دستم به روی دفتر
شعرم چنین نوشت :
در سایه سار قبه سالار کربـلا
کفران نعمت است
طلب کردن بهشت
🌹صلی الله و علیک یا ابا عبدالله🌹
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️
#مـا_را_دریـاب 🍃🌹🍃
اے چشـــمہ دین ناب ما را دریاب
فرزنــــد ابوتـراب مـا را دریــاب
خورشیـد قـشنگ فاطـمہ مــهدے جان
بر عالــم ما بتـاب و ما را دریــاب
💫اللّٰھـُــمَ ؏َجِّل لِوَلیڪَ الْفَرَجْــ💫
روزتون مهدوی
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹
#تقویم_شیعه
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۲۳ مهر ۱۳۹۷
میلادی: Monday - 15 October 2018
قمری: الإثنين، 5 صفر 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️15 روز تا اربعین حسینی
▪️23 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️24 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️29 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️32 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹
الهى...
که همیشه مسیر زندگیتون
پر از گل باشد
با ارزوى سلامتى
وشاد كامى براى شما عزيزان
روزخوبى براتون ارزومندم
مطالب امروز تقدیم نگاه مهربونتون😊👇👇
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️
#داستان_کوتاه
#نجاری_بود_که_زن_زیبایی_داشت
که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید
نجار آن شب نتوانست بخوابد .
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب
پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد
صبح صدای پای سربازان را شنيد.
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم .
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند.
دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی .
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت
فکر زيادی انسان را خسته می کند .
درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی
یا از زندگی عقب
در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظر رحمت بی کرانش باش
💞 @zendegiasheghane_ma
#سلامت
به جای پنیسیلین چای دارچین بخورید.
دارچين رگها را باز ميكند.
وبدن را در مقابل امراض قوی کرده و تب بر است
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹
تقدیم به ❤️قلب تپنده خانه ها
🔵 زن ها قلب خانه اند...
زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد...
زن ها اگر موهایشان را شکل دهند، اگر صورتشان را آرایش کنند، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند...
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند،
اگر شوخی کنند، بخندند، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند...
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد، اگر ذره ای بی حوصله و نا امید به نظر برسد،
تمام اهل خانه را به غم کشیده است...
آری زن بودن دشوار است، زنان ارمغان آور شادی، گذشت و خنده اند
یادمان نرود قلب خانه باید بتپد...❤️❤️❤️
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#خانواده_متعالی استاد #پناهیان #قسمت8 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#خانواده_متعالی
استاد #پناهیان
#قسمت9
آنچه دراین فایل صوتی میشنوید👇
عظمت ایثار و دشواری اخلاص
اخلاص و ایثار، زیربنای همه توصیههای اخلاق خانواده
چرا برخی به توصیههای اخلاقی عمل نمیکنند؟
خدمت به خانواده فرصتی برای اخلاص و ایثار
خصلتهایی که مرد برای خانوادهداری به آنها نیاز دارد
حسن معاشرت
خرج کردن حساب شده
غیرت
زنها از غیرت مرد لذّت میبرند
مشکل فیلم ها با غیرت مردان
روضه غیرت امام حسین(ع)
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#مبارزه_بادشمنان_خدا
نویسنده: شهید سید طاها ایمانی
داستان واقعی
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹 #مبارزه_بادشمنان_خدا #شهیدایمانی #قسمت10 #قسمت دهم داستان دنباله دار مبارزه با دشم
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
#مبارزه_بادشمنان_خدا
#شهیدایمانی
#قسمت11
#قسمت یازدهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: به ایران خوش آمدی
یه لبخندی زد ایستاد به نماز ... بدون توجه به من ... .
در باز بود و به خوبی می دونستم بهترین فرصت برای فراره ... اما پاهام به فرمان من نبود ... .
وضو گرفتم. ایستادم به نماز ... نماز که تموم شد. دستم رو گرفت و برد غذاخوری حرم ... غذاش رو گرفت و نصف کرد ... نصفش رو با سهم ماست و سوپش داد به من ... منم تقریبا دو روزی می شد که هیچی نخورده بودم ... دیگه نفهمیدم چی دارم می خورم ... غذای شیعه، غذای حضرت ... .
.
قبل از اینکه اون دست به غذاش بزنه، غذای من تموم شده بود ... بشقابش رو به من تعارف کرد و گفت: بسم الله ... فکر کردم منظورش اینه که بسم الله بگو و منم بی اختیار و نه چندان آهسته گفتم: بسم الله ... نمی دونم به خاطر لهجه ام بود یا حالتم یا ... ولی حاجی و اطرافیان با صدای بلند خنده شون گرفت ... مونده بودم باید بخندم، بترسم یا تعجب کنم ... .
کم کم سر صحبت رو باز کرد ... منم از هر تکه ماجرا یه تیکه هایی رو براش تعریف کردم و فقط گفتم که به خاطر خدا از کشورم و خانواده ام دل کندم و اومدم ایران تا به خاطر اسلام مبارزه کنم و حالا هم هیچ جا پذیرشم نکردن و میگن خلاف قانونه و باید برگردم کشورم و اجازه تحصیل و اقامت ندارم ... .
وقتی داشتم اینها رو می گفتم، تمام مدت سرش پایین بود و دونه های تسبیحش رو بالا و پایین می کرد ... حرف های من که تمام شد، از جا بلند شد و رفت سمت قرآن و قرآن باز کرد ... بعد اومد سمتم. دستش رو گذاشت روی شانه ام و گفت: به ایران خوش اومدی ... .
پ.ن: از قول برادرمون: در بین ما استخاره کردن وجود نداره و من برای اولین بار، اونجا بود که با این عمل مواجه شدم و اصلا مفهوم این حرکات رو درک نمی کردم ... بعدها حاجی به من گفت؛ جواب استخاره، آیه ای از قرآن بود که خداوند به مومنین دستور میدن در راه خدا هجرت کنن
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
#مبارزه_بادشمنان_خدا
#شهیدایمانی
#قسمت12
#قسمت دوازدهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: مقر مخفی سپاه
اون شب، حاجی با اصرار من رو برد خونه اش ... هم جایی برای رفتن نداشتم، هم جرات رفتن به خونه یه روحانی شیعه رو نداشتم ...
در رو که باز کرد، یا الله گویان وارد خونه شد ... از راهروی ورودی خانه رد شدیم و وارد حال که شدیم؛ یک شوک دیگه به من وارد شد ... .
عکس نسبتا بزرگی از آقای خامنه ای با امام خمینی، روی دیوار بود ... فکر کردم گول خوردم و به جای خونه حاجی، منو آورده به مقر و مراکز مخفی سپاه یا روحانی ها و الانه که ... .
ناخودآگاه یه قدم چرخیدم سمت در که فرار کنم ... که محکم پای حاجی رو لگد کردم و از ضرب من، خورد توی دیوار ... .
بدون اینکه چیزی به من بگه یا سوالی بکنه، خانمش رو صدا زد و رفت، لباسش رو عوض کرد ... .
اون شب تا صبح، با هر صدای کوچکی از خواب می پریدم و می نشستم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم، فردا با چه چیزی مواجه میشم ... .
فردا صبح، حاجی من رو با خودش برد و با ضمانت و تعهد خودش، من رو ثبت نام کرد ... تنها فکری رو که نمی کردم این بود که من، شب رو توی خونه مدیر یکی از اون حوزه های علمیه ای خوابیده بودم که دیگه حتی خواب پذیرش در اونجا رو هم نمی دیدم ...
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
#مبارزه_بادشمنان_خدا
#شهیدایمانی
#قسمت13
#قسمت سیزدهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: زندگی میان بهشت
بدون اینکه من کاری بکنم، حاجی خودش پیگیر کارهای من شد ... تاییده و مجوز تحصیل و اجازه اقامت از وزارت و ... .
روز موعود رسید ... توی خوابگاه بهم کمد و تخت دادن ... دلم می خواست از شدت خوشحالی گریه کنم ... مدام از خدا تشکر می کردم ... باور نمی کردم خدا چنین نصرت و پیروزی ای رو نصیب من کرده و کاری کرده که با دست خودشون، نابودشون کنم ... .
بیشتر از همه، زمانی شادی من چند برابر شد که فهمیدم وسط بهشت قرار گرفتم ... توی خوابگاه پر از شیعیان مختلف، از کشورهای مختلف بود ... امریکای شمالی و جنوبی، آفریقا، آسیا و اروپا ... مسلمان و تازه مسلمان، و همه شیعه ... هیچ چیز از این بهتر نمی شد ... .
بالافاصله یک برنامه هدف گذاری شده درست کردم ... مرحله اول، نفوذ بین اقوام مختلف ... مرحله دوم، شناسایی اخلاق، فرهنگ و تفکرات و نقاط قوت و ضعف تک تک شون بود ... نقش و جایگاه اسلام بین اونها ... میزان و درصد نفوذ شیعیان در بین حکومت و قدرت ... مرحله سوم، شناسایی علت شیعه شدن تازه مسلمان ها ... شیعیان از چه راهی اونها رو شست و شوی مغزی داده بودن؟ ... و آخرین مرحله، پیدا کردن راهکارهای نابودی شیعه در هر فرهنگ و قوم و ملیت بود ... .
بالاخره ماموریت من شروع شد ... مرحله اول، نفوذ ... .
همزمان باید مطالعاتم رو هم شروع می کردم ... یک ماه دیرتر از بقیه اومده بودم ... زمانم رو تقسیم کردم ... سه ساعت می خوابیدم و بیست و یک ساعت، تلاش می کردم ... دیگه هیچ چیز جلودار من نبود ...
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
#مبارزه_بادشمنان_خدا
#شهیدایمانی
#قسمت14
#قسمت چهاردهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: درست وسط هدف
کم غذا می خوردم و بیشتر مطالعه می کردم ... .
بین بچه ها می چرخیدم و با اونها دوست می شدم ... هر کاری از دستم برمیومد براشون می کردم ... اگر کسی مریض می شد و تب می کرد تا صبح بیدار می موندم ازش مراقبت می کردم ... سعی می کردم شاگرد اول باشم و توی درس ها به همه کمک کنم ... برای بچه ها هم کلاس عربی و مکالمه میزاشتم ... توی کارها و انجام کارهای خوابگاه پا به پای بچه ها کمک می کردم ... چون هیچ کس از شستن توالت ها خوشش نمیومد، شیفت سرویس ها رو من برمی داشتم ... .
از طرف دیگه، همه می دونستن من نور چشمی حاجی هم هستم ... همه اینها، دست به دست هم داده بود و من، کانون توجه و محبوب خوابگاه و رئیس طلبه ها شدم ... .
تمام ملیت ها حتی با وجود اختلافات عمیقی که گاهی بین خودشون هم بود، بهم احترام میزاشتن ... و زمانی این نفوذ کامل شد که کار یکی از بچه ها به بیمارستان کشید ... .
ایام امتحانات بود و برنامه ها و حجم درس ها زیاد ... هیچ کس نمی تونست برای مراقبت بره بیمارستان ... از طرفی مراقبت ویژه و لگن گذاشتن و ... توی اون شرایط درس و امتحان خودم رو هم باید می خوندم ... .
وقتی با این اوضاع، شاگرد اول شدم ... کنترل کل بچه ها اومد دستم ... اعتبار و محبوبیت، دست به دست هم داد ... حتی بین اساتیدی که باهاشون درس نداشتم هم مشهور شده بودم ... .
دیگه اگر کسی، آب هم می خورد، من ازش خبر داشتم ... توی یک ترم، اولین مرحله از ماموریتم به پایان رسید ...
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
#مبارزه_بادشمنان_خدا
#شهیدایمانی
#قسمت15
#قسمت پانزدهم داستان دنباله دار مبارزه با دشمنان خدا: فاطمیه
دیگه هیچ چیز جلودارم نبود ... شده بودم رئیس شیعه ها و از عمق دلم بهشون می خندیدم ... به کسی اعتماد کرده بودن که قسم خورده بود با دستان خودش سر 346 شیعه رو می بره ... .
هر چی به فاطمیه نزدیک تر می شدیم، تصویر کله پاچه عمر بیشتر جلوی چشمم میومد و آتش خشمم داغ تر می شد ... .
.
بین بچه ها پیچید که امسال سخنران فاطمیه، آیت الله فاطمی نیاست ... خیلی خوشحال بودن ... وقتی میزان ارادت شون رو دیدم تصمیم قاطع گرفتم که باید برم، هم از نزدیک بیینمش و به صحبت هاش گوش کنم ... و هم کامل بشناسمش ... .
با بچه ها رفتم و به هر زحمتی که بود توی آبدارخونه حسینیه مشغول شدم ... .
سخنرانی شب اول شروع شد ... از سقیفه شروع کرد ... هر لحظه منتظر بودم به خلفا اهانت کنه اما بحث عمیق و منطقی بود ... حتی سر سوزن به کسی اهانت نکرد ... بر اساس کتب شیعه و سنت حرف می زد ... دقیقا خلاف حرف وهابی ها ... .
اگر چه نمی تونستم اونها رو قبول کنم اما مغزم پر از تناقض شده بود ... تناقض ها و سوالاتی که ده شب، خواب رو از چشم هام گرفت ... و این آغاز طوفان من بود ...
💞 @zendegiasheghane_ma
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
سلام دوستان دیروز آب هویج گرفتم حیفم اومد تفاله های هویجو دور بریزم باهاش مربا درست کردم☺️خیلی خوشمزه شده😊
✍آفرین به این بانو👌
💞 @zendegiasheghane_ma
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
استقبال ازهمسرباشام سالم
کوفته برنج
برنج پخته وپياز را باهم چرخ کنید ،وبعد تخم مرغ ونمک و ادویه وسبزی کوفته وارد نخودچی هم بزنید و مثل سوسیس درست کنید و سرخ کنید
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
شل زرد نذری امروزم
به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س)😢
انشاا...که قبول کنن😔
✍قبول باشه بانو
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
جلسات سرکار خانم #محمدی
#نظموهدف1_جلسه6_قسمت21
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
📢 امام رضا علیهالسلام می فرماید در بدن انسان رگی به نام رگ عشا وجود دارد که چنانچه شخص #شام نخورد آن رگ تا صبح وی را نفرین میکند و میگوید خدا تورا گرسنه وتشنه کند چنانکه مرا گرسنه وتشنه کردی. پس هیچ یک از شما شام خوردن را ترک نکنید هر چند به لقمه ای از نان یا جرعه ای از آب باشد.✅
🔔حالا دشمن میگه شام نخورید. وقتی رژیم میگیرید.میگن ناهار بخور. شام نخور. این کار دشمنه.
🍗 یکی از مواردی که در بحث خوردن هستش اینه که از جلوی خودمون غذا برداریم.
✅ هر گاه سفره گسترده شد از نزد خود بخور واز پیش روی همنشین خود غذا برندار و از قله غذا نخور زیرا برکت از بالای آن میرود.
🍲 هر گاه ترید خوردید از پیرامون آن بخورید زیرا برکت در وسط آن است.
👈 کلا وسط غذا برکتش هستش.
👌وقتی هم که غذا میخورید خورده هایی که توی سفره هستش مثل برنج مثل نون اینها رو بخورید. ور ندارید کاملا سطل آشغالی بریزید.
🌯 این نون و غذا تو خونه باید به چشم برکت نگاه بشه قدیما نون را میدیدن، میگرفتن میبوسیدن میذاشتن پیشونیشون میگفتن برکت خداست.
😱 الان تنها چیزی که تو خونه ها ارزش نداره نونه. که تو سطل آشغال میریزند
🐥 همه رو جدا بکنید.
تو یه پلاستیک جدا بذارید . اگه میتونید برای گنجیشکا وقتی هوا سرده پشت
پنجره ای جایی بذارید، خیس کنید، خورد کنید بذارید بخورن
🍃ولی ته سفره رو خودتون بخورید برکت داره.
❌برای خوردن و آشامیدن هم با دست چپ نخورید. بادست راست بخورید. من خودم اینقدر که بحث شروع با راست را تمرین کردم دیگه شرطی شدم
✨ لباس میپوشید از دست
راست بپوشید. غذا میخواید بخورید با دست راست، آشپزی می کنید با دست راست شروع کنید. میخواهید وارد خانه شوید با پای راست وارد شوید و ...
چپ دست ها البته فرق دارند. بعضی کارها را نمی تونند با راست انجام دهند.
⛔️ فرمودند از ظرف شکسته آب نخورید، مثل چهارپایان آب نخورید.
👈یعنی چی؟ آب میریزه سرشو میاره سمت لیوان. بجای اینکه لیوانو ببره بالا سرشو میاره پایین.
👶 بعد تازه به بچه هم یاد
میده میگه مواظب باش آب نریزه، سرتو بیار پایین بخور نریزه. سر پایین کردن اشتباهه.❌
⛔️ از سمت دستگیره ی ظرف آب نخور چرا که محل جمع شدن چرک و آلودگی هست.
🔥 کسی که در ظرف طلا و نقره غذا میخورد یا نوشیدنی می آشامد در شکم خود آتش دوزخ را قرقره کرده است.
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
حلوای کدوحلوایی نذرسه ساله امام حسین که امروزبراشون درست کردم وبیرون دادم .
✍قبول باشه اجرتون با سه ساله ارباب👌
💞 @zendegiasheghane_ma
#حی_بودن
#آشپزخانه_بهشتی
#ارسالی_اعضا
منم یمقدار کدوحلوایی تو خونه بود که خورده نمیشد، باهاش کیک خوشمزه درست کردم به نیت حضرت رقیه سلام الله علیها
امیدوارم به کرمشون بپذیرن❤️
✍نوش جان اعضای خانواده
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹
#حدیث_عشق
فضیلت صلوات
🌸✨پیامبر اڪرم صلےاللهعلیهوآله ؛
هر ڪس هر روز از روے محبت،
بر من سہ صلوات فرستد،
بر خداست ڪہ گناهان او را
همان روز یا همان شب بیامرزد✨
📚 بحار ج۹۴ ص۶۹
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟
#آه_ڪربلآ
جنت براےشیعیان
زیباست اما✨
زیباتر از راهِ
نجـف تا ڪربلآ نہ💓
موڪب بہ موڪب اربعیـن
عشاق جَمـعند❤️
امـسال آقاقسمت من هسـت
یانہ؟!😭🖐
#خستہ_شدم_ازدورے
شبتون نورانی
اربعین روزی امسالتون
التماس دعا
یاعلی
💞 @zendegiasheghane_ma