#حسین‌جانم✨♥️ ♡《شب های هجر هر سحرش اشک ریختم》 ♡《از داغ روضه ی جگرش اشک ریختم》 ☆《من را که راه نیست به سمت ضریح تو》 ☆《یک عمر شد که پشت درش اشک ریختم》 #شب_جمعه 💞 @zendegiasheghane_ma

#دختر_شینا خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) #بهناز_ضرابی_زاده 💞 @zendegiasheghane_ma

#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت52 #فصل_هشتم صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: «بچه ها که خوابیدند، خودم می آیم کمکت.» بچه ها داشتند در بغل ما به خواب می رفتند. اما تا آن ها را آرام و بی صدا روی زمین می گذاشتیم، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند. از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم، بچه ها را روی پاهایمان گذاشتیم و نشستیم و تکان تکانشان دادیم تا بخوابند. اما مگر می خوابیدند. صمد برایم تعریف می کرد؛ از گذشته ها، از روزی که من را سر پله های خانه عموی پدرم دیده بود. می گفت: «از همان روز دلم را لرزاندی.» از روزهایی که من به او جواب نمی دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می کرد تا به خواستگاری ام بیاید. می گفت: «حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت ترین زن قایش بشوی.» صدای صمد برای بچه ها مثل لالایی می ماند. تا صمد ساکت می شد، بچه ها دوباره به گریه می افتادند. هر کاری کردیم، نتوانستیم بچه ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه کار کنیم. تا می گذاشتیمشان زمین، گریه شان درمی آمد. مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض اینکه شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند. جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند. ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma

💠 به حرمت دستی که همیشه پای صندوق انتخابات، #رای داد فردا می‌آییم! #انتخاب_درست #مجلس_انقلابی #حاج_قاسم_سلیمانی شبتون مهدوی 💞 @zendegiasheghane_ma

سلام 2 اسفند روز حماسه ایرانیان بر شما همراهان کانال مبارک باد 🌹🌹

#توییت | چرا شرکت در انتخابات یکی از مهم‌ترین احکام دین است؟ @Panahian_ir 💞 @zendegiasheghane_ma

سلام آقا جانم دوباره جمعه و ما در صف چشم انتظاران تو هستیم بیا پایان بده بر این همه دلواپسی ها السلا م علیک یا صاحب الزمان 💞 @zendegiasheghane_ma

✅ از مشهدی ها و اصفهانی ها و شیرازی ها و تهرانی های عزیز خواهش میکنیم که فقط به لیست کامل رای بدن متاسفانه غربگراها در کمین هستن و منتظر لغزش ما... بله درسته که نقدهایی دارید ولی در این شرایط مومن از بالا نگاه میکنه تا بهترین تصمیم رو بگیره...

⭕️ عزیزان دقت کنید که👇 ✅حتما تعرفه مهر داشته باشه اونم 2تا مهر شورای نگهبان و مهر هیات اجرایی ✅حتما اثر انگشت بزنید (برای احتیاط بیشتر) ✅حتما کد کاندیداها با نام ایشان معتبر و درست باشه ✅هر گونه تخلف مستندی که با چشم خود دیدید تماس با ۱۳۶ سازمان بازرسی کل کشور و همین امروز قبل از اتمام رای گیری نذارید برا فردا که دیره وقوانین دیگه ایی داره انشاءالله زحمت میکشید و به وظیفه تون عمل میکنید تمام و کمال باشه.

علی آقا ونازنین زینب خانم جعفری از شهر اندیشه استان تهران👌 #ارسالی_اعضا #مجلس_قوی #نسل_سلیمانی 💞 @zendegiasheghane_ma

روز #انتخابات روز جشن ملی است آنرا به همه مردم ایران تبریک‌میگویم #رهبرانقلاب @mahdipouraskari

🍃🍃🍃 #باز_هم_غروب_جمعه چه‌روزها که یک‌به‌یک‌غروب‌شد،نیامدی چه اشکها که در گلو، رسوب‌شدنیامدی خلیل‌آتشین‌سخن، تبر به‌دوش بت‌شکن خدای‌ما دوباره‌سنگ وچوب شدنیامدی برای ما که‌خسته‌ایم و دل‌شکسته‌ایم،نه برای‌ عده‌ای، ولی چه خوب شد نیامدی تمام طول هفتـه را در انتظار جمعه ام دوباره‌صبح،ظهر،نه، غروب شد نیامدی ❥┈┈••✾❀🕊♥🕊❀✾••┈┈❥ 🌟اللّٰھـُــم؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْــــ♥ 💞 @zendegiasheghane_ma

🍃🍃🍃 🌸یا صاحب الزمــــان(عج) انتظار منـــو آواره کرده هجر یار تو دلـــ💔ـــم خونه کرد #غروب‌جمعه🌄🌄🌄 #دلتنگی💔💔💔 💞 @zendegiasheghane_ma

#دختر_شینا خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) #بهناز_ضرابی_زاده 💞 @zendegiasheghane_ma

#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت53 #فصل_هشتم حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم. اما صمد به تنهایی از عهده بچه ها برنمی آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی شد بچه ها را از اتاق بیرون آورد. به هر زحمتی بود، فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند؛ به جز خواهر و مادر صمد. ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستم سفره را جمع کنم، گریه بچه ها بلند شد. کارم درآمده بود. یا شیر درست می کردم، یا جای بچه ها را عوض می کردم، یا مشغول خواباندنشان بودم. تا چشم به هم زدم، عصر شد و مادرشوهرم برگشت؛ اما نه خانه ای جارو کرده بودم، نه حیاطی شسته بودم، نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف ها را بشویم. از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادرشوهرم که اوضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم. از فردا صبح، دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد. ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma

#یا_ایها_العزیز صدا ڪردنت سخت نیست من سختش ڪردہ ام ✨اَدْعوُكَ ياسَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه مي‌خوانمت آقاے من امابا زبانے كہ گناه لالش كرده أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج شبتون مهدوی 💞 @zendegiasheghane_ma

سلام مهربانترین پدر هر چند کمی فرج تمنا کردیم آقا ز سر خویش تو را وا کردیم شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم با واژه انتظار بد تا کردیم. صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم🌷 💞 @zendegiasheghane_ma

سلام اولین روز هفته تون بخیر و شادی عزیزان میتونید برای نظم و برنامه داشتن در #خانه_تکانی که این روزها تو خونه ها در حال انجامه مبحث #خانه_تکانی_دل_خانه_جسم سرکار خانم #محمدی رو که پارسال در کانال قرار دادم روزانه مطالعه کنید و طبق اون جلو برید 👌😊 💞 @zendegiasheghane_ma

#هردوبخوانیم بخشی از #کلاس_نظم_هدف2 خانم #محمدی ما باید در زن و شوهری به انسان بودن برسیم، به #انصاف برسیم، به مومن حقیقی برسیم ✅ غر غر نکنیم ⛔️. در طول هفته خیلی اتفاق های شیرین رو می بینیم بعد یه تلخی که میبینیم چکار میکنیم ⁉️⬅️ غر می زنیم. همه رو میپیچیم میذاریم کنار؛ همون تلخی رو هی بزرگ می کنیم😏 ما خوبیم دیگران بد هستند، همش هم تقصیر دیگران هست😳😳 یادت باشه اگر از خودت #راضی باشی مورد غضب خداوندی . 💞 @zendegiasheghane_ma