eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.1هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت26 🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_وششم خاطرش به‌قدری عزیز بود که از وحش
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 وقتی قلب عمو اینطور می‌ترسید، دل من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم. 💠 نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش می‌کرد، پرسه می‌زد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش می‌گشتم تا صدایش را شنیدم :«جانم؟» و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :«حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمی‌گردی؟» نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد :«شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.» و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر می‌شنیدم که با گریه التماسش کردم :«حیدر تو رو خدا برگرد!» 💠 فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی تشر زد :«گریه نکن نرجس! من نمی‌دونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟» و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیبایی‌ام را شکست که با بی‌قراری کردم :«داعش داره میاد سمت آمرلی! می‌ترسم تا میای من زنده نباشم!» 💠 از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بی‌خبر از تپش‌های قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :«اگه من داعشی‌ها بشم خودمو می‌کُشم حیدر!» به‌نظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمی‌زد و تنها نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه می‌زدم تا صدایم را بشنود :«حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمت!» 💠 قلبم ناله می‌زد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمی‌آمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد. در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمی‌خواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا می‌کردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمی‌آمد... ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💠 عباس و عمو با هم از پله‌های ایوان پایین دویدند و زن‌عمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار می‌کردم. عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را می‌پوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد. 💠 جریان خون به سختی در بدنم حرکت می‌کرد، از دیشب قطره‌ای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم. درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان می‌گرفت. 💠 بین هوش و بی‌هوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم می‌شنیدم تا لحظه‌ای که نور خورشید به پلک‌هایم تابید و بیدارم کرد. میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراری‌اش بادم می‌زد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمی‌آمد دیشب کِی خوابیدم که صدای نیمه‌شب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد. ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🖤🖤 🔅 السَّلاَمُ عَلَيْكَ (ایها) اَلثَّائِرُ بِدَمِ اَلْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاَءَ... 🏴سلام بر تو ای منتقم داغ های کربلا... این صدای اَینَ الثائر سرزمین کربلاست، که گوش تاریخ را پر کرده... 🏴برگرد واین دلهای داغدار را التیام بخش! 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس شبتون پر نور   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ بر نور دل و دیده زهرا صلوات🖤 بر دخت گرانمایه مولی صلوات🖤 بر مظهر صبر و حلم و ایمان و شرف🖤 بر یاورِ حسین زینبِ کبری صلوات🖤 🖤 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🖤   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهارشنبه ها و مباحث ان شاءالله مورد استفاده تون قرار بگیره😊
🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼 ادامه ی تجربه ی موفق؛ رهایی از پوشک ♦️👈3- تکمیل پازل ها: برای این کار می تونید عکس های مورد علاقه ی فرزندتون رو از اینترنت بگیرید و به کمک نرم افزارهای مخصوصِ تبدیل عکس به پازل یا بوسیله ی خلاقیت خودتون عکس ها رو برش بزنید و به پازل تبدیل کنید و هربار که عملیات با موفقیت انجام شد یه تیکه از اون عکس بیاد و روی دیوار بچسبه و بعد از یه مدتی اون عکس ها کامل بشه. ابتدا عکس ها رو به پازل های چهارتکه برش بزنید و بعد به تدریج تعداد تکه ها رو بیشتر کنید . هربار که یه تکه رو آوردید سعی کنید ادامه ی تکه ی قبلی باشه که یه قسمت از شکل رو کامل شده ببینه و ذوق کنه و یا حتی می تونید از خودش بپرسید که این تکه باید کجا بچسبه؟ این طوری با یه تیر دو تا نشون میزنید!😉👌 ♦️👈4 - استفاده از ساک جادویی یا کیسه ی گنج: از یک ساک جادویی یا کیسه گنج استفاده کنید. می‌توانید یک کیسه کوچک رنگی بردارید و آن را پر از اسباب‌بازی کوچک کنید. اگر اسباب‌بازي‌ها با موضوع دست‌شویی رفتن باشند بهتر است، مانند لگن‌های کوچک، دوش حمام، صابون‌های تزئینی، شلنگ، حوله و... یا با مقواهای رنگی این اشکال را ببرید و درون کیسه بیندازید. سپس هر بار که کودک موفق شد او را تشویق کنید و اجازه دهید خودش اسباب‌بازی یا ماکتی را از درون ساک جادویی بیرون بیاورد و درون یک جعبه کفش نگه دارد تا قسمت بعدی آن را دفعه بعد به دست آورد. 😊👌 با این کار او تشویق می‌شود به دست‌شویی برود تا سرانجام دست‌شویی کوچک و ماکت خود را کامل کند.😉 پس از مدتی می‌بینید او به استفاده از لگن و دست‌شویی عادت کرده. همچنین می‌توانید این کار را با یک صندوقچه گنج امتحان کنید، کشف چیزهای جدید همیشه برای کودکان لذت‌بخش است.👌 ♦️👈5- بازی های تشویقی: یکی از علاقمندی های بچه ها بازی کردن با والدینشون هست شما می تونید از بازی های مختلف برای تشویق فرزندتون کمک بگیرید و با روش بازی اون رو به دستشویی ببرید مثلا می تونید به حالت چهار دست و پا روی زمین قرار بگیرید و صداتون رو عوض کنید و بگید بوق بوق من ماشین دستشویی هستم و دنبال مسافر می گردم کسی هست بیاد سوار من بشه؟ 😄 اونوقته که می بینید فرزندتون بدون هیچ زور و فشاری به سرعت می دوه و سوار ماشین دستشویی می شه و بدون دردسر بعد از انجام عملیات از دستشویی بیرون میاد تا دوباره سوار ماشین دستشویی بشه!😀😀😀👌 ♦️👈6- تشویق های زبانی: از فرزندتون تعریف و تمجید کنید و بهش بگید که چقدر خوشحال هستید که بزرگ شده و مثل آدم بزرگا توی دستشویی کارش رو انجام میده و از معایب پوشک که توش راحت نبود و گاهی پاش رو می سوزوند براش بگید و بگید یادته کوچولو بودی همیشه مجبور بودی پوشک بپوشی و اذیت می شدی؟... ♦️👈7- تشویق های معنوی: از تاثیر شگفت انگیز تشویق های معنوی بعد از انجام عملیات غافل نشید😇 مثلا فرزندتون رو به طور ویژه و متفاوتی با مهربانی بغل کنید و با ذوق بوسش کنید یا اون رو چند دور توی هوا بچرخونید و خوشحالی خودتون رو از اینکه توی دستشویی جیش کرده ابراز کنید. ♦️👈8- خواندن شعر دستشویی: می تونیم هر بار که این عمل انجام شد یک شعر که حتی می تونه به اختراع خودتون باشه رو با شادی بخونید. مثلا ما یه شعر داشتیم که درسته قافیه و اصول شعری خاصی نداشت ولی چون با حالت آهنگین و ریتمیک می خوندیم مورد استقبال فرزندم قرار گرفته بود. ❤️«دستشویی کردم من ، شده چه راحت، این دل من!»😁 و وقتی این دل من رو می گفتیم دستامون رو هی میزدیم روی شکممون به حالت طبل و می خندیدیم...😀 وقتی هم که فرزندم اعلام دستشویی می کرد، چون اوایل از زمانی که اعلام می5 کنند تا اون زمانی که دستشویی ها می آیند بیرون زمان کوتاهی هست، من به فرزند می گفتم، بیا این شعر رو برا دستشویی ها بخونیم و با هم می خوندیم: ❤️«دستشویی ها ! دستشویی ها! الان نیاید... هر وقت گفتم، بعدا بیاید» 😁 👌اینطوری به فرزندم بطور غیرمستقیم می گفتم که خودش رو نگه داره و مواظب باشه و فرزندم هم با من بصورت آهنگین این رو تکرار می کرد و می خوند و تا رسیدن به دستشویی همین روند ادامه داشت.   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼 ادامه ی تجربه ی موفق؛ رهایی از پوشک ♦️👈 9- ماژیک های تشویقی: یکی دیگه از علاقمندی های بچه ها نقاشی هست، حالا اگه نقاشی با ماژیک باشه اونم روی دیوار دیگه خیلی بیشتر براشون جذاب هست. یکی از روش های تشویقی که استفاده کردم این بود که ماژیک وایتبرد براش گرفتم و اونم اجازه داشت با ماژیک روی دیوارهای دستشویی نقاشی بکشه و براش توضیح داده بودم که این ماژیک معمولی نیست و ماژیک وایتبرد هست و به راحتی پاک میشه و فقط اجازه داره روی دیوارهای دستشویی یا حمام باهاش نقاشی بکشه تا یه وقت بعدا روی دیوارهای خونه نقاشی نکشه. 👌😉 اون هم این مساله رو به عنوان یک قانون پذیرفته بود و بعد هم دستمال کاغذی دستش میدادم تا خودش دیوار رو پاک کنه. 😊 این روش برای زمان هایی که لازمه مدت بیشتری توی دستشویی باشه مفیده وگرنه باید یک انگیزه ی قوی تری برای خروجش از دستشویی بهش بدید چون معمولا این روش تشویقی خیلی براشون جذاب و جالب هست و به راحتی ازش دل نمی کنن!😳😳😳 ♦️👈10- رنگ های انگشتی: روش دیگه می تونه استفاده از رنگ های انگشتی باشه. برای اینکه خیالتون راحت تر باشه که اگه غفلت کردید این مواد شیمیایی رو به لب و دهنش نزدیک نمی کنه می تونید رنگ های انگشتی ساخت خودتون رو تولید کنید برای این کار چند تا ظرف رو بردارید و توی هر کدوم مقدار کمی ماست بریزید، توی هر ظرف یه رنگ خوراکی اضافه کنید و هم بزنید و به همین راحتی انواع رنگ های انگشتی رو تولید می کنید.👌 👈نکته: از این رنگ ها توی حمام هم می تونید استفاده کنید و مدت زمان زیادتری رو اونجا نگهش دارید تا فواصل زمانی دستشویی هاش دستتون بیاد.😉 ❤️همین شعر و بازی که توی این پروژه دخیل می شوند ، این پروژه رو از حالت خشک و یه معضل دور می کنه و یه حس دوست داشتنی نسبت به اون توی ذهن بچه به جا میذاره. ♦️👈11- تشویق به سبک کُزِت:😂 فرزند من علاقه ی زیادی به دست زدن به فرچه و جاروی دستشویی داشت و من بخاطر این قضیه خیلی اذیت میشدم . ولی دیدم همین فرچه و جارو چقدر می تونه منو توی رسیدن به اهدافم یاری کنه. و این شد که یکی از راه هایی که بچه ام رو به دستشویی هدایت می کردم!😉 بهش می گفتم هر وقت دستشویی هات اومدند میخوای با هم دستشویی رو فرچه و جارو بکشیم که تمیز بشه... و همونجا بود که یه چیزی عین فشفشه خودش رو به دستشویی می رسوند و اون کسی نبود به غیر از بچه ی من و به ذوق کار کردن با این وسایل کارش رو هم انجام میداد😂😂😂 شاید بطور غیرمستقیم هم یاد میگرفت که بعد از اینکه دستشویی کردی باید نگاه کنی ببینی اطراف دستشویی تمیزه یا نه!😉👌 ♦️👈12- بردن عروسک به دستشویی: انگیزه ی دیگه ای که می تونیم به وسیله ی اون بچه ها رو بدون مقاومت به دستشویی هدایت کنیم اینه که بگیم : «بیا با هم عروسکت رو ببریم دستشویی».😁😉👌 یه مدت که فرزندم برای اومدن به دستشویی مقاومت می کرد بوسیله ی یه مقوا برای عروسکش لگن درست کرده بودم و چون بعضی وقتها فرزندم بدون دمپایی به دستشویی می رفت برای عروسکش هم بوسیله ی مقوا دمپایی درست کردم و روی اون رو با گل تزیین کردیم. وقتی می گفتم بیا عروسکت رو ببریم دستشویی سریع دمپایی های عروسکش رو پاش می کرد و خودش هم دمپاییهاش رو می پوشید و مکالمه هایی در این میان بین عروسک و فرزندم انجام میشد که منجر به رسیدن به هدف میشد.😊👌 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای هر مادری یه طرح تشویقی درخور شخصیت بچه اش به ذهنش میرسه؛ چون یه مامان بهتر می دونه که فرزندش به چه چیزایی علاقمنده ؛ فقط کافیه که یه کم ریزبینانه تر فرزندتون رو نگاه کنید و برطبق علاقمندیهاش تشویقش کنید.👏👏👏   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا