eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
KhanevadeMotaali16-18k.mp3
6.46M
استاد 💥تفاوتهای زن و مرد 💥ضعف و قوت زبان زن 💥زبان زن پر زخم است، مردها سکوت کنند 💥زبان محبت‌آمیز زن، مرد را متحوّل می‌کند 💥علت طرح مباحث اخلاقی 💥غلبه بر نقطه‌ضعف، راه رسیدن به خدا 💥خوب شدن به اندازه قیمت همسر، کیدی از سوی ابلیس 💥چگونه می‌توان یک شبه راه صد ساله رفت؟ 💥عزای امام حسین‌(ع) معنوی‌تر از هر امر معنوی‌ای ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
نویسنده : ح. سادات، کاظمی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
قلبم لبريز ميشه از عشق ، از اين لحن دلگرم كننده. _ ميگم بابات چرا ناراحته ؟ ازدست من ناراحته ؟ اخماش تو هم ميره ، مرد من حتي با اخم هم جذاب بود. اميرحسين _ بعدا حرف ميزنيم درموردش. بهش فكر نكن. سرم رو به معناي تاييد تكون ميدم. . . . . اميرحسين _ خانومي حاضري؟ _ اره اره . اومدم. چادرم رو روي سرم مرتب ميكنم ، كيفم رو از روي تخت برميدارم و از اتاق خارج ميشم. اميرحسين _ بريم بانو ؟ _ بريم حاج آقا. اميرحسين _ هعي خواهر. هنوز حاجي نشدم كه _ ان شاءالله ميشي برادر حركت كن. اميرحسين _ اطاعت سرورم. مشتي به بازوش ميزنم و ميخندم. باهم ، شونه به شونه هم ، دست در دست حركت ميكنيم. . . . . اميرحسين _ حانيه چرا انقدر نگراني ؟ _ نميدونم استرس دارم اميرحسين _ استرس براي چي؟ _ نميدونم. وارد خيابون عشق ميشيم.حالم توصيف ناپذيره. چه عظمتي داشت آقام. عظمتي كه دركش نميكردم . درك نميكردم چون مدت كمي بود كه با اين آقا آشنا شده بودم. حتي نميدونستم در برابر اين زيبايي ، اين عظمت يا شايد بهتر باشه بگم اين عشق الهي چه عكس العملي نشون بدم. به سمت اميرحسين برميگردم. اصلا رو زمين نبود ، مرد من آسموني شده بود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
اشكاش روي صورتش جاري و صورتش كامل خيس از اشك بود. نگاهي به اطرافم ميندازم ، كار همه شده بود اشك ريختن ، خانومي روي زمين زانو زده بود و اشك ميريخت. آقايي مداحي ميكرد و بچه هاي كوچيك و نوجوون دورش جمع شده بودن با دستاي كوچيكشون سينه ميزدن. حالا ديگه منم تو حال خودم نبود ، بيشتر به حال خودم تاسف ميخوردم ، چرا انقدر دير با اين آقا آشنا شدم. چقدر اشك امام زمان رو دراوردم. ناخداگاه پاهام سست ميشن و روي زمين ميشينم. صورتم رو با دستام ميگيرم و اشك ميريزم ، اميرحسين هم كنارم ميشينه و شروع به گريه ميكنه. شنيده بودم شب جمعه همه ائمه كربلا هستن ، شب جمعه بود و من جايي نفس ميكشيدم كه الان مولام اونجا نفس ميكشيد.   ❤️❤️❤️❤️❣❣❣❣❣❤️❤️❤️❤️ در مزار شـــ❤️ــــهدا بودم و گفتمــــــــــ ای کاشـــــ سفره‌ ی عقـ💍ـــد من و همسرمــ اینجا باشد🙈 ❤️❤️❤️❤️❣❣❣❣❣❤️❤️❤️❤️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💐 💐 💐 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به💐 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✨می‌رسـد از راه باید چشـم را دریـا کنیـم ✨در دلمان باید برایـش خیمه ای بر پا کنیم ✨سخت دلتنـگیـم بگو مـاه دل آرایمان کجاست؟ ✨باید آخر یـوسـف گمگشتـه را پیدا کنیم... ☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به دنبال تو میگردم نمی یابم نشانت را بگو باید کجـــا جویم مدار کهکشانت را تمام‌جاده را رفتم،غباری‌از‌سواری‌‌نیست بیـابان تا بیـابان جستـه‌ام ردّ نشانت را اللهم عجل لولیک الفرج سلام روزگارتان خدایی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام سلام سلام 😍😍😍 صبح روز یکشنبه تون بخیر و نیکی باشه انشالله به برکت صلوات بر محمد و آل محمد 🍁 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ثواب کارهای امروزمون از کوچیک تا بزرگ رو تقدیم میکنیم به 😍😍😍😍😍😍 انشالله از خود شهید عزیز کمک میگیریم برای غیبت نکردن که برنامه این هفته هست 👌👌👌👌👌👌 خوب دیروز موفق بودید تو این کار خطیر🤔🤔🤔🤔🤔 به کجا رسیدید 🤔تونستیم جلوی زبونمون رو بگیریم🤔🤔 کافیه همون اول که داریم با یک نفر شروع میکنیم که غیبت کنیم.....همون اول بلند بگیم استغفرالله ربی و اتوب الیه ✅ این باعث میشه یک کم فکر کنیم 🤔 الان برای چی داریم غیبت میکنیم 🤔🤔 یا مثلا بحث رو سریع عوض کنیم ....امروز چند شنبه هست؟؟؟؟؟؟؟ بحث رو به حاشیه کشوندن یکی از راه هایی هست که میشه جلوی غیبت رو گرفت✅ یک کم تمرین میخواد فقط💪💪💪💪💪 نماز اول وقت✅مراقبه✅خواندن زیارت عاشورا✅خواندن نماز قضا✅دائم الذکر بودن✅جلوگیری از غیبت✅✅ موفق باشید نماینده های خدا روی زمین 🍁🍁🍁 التماس دعا از همه بزرگواران 🍁 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت10 استاد #پناهیان چرا نماز رو غلط معرفی می کنیم؟ 💢⛔💢 استاد پناهی
استاد ادب نماز استاد پناهیان: چندتا مسئله احکام عرض میکنم: سر نماز سرتونو نخارونید ، مکروه هست. ✅ هر حرکت اضافی سرنماز مکروه هست. ✅ این موضوع اینقدر مهمه که تو روایت داریم شیطون بعضی وقتا اگه بتونه بر روی یک انسانی تسلط پیدا کنه سرنماز اذیتش میکنه. 💠 مثلا طرف تا الله اکبر میگه حالا از صبح تا حالا صورتش نمی خارید! یه دفه ای شیطون میاد پوست صورتش رو به خارش میندازه! به عشق اینکه این که بنده خدا یه ذره بی ادبی کنه ریشش رو بخارونه جلوی خدا... ⛔⛔⛔😔 آخ چقدر مگه مهمه ادب رعایت کردن مقابل خدا.... "نماز در کلاس اول عشق بازی با خدا نیست بلکه ادب رعایت کردن هست." خب حالا خوب دقت کن: ادب یعنی چی؟ آدم کسی رو دوست هم نداشته باشه ادب رو رعایت می کنه. آقا اصلا ادب خیلی وقتا زوریه آقا سربازی که میری تو پادگانها چیکار می کنن باسرباز؟ میگن مقابل فرمانده که رسیدی پاتو بکوب! یعنی احترام بذار به فرمانده آقا فرمانده اتفاقا پسر خاله ی همسایه ی دایی ماست فرمانده ی خوشکل و خوش مرامیم هست دوستشم داریم من سربازش شدم کیفمو میکنم هر موقع میرم تو اتاقش دستمو باز میکنم میگم چطوری رفیق! 😃 حال شما خوبه! میرم تو آغوش فرمانده!!! ✅ همچین که سرباز بیاد تو اتاق فرمانده بخواد پسر خاله بازی در بیاره تق میزنن تو گوشش میگن : پاتو بکوب.... 💂😠💠➿💠 مثال خوبیه برای رسوندن مفهوم روش فکر کنید لطفا ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد ✌🔸🚩🌺🚩 استادپناهیان: یه جوانی بهم میگفت: حاج آقا یه روز نماز صبح میخوندیم خیلی باحال؛ اونقدر رفتیم تو حس که شک کردیم رکعت اول بودیم یا دوم! 😣 بهش گفتم: برادر عزیز توی نماز شک کنی رکعت اولی یا دوم ، نماز باطله دیگه... گفت : حاج آقا نماز باحال خوندم!😣 گفتم: بکوب به دیوار! چه زودم با خدا پسر خاله میشه! بغلشو باز کرده خدایا بپرم تو بغلت!!! 😍 👈" ادب نماز رو رعایت کن" صبر کن ببینم! چند دقیقه وقت گذاشتی برای اینکه قرائت نمازت رو عربی کنی و به معنای دقیق کلمه ی عربی بخونی؟؟؟ میگه: من چرا باید نماز رو عربی بخونم ؟! گفتم ببخشید شما چرا باید تو نماز یه رکوع بری و دوتا سجده؟؟؟ خب دو تا رکوع برو یه سجده!!! 😳 گفت اینا رو خدا تعیین میکنه . گفتم: "خب اون رو هم خدا تعیین میکنه فدای امام رضا بشم الهی💖💞💕 از ایشون پرسیدن: آقا وضو برای چیه؟ ما اگه رفتیم حمام و دستامون تمیز بود دیگه برای چی آب بریزیم؟! اگه منظور، تمیزیه ماخودمونو تمیز می کنیم دیگه! وضو دیگه برای چیه؟! 💖❤ آقا فرمود خداوند وضو را امر کرده "ببینه چه کسی به حرفش گوش می ده..." ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفت جمله که باید زن و شوهر بهم بگن حتی اگر سالها از زندگی مشترکشون گذشته باشه👇 - عاشقتم - دوست دارم - عزیزترینی - مواظب خودت باش - تو فوق العاده ای - با تو خوشبختم - بهت افتخار میکنم - چه خوبه تو هستی - من و تو بعد خدا همدیگه رو داریم 🧕🏻🧔🏻 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻🧔🏻 🎀 🎀 ♥️درمان دلزدگی زناشویی چیست؟ 👈 توقع هایتان را منطقی و منصفانه کنید. روانشناسان می گویند توقع های غیرمنطقی، بیشترین ارتباط را با دلزدگی زناشویی دارد. اینکه ما باور داشته باشیم توافق نداشتن، باعث تخریب رابطه است اولین باور غیر منطقی است. باید یاد بگیریم اختلاف نظر طبیعی است و نباید آن را منفی تفسیر کنیم. اینکه باور داشته باشیم رفتارهای همسرمان تغییر نمی کند هم غیرمنطقی و غیرمنصفانه است.❤️ البته اینکه فکر کنید می توانید از همسرامروزتان، انسان دیگری خلق کنید هم کاملاً اشتباه است. اینکه توقع داشته باشیم همسرمان ذهن ما را بخواند هم غیرمنطقی است. باید خودمان نیازهایمان را به زبان بیاوریم و توقع نداشته باشیم همسرمان ذهنمان را بخواند❤️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✅آرامش زن در خانه برای یک مرد بسیار مهم است.💜❤ انسان همانند رودخانه ای است، که هر چه عمیقتر باشد ، آرامتر است،، پس بانو آرام باش! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
نویسنده : ح. سادات، کاظمی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت121 اشكاش روي صورتش جاري و صورتش كامل خيس از اشك بود. نگاهي به اطرافم ميندازم
_جانم داداش؟ سلام محمدجواد _ سلام امیرحسین. بگو چی شده ؟ _ چی شده؟ محمدجواد _ کارا درست شد. _ کارا؟ محمدجواد _ در حال حاضر ما شهید زنده ایم. از سپاه زنگ زدن گفتن چند روز دیگه اعزامه. فردا ساعت 12 باید اونجا باشیم برای هماهنگی. زود خودتو برسون به سمت حانیه برمیگردم سرش پایین بود و به سنگای صحن زل زده بود که سایمون توش مشخص بود. _ باشه. خداحافظ باورم نمیشد بلاخره کارام درست شد. با اینکه میدونستم لیاقت شهادت ندارم ولی..... دل کندن از حانیه سخت بود . تو این چندماه هردو حسابی به هم وابسته شده بودیم. _ خانومم؟ حانیه_ جون دلم ؟ _ محمد....جواد بود . گفت کارای..... حانیه به نفس نفس افتاده بود و بریده بریده گفت _ میخوای بری ؟ سرم رو پایین میندازم . روبه روم وایمیسته ، دیدن اشکاش داغونم میکنه. سرم رو بالا میاره و میگه _ برو خدا به همرات. میدونستم اگه پای عهد و پیمانش وسط نبود عمرا اجازه نمیداد. . . . بلاخره با دعوا از جانب خانواده و کلی قوربون صدقه از جانب من خانواده ها رضایت میدن به رفتن. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
ساکی رو که براش آماده کرده بودم رو برمیدارم و دوباره بهش خیره میشم ، چقدر لباس سپاهی بهش میومد. ساک رو از دستم میگیره ، سرم رو پایین میندازم دستش رو زیر چونم میزاره تا سرم رو بالا بیاره که اولین قطره اشک روی دستش میریزه . سریع پشتش رو بهم میکنه و با صدای بم و گرفته میگه _ بیش از این پابندم نکن. تو که میدونی من لیاقت شهادت ندارم ، بادمجون بم هم آفت نداره. دستم رو روی شونش میزارم. به سمتم برمیگرده. حرفی نمیزنیم فقط به چشمای همدیگه خیره میشیم .یک دقیقه. پنج دقیقه. ده دقیقه . و بعد صدای در و پشت بندش صدای گرفته پرنیان _ داداش. نمیاید ؟ امیرحسین _ اومدم. ساکش رو از روی زمین بر میداره ، دستام رو میگیره و از اتاق خارج میشیم..... قدم به قدم هم ، اون داشت ميرفت به رسم عاشقي منم داشتم زندگيم رو بدرقه ميكردم به رسم عاشقي. همه تو حياط بودن ، مامان و بابا ، اميرعلي و فاطمه ، پرنيان و مامان عاطفه و پدر اميرعلي . مامان و بابا ناراحت و عصبي بودن ؛ پرنيان و مامان عاطفه هم كه حالشون زار بود و پدر اميرعلي كه تركيبي از حالات بود ، عصبي، نگران ، ناراحت . ميدونستم كه با دين و مذهب كمي مشكل داره. و من.... توصيفي براي حالم وجود نداشت. در خونه كه نيمه باز بود كامل باز ميشه و امير و ياسمين ميان داخل. ياسمين هم شده بود يه خانوم چادري ، تنها من و اميرحسين تعجب نكرده بوديم. چون ميدونستيم و مطمئن بوديم امير ميتونه شيريني دين و مذهب واقعي رو تو دلش بندازه. هردو ناراحتي و نگراني از چهره هاشون داد ميزد. و حالا وقت رفتن بود . . به طرفم برميگرده ، حاله اشك جلوي چشمام رو ميگيره . با لبخند رو به من ميگه _ هواييم نكن ديگه خانوم. با بغض بهش ميگم _ به قول اون شعره 👼ـه! ؟! اميرحسين _ خودت اجازه دادي. حانيه_ اره. دستم رو بالا ميارم وبي توجه به جمعيت روي صورتش ميكشم. اميرحسين _ نكن حانيه. نكن. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💐 💐 💐 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به💐 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾 ✨تو همان صبح عزیزی و دلیلِ نفسی ... ✨که اگر باز نیایی به تنمان جانی نیست ...! 🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🤚 تا که لب گفت: سَلامٌ عَلَی‌الَأرباب،حُســـــین(؏) یک نفس رفت دلم... تا خود بین الحرمین ✨ الّٰلهُم‌َعَجِلِ‌وَلیڪ‌الفَرج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══