💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت8 #شوخ_طبعی همیشه روی لبش لبخند بود.نه از این بابت که مشکلی ندارد. من خبر دا
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت9
#تلافی
شیطنت های هادی در نوع خودش عجیب بود. این کارها تا زمانی که پای او به حوزه علمیه باز نشده بود ادامه داشت.
یادم هست یک روز سوار موتور هادی از بهشت زهرا به سوی مسجد بر می گشتیم. در بین راه به یکی از رفقای مسجدی رسیدیم. او هم با موتور از بهشت زهرا برمی گشت.
همینطور که روی موتور بودیم با هم سلام و علیک کردیم. یادم افتاد این بنده خدا توی اردوها و برنامه ها، چندین بار هادی را اذیت کرد. از نگاه های هادی فهمیدم که می خواهد تلافی کند.
هادی یکباره با سرعت عملی که داشت به موتور این شخص نزدیک شد و سوییچ موتور را برداشت.
موتور این شخص یکباره خاموش شد.ما هم گاز موتور را گرفتیم و رفتیم!
هرچی که آن شخص داد می زد، اهمیتی ندادیم.به هادی گفتم:خوب نیست الان هوا تاریک می شه، این بنده خدا وسط این بیابون چیکار کنه؟ گفت: باید ادب بشه.
یک کیلومتر جلوتر ایستادیم. برگشتیم به سمت عقب.این شخص همینطور با دست اشاره می کرد و التماس می کرد.
هادی هم کلید را از راه دور نشانش داد و گذاشت کنار جاده، زیر تابلو. بعد هم رفتیم.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه و خاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت10
#تریاک
ایام فتنه بود و هر روز اتفاقات عجیبی در این کشور رخ می داد. دستور رسیده بود که بسیجی ها برنامه ایست و بازرسی را فعال کنند.
بچه های بسیج مسجد، در حوالی میدان شهید محلاتی برنامه ایست و بازرسی را آغاز کردند. هادی با یکی دیگر از بسیجی ها که مسلح بود با یک موتور به ابتدای خیابان شهید ارجمندی آمدند.
این خیابان دویست متر قبل از محل ایست بازرسی بود. استدلال هادی این بود که اگر مورد مشکوکی متوجه ایست و بازرسی بشود یقیناً از این مسیر می تواند فرار کند و اگر ما اینجا باشیم می توانیم با او برخورد کنیم.
ساعات پایانی شب بود که کار ما آغاز شد. من هم در کنار بقیه نیروها در اطراف میدان محلاتی بودم. هنوز ساعتی نگذشته بود که یک خودروی سواری قبل از رسیدن به ایست بازرسی توقف کرد!
بعد هم یکدفعه دنده عقب گرفت و خواست از خیابان شهید ارجمندی فرار کند.
به محض ورود به این خیابان یکباره هادی و دوستش با موتور در مقابل او قرار گرفتند. دوست هادی مسلح بود. راننده و شخصی که در کنارش بود، هر دو درب خودرو را باز کردند و هر یک به سمتی فرار کردند.
هادی و دوستش نیز هر یک به دنبال یکی از این دو نفر دویدند. راننده از نرده های وسط اتوبان رد شد و خیلی سریع در آن سوی اتوبان محو شد!
اما شخص دوم وارد خیابان ارجمندی شد و هادی هم به دنبال او دوید.
اولین کوچه در این خیابان بسیار پهن است، اما برخلاف ظاهرش بن بست می باشد. این شخص به خیال اینکه این کوچه راه دارد وارد آن شد.
من و چند نفر از بچه های مسجد هم از دور شاهد این صحنه ها بودیم. ما سریع سوار موتور شدیم تا به کمک هادی و دوستش برویم.
وقتی وارد کوچه شدیم با تعجب دیدیم که هادی دست و چشم این متهم را بسته و در حال حرکت به سمت سر کوچه است!
نکته عجیب اینکه هیکل این شخص دو برابر هادی بود. از طرفی هادی مسلح نبود. اما اینکه چطور توانسته بود. این کار را بکند واقعاً برای ما عجیب بود.
بعدها هادی می گفت: وقتی به انتهای کوچه رسیدیم، تقریباً همه جا تاریک بود. فریاد زدم بخواب وگرنه می زنمت.
او هم خوابید روی زمین. من هم رفتم بالای سرش و اول چشمانش رو بستم که نبینه من هیچی ندارم و ...
بچه های بسیج، مردم را متفرق کردند. بعد هم مشغول شناسایی ماشین شدند. یک بسته بزرگ زیر پای راننده بود. همان موقع مأمورین کلانتری 114 نیز از راه رسیدند. آنها که به این مسائل بیشتر آشنا بودند تا بسته را باز کردند گفتند: اینها همه اش تریاک است.
ماشین و متهم و مواد مخدر به کلانتری منتقل شد. ظهر فردا وقتی می خواستیم وارد مسجد شویم یک پلاکارد تشکر از سوی مسئول کلانتری جلوی درب مسجد نصب شده بود.
در آن پلاکارد از تمام بسیجیان مسجد به خاطر این عملیات و دستگیری یکی از قاچاقچیان مواد مخدر تقدیر شده بود.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه و خاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
*💠 #هـادے_دلهــا
🔰 یڪـ #أمــن_یجیبــــ هـم ،
بہ حـال دلِ زارِ ما بخــوان
#أیهــا_الشهیـد ...
🌷 شهید محمد هادی ذوالفقاری
#التماس_دعا*
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه333ازقرآن🌸
#جز_هفدهم🌸
#سوره_حج🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_حبیب_احمدی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
شب بخیر مولای من.....
تا تو نباشـے
دستــ ما
بہ جایے بنـد نیستـــ!
دنیا برعڪس خواستـہ هامان استــ
و سقـوط، بےحضـور تو حـتمےاستـــ!
تعجيل درظهور و سلامتی مولاعج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💫 هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ؛
لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۚ وَكانَ بِالمُؤمِنينَ رَحيمًا
| و او کسی است که بر شما سلام و درود میفرستد .... | احزاب / ۴۳
✍ حتی تصور سلامِ تو ؛
وجود مضطرب مرا به امنیت میرساند!
عَلیکَ السلام ... ای صاحبِ اسم #سلام !
استاد #شجاعی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#همسرداری
🔺چه زمانی چشم همسرم روی زنان دیگر بسته میشود🤔
*زمانی که بتوانم از هر لحاظ ایشان را تامین کنم.*
🔸 خانم باید سطح خودش را بالا ببرد و اگر هم بلد نیست مهارت های زنانگی را بیاموزد.
او باید ⬇️
*با ناز نشستن*
*با ناز صحبت کردن* را بداند
🔸 جوری با ناز به همسر نگاه کند که عاشقانه های درونش را به نمایش بگذارد.
🔷 البته برای استفاده کردن این ترفندها هرگز نباید زیاده روی کرد. 🤪
🛑 نه خیلی سرد و جدی باشید نه خیلی لوس و بچه گانه....
آفت زیاده روی در بچه گانه صحبت کردن و خیلی لوس بودن ⬅️ همسر شما فکر میکند به جای یه زن عاقل و بالغ با بچه طرف است.😖
✔️ مردها روی خانم های خیلی شوخ هیچ حسابی باز نمیکنند.
🔷 عدّه ی دیگر از خانم ها هم آنقدر منطقی و سرد برخورد میکنند
که همسر احساس خطر میکند که برایش جانشین پیدا شده است. 😳
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#همسرداری
🔷 دوست داشتن با وابستگی متفاوت است.
✴️ گاهی اوقات خانم، انقدر نگران میان وعده سرکار همسر هست که جهت خوردن لقمه، زنگ میزند و یادآوری میکند.🙄
✴️ حتی مواظب قرار های کاری همسر هست و سر ساعت جهت یادآوری تماس میگیرد. ☹️
❌ آقایون اصلا این چنین
نگرانی هارا دوست ندارند
و احساس میکنند زیر
سلطه خانم قرار گرفته اند
و از خود هیچگونه استقلالی ندارند.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══