eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.6هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
✨مولای‌ما 🍂ما اینجا بدونِ تو...، وضعیت شهرِ شلوغِ دلمان به مرز هشدار رسیده است! 🍂شهر دلمان را از هر چه هست غیرِ تو...، خالی کرده ایم! خودت این دل‌های سستِ لرزان را با خشت خشت یادت محکم کن؛ ❤️ حضرت امن و امان ... 🍃🌺 🍃🍀🌷🍃🍀🌷🍃🍀🌷🍃🍀🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ مهدیا منتظرانت همہ در تاب و تبند همہ ے اهل جهان جملہ گرفتار شبند چو بیایے غم و ظلمت برود از عالم شاد گردد دل آنان ڪہ گرفتار غمند.. حضرتـــ خورشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ رییس جمهور جدیدمون مبارک ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ چهار قانون بهبود زندگی مشترک✅ ۱- قانون حمایت ( عامل ناخشنودی همسرتان نباشید ) ۲- قانون توجه ( مهم ترین نیازهای عاطفی همسرتان را برطرف کنید.) ۳- قانون زمان ( زمان ویژه ای برای خلوت کردن با همسرتان و توجه کامل به او اختصاص دهید) ۴- قانون صداقت ( باهمسرتان به طور کامل صادق و روراست باشید) ⁣ ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#سبک_زندگی استاد #پناهیان #قسمت60 ✅ ادب و سبک زندگي ، معمولا با #قانون، زياد کنترل نميشه . واين خي
استاد و 👈چهار پايان جز با چوب آدم نميشن!!!!! 🔺 نه اينکه قانون لازم نيستا؟ قانون تو جامعه لازمه!!!!👈 چون بعضيا دوست دارن، هميشه مثل چارپايان زندگي کنن!!! ميدوني⁉️ 👈👈👈👈ولي ما بايد بر اساس کار کنيم .👉👉👉👉 💠وقتي که ما ميگيم سبک زندگي ، من هميشه توي ادبيات ديني ، ياد مفهوم ادب ميوفتم ! 👈وچقدرم از خوش شانسيه ماست . مفهوم ادب ، تو ادبيات فارسي جايگاه رفيعي داره . 🌀 الان به يک کسي بگم «بي ادب» بدش مياد !!! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد 💟آفرين که بدش مياد ، آفرين به فرهنگ ما ، که ادب توش محترمه درسته؟ وبايد تقويت بشه!!!!!!!✅ و باید در مدارس ،بر اساس آداب رفتار کنند!!! 💠 تو مدرسه ها وقتي ميخوان خودشونو راحت کنن ، بر اساس ، !!! رفتار ميکنن . ❌اين خوب نيست ، اين زشته ، ميدوني ؟ براي يک جامعه انساني بده!!! 👈دانش آموز بايد از معلم حيا کنه ، درس بخونه!!! همين✅ 💢آقا اين کار معلمو سخت ميکنه . خب کار سخت، براي انسانه ديگه ؟ ! ⬅️انسان براي کار سخت آفريده شده !!! 💟پدر مادر بخوان تو خونه رو آموزش بدهند ، سخته!!! 🌀🌀 ميدونيد چرا ؟؟؟؟ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد 💠اسلام اصلا بنا نداره که «تمام جزئيات سبک زندگي» رو خودش تعیین کنه! 💠 بلکه گاهي از اوقات ، ما مقيد بودن به ادب ، بودن به سبک زندگي رو بدون کمک گرفتن از بايد اجرا کنيم!!! ✅مثلا يکي از وجوه بسيار برجسته ی ادب، .✅ 🌺بعد رسول خدا ميفرمايند: اگه حيا نداريد، ديگه هر کاري ميخواهید بکنيد ، بکنید!!!! 🌀یعنی من ديگه دين رو، با تو شروع نميکنم اصلا !!!! ✅يعني چي؟ يعني قبل از اينکه بخواي بياي سراغ دين ؛ برو رو تقويت کن!!!!!! 🌺ميفرمايند «ارزشمند ترين» ادب، حياست !! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:باسلام‌. همسر بنده خیلی شلخته هستند، و بنده خیلی منظم. دیگه بعضی اوقات از این همه لباس روی زمین و مبل و... کلافه میشم. از بس خودم جمع میکنم و تا میکنم و... خسته شدم. به نظر شما چه باید بکنم؟ سلام عزیزم اول اینکه اصلا بهش امر و نهی نکنید که مثلا لباستو جمع کن یا غر بزنید از نقش مادرانه فاصله بگیرید البته اگر ایشون از بچگی عادت کرده باشه متاسفانه یکم تغییرش سخته ؛ خودتون هم مدام کارهاش رو انجام ندید ؛ برای انتقاد بهش از روش 6+1 استفاده کنید یعنی در یه فرصت مناسب بهش بگید که میخواین باهاشون صحبت کنید و ابتدا از خوبیهاش و صفاتی که براتون ارزشمنده بگید و تشکر کنید و لابلای اون به این ویژگی منفی شلختگی اشاره کنید و دوباره با برشمردن صفات مثبتش حرفتون رو به پایان ببرید یعنی یک انتقاد رو بین 6 نکته مثبت اخلاقی و رفتاریش بگنجونید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موفق_11.mp3
10.6M
☆ میزان ارزشمندی شما در نَفسِ دیگران ؛ با میزانِ ارزشمندی الگوهای زندگی‌تان رابطه‌ی مستقیم و تنگاتنگ دارد. حتی اگر ؛ هرگز از این الگو حرفی نزنی، و یا زبان به معرفی‌اَش باز نکنی! نفوس انسانها هوشمندند... نیازی به حرف زدن نیست! 👑 ارزش شما در درون شما، ثبت شده و قابل فهم است. 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
اولین چیزی که محبت را از خونه میبره و شیشه محبت را بین زن و شوهر میشکونه 🍃 تندخوئی هست اگر زن در مقابل شوهرش زبون دراز باشه ،پرخاشگری کنه همون جمله ای اولی که میگه به احساس شوهرش لطمه میزنه. اگر مردی تندخو شد،فریاد زد و زد و به همسرش گفت ببین زن همسایه چه زن خوبیه،تو هم هستی این یعنی مردی زنی را به رخ زن خودش می‌کشه اینجاست که بدترین ضربه را به روح لطیف خانومش میزنه. چون این جمله به اندازه ای کوبندگی داره که همون لحظه اول عشق را به تبدیل میکنه. باید مواظب رفتارها بود که خدای نکرده شیشه محبت بین زن و شوهر شکسته نشه و عشق و علاقه رشد پیدا کنه. ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان به قلم فاطمه امیری ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت5 * به قلم فاطمه امیری زاده * دیگر پاهایش نای ایستادن نداشت سرجایش نشست با اینکه
با نشستن دستی روی شونه اش به عقب برگشت دختر محجبه ای که چهره مهربان و زیبایی بود را دید ـــ سلام عزیزم خوش اومدی بفرما این چادِر سرت ڪن مهیا که احساس مے ڪرد کار اشتباهی ڪرده باشه هول ڪرد ـــ من من نمیدونم چی شد اومدم اینجا الان زود میرم خودش هم نمی دانست چرا این حرف را زد دختره لبخند ی زد ـــ چرا بری ??بمون تو حتما آقا دعوتت ڪرده ڪه اینجایے ـــ آقا؟ببخشید کدوم آقا ـــ امام حسین)ع( من دیگه برم عزیزم مهیا زیر لب زمزمه کرد امام حسین چقدر این اسم برایش غریب بود ولی با گفتن اسمش احساس ارامش مے کرد چادر را سرش کرد مدلش ملی بود پس راحت توانست آن را کنترل ڪند بی اختیار دستی به چتری هایش کشید وآن ها را زیر روسریش برد به قسمت دنجی رفت که به همه جا دید داشت با دیدن دسته های سینه زنی دستش را بالا اورد و شروع کرد ارام ارام سینه زدن اے امیرم یا حسیڹ بپذیرم یا حسیڹ باز دارم قدم قدم میام تو حرمت حرم ڪرب و بلاست یا توے هیئتت * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * * ادامه.دارد... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
مداح فریاد زد ــــ همه بگید یا حسین همه مردم یکصدا فریاد زدن ــــ یــــــا حــــــســـــیــــــــن مهیا چند بار زیر لب زمزمه کرد ـــــ یا حسین یا حسین یاحسین دوست داشت با این مرد که برای همہ آشنا بود و برایش غریبہ حرف بزند بغضش راه نفسش را بسته بود چشمانش پر از اشک شد مداح فریاد می زد و روضه می خواند و از مصیبت های اهل بیت می گفت مردم گریه می کردن مهیا احساس خفگی می کرد دوست داشت حرف بزنه لب باز کرد ــــ بابام داره میمیره همین جمله کافی بود که چشمه ے اشکش بجوشه و شروع کنه به هق هق کردن صدای مداح هم باعث آشوب تر شدن احو الش شد ــــ یا حسین امشب شب اول محرمه یا زینب قراره چی بکشے رقیه رو بگو قراره بی پدر بشه بی پدری خیلی سخته بی پدری رو فقط اونایی که پدر ندارن تکیه گاه ندارن میدونن چه دردیه وامصیبتا مردم تو سر خودشون میزدند مهیا دیگه نمیتوانست گریه اش را کنترل کند احساس سرگیجه بهش دست داد از جایش بلند شد سعی مےکرد از آنجا بیرون بره هر چقدر تقلا می کرد فایده ای نداشت همه چیز را تار میدید نمیتوانست خودش را کنترل کند بر روی زمین افتاد و از هوش رفت با احساس درد چشمانش را باز کرد و دستی بر روی سرش کشید با دیدن اتاقی که درآن بود فورا در جایش نشست با ترس و نگرانے نگاهی به اطرافش انداخت هر چقدر با خود فڪر مے ڪرد اینجا را یادش نمے آمد از جایش بلند شد و به طرف در رفت تا خواست در را باز کند در باز شد و همان دختر محجبه وارد شد اِاِ چرا سرپایی تو، بشین ببینم * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * * ادامه.دارد* 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
مهیا با تعجب به آن نگاه مے کرد دختره خندید ـــ چرا همچین نگام میکنے بشین دیگه دختره به سمت یخچال کوچکی که گوشه ے اتاق بود رفت و لیوان آبی ریخت و به دست مهیا داد و کنارش،نشست ـــ من اسمم مریم هستش.حالت بد شد اوردیمت اینجا اینجا هم پایگاه بسیجمونه مهیا کم کم یادش امد که چه اتفاقی افتاد سرگیجه، مداحی ،باباش با یادآوری پدرش از جا بلند شد ـــ بابام مریم هم همراهش بلند شد ــــ بابات؟؟نگران نباش خودم همرات میام خونتون بهشون میگم که پیشمون بودی مهیا رسرش را تکان داد ـــ نه نه بابام بیمارستانه حالش بد شد من باید برم به سمت در رفت که مریم جلویش را گرفت ــــ کجا میری با این حالت مهیا با نگرانی به مریم نگاه کرد ـــ توروخدا بزار برم اصلا من براچی اومدم اینجا بزار برم مریم خانم بابام حالش خوب نیست باید پیشش باشم مریم دستی به بازویش کشید ـــ اروم باش عزیزم میری ولی نمیتونم بزارمت با این حالت بری یه لحظه صبر کن یکی از بچه هارو صدا کنم برسونمتون مریم به سمت در رفت مهیا دستانش را درهم پیچاند ساعت ۱شب بود و از حال پدرش بی خبر بود * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * * ادامه.دارد... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌺 🌺 🌺 ثواب تلاوت این صفحه هدیه 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا