✅ پاسخ به شبهات قانونی واکسیناسیون عمومی
🔹 ستاد ملی مبارزه با کرونا در عالی ترین سطح تصمیم گیری و تصمیم سازی نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی شورای عالی امنیت ملی و با تایید ولایت فقیه به عنوان عالیترین مقام حاکمیت در اوایل اسفند 1398 تاسیس گردید.
🔸ستاد ملی مبارزه با کرونا ۱۴ عضو دارد؛ برخی وزیران و معاونان دولت، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، دادستان کل کشور، رئیس صدا و سیما، رئیس سازمان حج و زیارت، سخنگوی دولت ایران، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و عضو فقهای شورای نگهبان حضور دارند. در کمیته علمی ستاد ملی مقابله با کرونا هم ۲۲ نفر از معاونان وزیر بهداشت و رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی هستند.
🔹قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مبارزه با کرونا نیز در تاریخ 10 آبان 1399 و پس از توصیه مقام معظم رهبری مبنی بر تشکیل قرارگاه عملیاتی برای اجرای مصوبات ستاد ملی و لزوم مشارکت و همکاری حداکثری در کنترل، پیشگیری و درمان بیماری کرونایی و تقلیل میزان فراگیری این ویروس و استمرار آگاهسازی و آموزش همگانی در نحوه مراقبت و مقابله با این بیماری تشکیل گردید.
🔸 از جمله وظایف قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مبارزه با کرونا، همافزایی و تقویت تواناییهای مختلف در سطح کشور است، لازم است این قرارگاه از تمامی ظرفیتهای درون کشور اعم از دولتی و خصوصی، قوای نظامی و انتظامی و سازمانهای مردم نهاد، بسیج، تشکلهای مذهبی، مساجد و خیرین استفاده کند.
🔹 در تاریخ 25 اسفند 1398 رهبر معظم انقلاب نیز در مرقومه ای فرمودند: تدابیر ستاد ملی و وزارت بهداشت برای جلوگیری از گسترش بیماری برای همه لازم الاجرا است.
✅ با توجه به فرایند طی شده در تاسیس ستاد ملی مبارزه با کرونا و نیز دستور مقام معظم رهبری در لازم الاجرا بودن تدابیر این ستاد میتواند گفت:
1️⃣ واکسیناسیون عمومی که یکی از مهمترین مصوب ستاد ملی مبارزه با کرونا است یک مصوبه قانونی و لازم الاجرا برای همه افراد جامعه هست.
2️⃣ قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مبارزه با کرونا طبق وظایف محوله و قانونی خود موظف است از تمامی ظرفیتهای درون کشور در جهت اجرای مصوبات ستاد ملی مبارزه با کرونا من جمله واکسیناسیون عمومی استفاده کند.
3️⃣ اعتراضات و انتقادات به مصوبات ستاد ملی مبارزه با کرونا تا زمانی که در قالب شیوه های قانونی و عقلایی است قابل قبول و پذیرفته است اما اعتراضات و انتقادات غیرقانونی، غیرمستند، غیر مستدل و غیر علمی نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه مصداق بارز اقدام غیرقانونی و موجب تشویش افکار عمومی و همچنین تضعیف جایگاه نهادهای قانونی خواهد بود.
4️⃣ به دلیل موقت بودن این ستاد و نیز بالادستی بودن جایگاه تصمیم سازی و تصمیم گیری آن مصوبات آن نیازی به تصویب در مجلس شورای اسلامی ندارد مگر به تشخیص ستاد ملی مبارزه با کرونا
🔸 به عنوان مثال: بر اساس قانون اساسی من جمله اصول 19 و 20 آن که حق آزادی مردم ایران به رسمیت شناخته شده است مردم میتوانند آزادانه به شهرهای مختلف سفر کنند اما در شرایط کرونایی کشور و با توجه به وضعیت کرونایی شهرهای مختلف ستاد ملی مبارزه با کرونا در جهت مقابله با کرونا مصوباتی در خصوص قرنطینه و محدودیت رفت و آمد به برخی از شهرها یا تمام شهرهای کشور را صادر میکند:
🔹 آیا منطقی است برخی افراد به این مصوبات عمل نکنند و بگویند چون مصوبه مجلس نیست پس قانونی نیست و لازم الاجرا نمیدانیم؟!
🔹 آیا منطقی است برخی بگویند طبق اصول مختلف قانون اساسی ما حق آزادی سفر به شهرهای مختلف کشور را داریم و این مصوبه برخلاف قانون اساسی است و ما آن را نمیپذیریم؟!
🔹 آیا پذیرفتنی است با زیر سوال بردن مصوبات قانونی ستاد ملی مبارزه با کرونا موجبات هرج و مرج و قانون گریزی را در کشور باب کنیم؟!!
🔹 آیا از یک ولایتمدار پذیرفتنی است که با تاکیدات مکرر ولی فقیه در عمل به مرّ قانون ما مصوبات قانونی ستاد ملی مبارزه با کرونا را نه تنها قبول نداشته باشیم بلکه دیگران را نیز تشویق به زیر پا گذاشتن قانون کنیم؟!
#واکسن
#سیداحمدرضوی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✅ پاسخ به شبهات
🔻 تقیه رهبری در موضوع واکسن
🔹 تقیه چیست و در چه مواردی بکار میرود؟
🔸 تقیه یعنی پنهان کردن عقیده، نظر و حقیقتی در برابر مخالفان در شرایطی که:
▪️ ضرر جانی یا مالی متوجه شخص یا مسلمین باشد
▪️ اجتناب از ضرر دینی یا دنیایی مسلمین باشد
▪️ موجب اصلاح امت باشد
▪️ در جهت دفع ظلم از خود و دیگران
🔹 انواع تقیه:
🔸 تقیه واجب: جایی است که اضطرار و ضرورت بر آن صدق کند مانند ترس از دست دادن جان یا آبروی خود یا بستگان و اطرافیان نزدیک
🔸 تقیه مستحب: در جهت وحدت و مدارا با سایر اهل مذاهب مانند عیادت از بیماران، تشییع مردگان و حضور در مساجد و نمازهای آنان
🔸 تقیه مباح: در جهت اجتناب از ضرر مالی در میان مخالفان
🔸 تقیه حرام: در احکام واجب و حرامی که رعایت کردن آنها از نظر شارع اهمیت دارد و عمل نکردن آن به اساس دین لطمه میزند مانند شرب خمر
◀️ نکته مهمی که در باب تقیه باید به آن اشاره کرد آن است که تقیه برای حفظ جان و مال مسلمین و نیز تداوم و ماندگاری جامعه مسلمین است که توسط اهل بیت عصمت و طهارت به شیعه آموزش داده شده است.
◀️ نکته دیگر و با اهمیت تقیه این است که تقیه در شرایط خاصی جایز است و اگر گزاره های الزامی تقیه وجود نداشته باشد موضوعیت آن منتفی است.
✅ در این دوران(مقطع سیوپنج ساله از ۱۴۸ تا ۱۸۳ هجری)، تنها چیزی که میتوانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت (علیهمالسّلام) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگیناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوهی الهی «تقیه». و بدین ترتیب است که عظمت حیرتآور و دهشتانگیز جهاد حضرتموسیبنجعفر (علیهوعلیابائهالتحیّةوالسّلام) آشکار میگردد.(مقام معظم رهبری ۱۳۶۸/۰۷/۲۶)
◀️ ادله رد نظر مخالفین واکسن در تقیه رهبری در موضوع واکسن:
1️⃣ تقیه در جهت حفظ جان و مال مسلمین ضرورت پیدا میکند در حالی که اگر ادعای مخالفان واکسن صحیح باشد ولی فقیه با تقیه خود در حال نابودی جان و مال مسلمین است!!
🔸 مگر مخالفان واکسن نمیگویند واکسن موجب فوت دهها هزار مسلمان شیعه شده است؟ پس ولی فقیه با واکسن زدن خود و تقیه در ابراز عقیده قلبی خود در خصوص مضر بودن واکسن و دستور به واکسیناسیون عمومی جان و مال مسلمین را به خطر انداخته است و این برخلاف الزامات فقهی تقیه است.
2️⃣ تقیه عموما در شرایطی اتخاذ میشود که ولایت یا شیعیان در تنگنا و تنهایی باشند اما در شرایط حاضر که ولایت جامعه حاکم بر امور مسلمین است و ارکان موثر حاکمیت مانند سپاه، ارتش، دولت، مجلس،صداوسیما و ... تحت امر ایشان است ضرورتی برای تقیه در این باب وجود ندارد.
3️⃣ تقیه یک حکم سیاسی و در شرایط خاص و موقت است که پس از خارج شدن از مکان و زمان تقیه به طرق مختلف نشانه های آن با تبیین علل و عوامل آن به اطلاع عامه شیعیان میرسد در حالی که در حدود 20 ماه اخیر و در سخنرانیهای مکرر توسط ولایت فقیه ما شاهد یک راهبرد عملیاتی و گفتمانی بوده ایم و در هیچ مکان و زمانی با هیچ اشاره و کلامی پیامی از ایشان مبنی بر تقیه بودن قول و عمل رسمی صادر نشده است!!
✅ مطرح کردن تقیه در قول و عمل ولی فقیه در باب واکسن با توجه به گزاره های موجود در جامعه امری باطل و غیر قابل قبول است. تقیه برای حفظ جان و مال مسلمین و در جهت مصالح کلی جامعه است و امام جامعه نمیتواند در جهت حفظ جان خود و با به خطر انداختن جان مسلمین تقیه کند و موجبات نابودی جامعه مسلمین را فراهم کند.
#سیداحمدرضوی
#واکسن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#همسرداری
#خانم های عزیز 😉
یه مرد وقتی احساس قدرت کنه ، دوست نداره در مورد یه موضوع باهاش کل کل کنن، پس اگه سر یه موضوع با اون زاویه پیدا کردید خیلی کوتاه نظرتون رو بگید.
اگه دیدید قانع نمیشه !
جمله "باشه هر چی تو بگی" رو به قلبش شلیک کنید !
مطمئن باشید روی نظر شما فکر می کنه و اگه به درستی اون پی ببره حتما از نظر خودش بر می گرده و به نظر شما عمل می کنه ،
ولی اگه باهاش بگو مگو کنید کاری به درست یا غلط بودن نظر شما نداره.
👈 اون فقط می خواد از قله ی قدرت پایین نیاد وقتی شما بهش قدرت بدید ابایی نداره که از نظر خودش برگرده.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
#نکته_های_ناب_ارتباطی
گفتم : همسرم یک سره از خودش تعریف می کنه،، من اینم،
من این کار رو کردم،،من اینو دارم،،
من میخوام اینو بخرم و...
اما جالب اینه که خودش میگه از آدم خودبین خوشم نمیاد!!
🍃گفت : راست میگن خب! شما نمی بینیش داره خودش رو بهتون نشون میده!!
گفتم : واقعا؟!!
🍃گفت : اگه همسری ،، کارهای کوچک و بزرگ همسرش رو ببینه و با لذت و شادی ازش تعریف کنه،،
👈ظرف منیت و وجود همسرش پر میشه!
👈و دیگه از خودش تعریف نمیکنه!
👈چون توسط همسر عزیز، دیده و تعریف شده!
⬅آدمها نیاز دارند دیده بشن،،
یعنی در "هر سنی" به توجه و محبت،، نیاز دارند.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
❇️ آقا !
تکیه گاه مستحکم خانواده باش 🤵🏻♥️
#آقایان_بخوانند و ببینند👆👆
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه516ازقرآن🍀
#جز26🍀
#سوره_حجرات🍀
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_اسماعیل_آبنیکی😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💠امام کاظم علیه السلام فرمودند:
▫️فَلاَ تَدَعْهَا فَإِنَّ اَلدُّعَاءَ فِيهَا مُسْتَجَابٌ
▫️آن را ترک نکن؛ دعا در سجدهی بعد از نماز مغرب مستجاب است
📚من لا يحضره الفقيه جلد ۱ صفحه ۳۳۱
♨️بیایید عهد ببندیم!
که این عمل خیلی آسان و کوتاه را هر روز به جا آوریم و برای فرج مولای غریبمان در این وقت دعا کنیم.
#اللّهمعجّللولیکالفرج
🌾🌱🌼🌾🌱🌼🌾🌱🌼🌾🌱🌼
#یا_صاحب_الزمان(عج)💚
شب جمعه است بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب من مضطر کن
این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعایی به من نوکر کن...
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا💚
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
*⚘﷽⚘
🌸از خدا میخواهم امروز
🌿لبی پر از لبخند
🌸دلی پر از شادی
🌸جسم و جانی
🌿مملو از سلامتی
🌸درآمدی پراز برکت
🌿زندگی پر از موفقیت
🌸و شادیهای بي نهایت
🌿نصیبتون بشه ...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#خانواده_خوب #قسمت15 ⚡️بسم الله الرحمن الرحیم ⚡️ سلام وعرض ادب واحترام🌼 هر همسری که انتخاب
#خانواده_خوب
#قسمت16
🌟بسم الله الرحمن الرحیم 🌟
سلام وعرض ادب واحترام💖
💢بسیاری از طلاقها ناشی از تلقی اشتباه نسبت به ازدواج است👌
⭕️ کسانی که به فرزندآوری توجه ندارند اصلاً معنای خانواده را متوجه نشدهاند💯
💠ممکن است بعضی از ازدواجها به دلیل اینکه زن و شوهر واقعاً نتوانستهاند تاب بیاورند و تحمل کنند، به طلاق کشیده شود✔️
⛔️ولی بسیاری از طلاقها به خاطر ناشیگری و بیتوجهی آدمها نسبت به مقدرات عالم است✅
🛑 و ناشی از این است که اساساً تلقی آنها نسبت به ازدواج اشتباه بوده است.
📛 بعضیها خانه را با مُبل راحتی اشتباه میگیرند!
🌐 در حالی که نگاه آنها به خانواده باید مانند نگاه به یک ورزشگاه یا برنامۀ ورزشی باشد🔰
که میخواهد آنها را وادار به حرکت و تمرین کند و باعث رشد و تعالی آنها شود💪
تلقی ما نسبت به همسری چیست🤔
🔸یکی از نکاتی که در همسری وجود دارد، لذایذ جنسی است. در کنارش لذایذ عاطفی نیز هست،
💥 تعاون در زندگی نیز هست(یعنی اینکه هر یک از زن و مرد بخشی از کارها را به عهده بگیرند)
🍀 یکی دیگر از قسمتهای بسیار مهم «فرزندآوری» است که شاید مهمترین بخش زندگی باشد که خیلیها کمترین توجه را به آن دارند.💯
💢 خیلیها دربارۀ فرزندآوری خودشان را کنترل میکنند یا محدودیت قایل میشوند،♨️
اینها اصلاً متوجه نشدهاند خانواده یعنی چه⁉️
🛑 تلقی آنها از خانواده و زندگی مشترک تلقی درستی نیست.❗️
🚗 مثل کسی که به او یک ماشین دادهاند و او سوار میشود و بهجای اینکه حرکت کند، فقط بوق میزند و پیاده میشود!👌
⭕️تلقی غربیها از خانواده طوری بوده که فرزندآوری در درجۀ اول قرار نداشته.👌
⛔️ تعامل و تحمل و تکامل به واسطۀ تضارب بین زن و مرد برایشان اهمیت نداشته 💯
🛑و لذا بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که اصلاً من چرا باید به طور مداوم با یک جنس مخالف زندگی کنم⁉️
⛔️ به جای تشکیل خانواده میتوانم لذت جنسی خود را از راه دیگری تأمین کنم، و اگر هم خواستم زندگی کنم، با یک سگ و گربه زندگی میکنم! 🚫
💢جالب است که طبق برخی آمارها، در این
جوامع تعداد کسانی که با سگ و گربه زندگی میکنند از تعداد کسانی که با همسر خود زندگی میکنند بیشتر است! ‼️
⭕️چون آنها از بس خودخواه و راحتطلب هستند نمیتوانند یک انسان دیگر را در کنار خود تحمل کنند👌
✍لذا میگویند:
«من یک سگ را خیلی راحتتر از یک همسر میتوانم در کنار خودم تحمل کنم!»❌
⭕️ چون نمیخواهند یک انسان دیگر در کنارشان باشد که احیاناً گاهی با او اختلاف پیدا کنند و اذیت شوند و این باعث شوند که رشد و تکامل پیدا کنند.💯
☘اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم☘
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
بانوی جذاب!
#مهربونی، مَردِت رو #عاشق تر میکنه😍 اما
مهربونی به معنی پاستوریزه بودن و حال خوب کن بودن واسه دیگران نیس..چون ضعیف و شکننده س.
بلکه ترکیبی از #علم، #محبت و #مدیریت رفتاره که در زمان مناسب خودش بروز میکنه.. که اگه بلد نیستی باااید یادش بگیری😊
پس👇
یه خانوم مهربون #شجاع باش.
اینجوری خیلی #جذابتری💗
#همسرداری
@═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#آقایان_بخوانند
#دلبری_های_مردانه
آقای عزیز، خانوما احتیاج دارن که در ناراحتی و عصبانیتشون زیاد صحبت کنن تا تخلیه بشن، تو این لحظه ها شما سعی کن👇
🍃آروم باشی، صبورانه نگاش کنی و وقتی حرفاش تموم شد ،
به چشماش زل بزنی
دستاشو با عشق بگیری
و با لحن مهربونت بگی:🔻
💙خانومم جبران میکنم، یا درستش میکنم یا...
این موقع هاس که
رااااحت دلــ❤️ـشو میبری
و
حس امنیتشو کامل میکنی💏...
#همسرداری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
#فرزندآوری
#نکته
🏝 توی خونه ای که «کودک» نباشه ← فراوانی، رونق، فزونی، خجستگی، سعادت و نیک بختی هم نیست...!!
💖درسته شیطونی های خودشونو دارن ولی همونم شیرینه... الهی هیچ خونه ای بی کودک نباشه☺️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#آیت_الله_حائری_شیرازی ✍
یک جوری برنامه ریزی کنید که از جمعهها بهرهبرداری شود. جمعه اگر از لحاظ عبادت، خوب اداره شود، بقیۀ هفته هم خوب اداره میشود!✔️ مثل این است که مثلاً شما در ابتدای روز، صبحانه خوردهاید؛ این باعث میشود که دیگر تا ظهر ضعف نکنید! 🌷
💥اگر در جمعه از لحاظ عبادت، کار خوب و حسابی و دهان گیری کردید، تا آخر هفته ضعف نمیکنید، تا آخر هفته شارژ هستید.😊
گر در جمعه، باطری خودتان را خوب تقویت کنید، تا عصر پنجشنبه کم نمیآورید.👏
به عبادت و زیارت امامزادهها بپردازید. به زیارت قبور بروید. بعد از نماز جمعه در عصر، دعای سمات بخوانید.🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ شاد و زیبا |"مُحَمَّد"
🎉به مناسبت ولادت با سعادت حضرت رسول(ص)
⭕جدیدترین و متفاوت ترین اثر:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🎵همخوانی موزیکال و شاد در مدح پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم
🌐مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت اثر:
📺 aparat.com/v/lkK0m/
🖥شناسه عضویت در کانال ایتا
📲 @tasnim_esf
#پیامبر
#ولادت_پیامبر
#هفته_وحدت
#جانم_میرود
به قلم فاطمه امیری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت129 ــ قهر کردی مثلا؟! مهیا خیره به عکس حرفی نزد. ــ ناز میکنی الان مثلا؟! ــ ناز
#جانم_میرود
#قسمت130
برگشت که با دیدن شهاب، شوکه شد. از روی صندلی بلند شد. شهاب به سمت مهیا آمد. مهیا ناخواسته قدمی به عقب برگشت.
ــ تو اینجا چیکار میکنی؟ ها؟! مریم کجا رفته؟! اصلا برو اونور من برم.
مهیا تا می خواست از کنار شهاب رد شود؛ شهاب بازویش را گرفت.
ــ بدون چادر می خوای بری؟!
مهیا نگاهی به مانتویش انداخت.
ــ به تو ربطی نداره!
شهاب، اخم هایش در هم رفتند.
ــ اتفاقا این چیز، فقط به من ربط داره.
ــ اونوقت چرا؟!
ــ چون همه کارتم!
مهیا خندید.
ــ واقعا؟! همه کارمی پس!!
با عصبانیت گفت:
ــ همه کارمی و می خوای ولم کنی بری؟!
ــ چی میگی تو؟! کی گفته می خوام ولت کنم؟!
ــ پس چی؟! ها؟! شهاب تو داری بیخیال من میشی و میری...!
ــ مهیا این حرفا چین؟! من اگه می خواستم بیخیالت بشم، که نمیومدم خواستگاریت...
ــ من کار ندارم. الان ولم کن برم خونه. نباید حرف مریم رو باور میکردم و میومدم اینجا...
شهاب، با اخم گفت:
ــ یکم آروم باش و گوش بده چی میگم بهت! فرصت زیادی تا رفتنم نمونده، اینو بفهم! بیا بنشینیم حرف بزنیم؛ به یه نتیجه برسیم. فکر کردی با این قایم شدن هات و فرار کردنت به نتیجه ای میرسیم؟!!
ــ باشه می خوای بری برو! اما قبلش باید یه کاری بکنی!
شهاب با اخم در چشمانش نگاه کرد.
ــ چه کاری؟!
مهیا تردید داشت برای زدن این حرف؛ اما شاید فرجی شود.
ــ اول منو طلاق بده بعد بــ...
فریاد شهاب نگذاشت، که مهیا حرفش را ادامه دهد.
ــ ببند دهنتو مهیا!
مهیا با ترس به شهاب خیره شده بود.
ــ اولین و اخرین بارت باشه این کلمه رو روی زبونت میاری! فهمیدی؟!
تکان محکمی به مهیا داد.
ــ عوض شدی مهیا! خیلی عوض شدی! الان کارت به جایی رسیده به جدایی فکر میکنی؟!!
مهیا پشیمان سرش را پایین انداخت.
ــ چرا حرف نمیزنی؟! حرفی برا گفتن نداری؟!
از مهیا جدا شد.
ــ ازت انتظار این حرف رو نداشتم.
شهاب از پایگاه بیرون رفت. مهیا روی صندلی نشست.
باورش نمی شد؛ شهاب اینقدر عکس العمل نشان بدهد، به این کلمه...
سرش درد گرفت با دو دستش محکم سرش را فشار داد.
در باز شد و مریم نگران وارد شد.
ــ چی شد؟ چرا شهاب اینجوری عصبی اومد بیرون؟!
مهیا اخمی به مریم کرد و چادرش را سرش کرد.
ــ من میرم لطفا دیگه کار داری بیار خونمون...
مهیا، تا می خواست از پایگاه بیرون برود؛ صدای مریم متوقفش کرد.
ــ باور کن برای کار فرستاده بودم دنبالت! ولی وقتی شهاب فهمید اینجایی، اومد.
مهیا برگشت نگاهی به او انداخت.
ــ طرح هارو بده!
مریم یک برگه برداشت و به دست مهیا داد. مهیا نگاهی به آن انداخت.
ــ تا شب آمادشون میکنم. بیا ببرشون...
ــ خیلی ممنون مهیا.
ــ خواهش میکنم. خداحافظ...
از صبح که برگشته بود؛ تا الان که ساعت ۸شب بود، مشغول کارهای پوسترها بود. سردرد شدید وحالت تهوع داشت
موبایلش را برداشت و شماره مریم را گرفت.
ــ الو مریم!
ــ الو جانم؟!
ــ چرا صدات گرفته؟ گریه کردی؟!
_ آره!
مهیا نگران از جایش بلند شد.
ــ چی شده مریم؟!
ــ دوست شهاب، اونی که باهاش رفته بود سوریه؛ یادته؟!
مهیا، یاد حرف های آن شب شهاب افتاد.
ــ آره! همونی که هیچوقت پیکرش پیدا نشد؟!
ــ آره همون، پیدا شد. فردا میارنش؛ الانم من پیش زنشم.
مهیا، دستش را روی دهانش گذاشت. احساس می کرد؛ چشمانش می سوزد.
ــ وای خدای من...
ــ مهیا جان کاری داشتی؟!
ــ فقط می خواستم بگم پوسترها آماده شده.
ــ دستت درد نکنه!
ــ خواهش میکنم! مزاحمت نمیشم. خداحافظ.
* از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا *
* ادامه.دارد.... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#جانم_میرود
#قسمت131
ــ خداحافظ.
روی تخت نشست. نتوانست جلوی اشک هایش را بگیرد. اشک هایش روی گونه هایش سرازیر میشدند.آرام زمزمه کرد.
ــ وای الان شهاب حالش خیلی بده...
به طرف تلفن رفت تا به شهاب زنگ بزند. اما میانه راه ایستاد.
احساس می کرد بعد از بحث صبح، با او تماس نگیرد بهتر است.
احساس می کرد، نفس کم آورده؛ پنجره را باز کرد و نفس عمیقی کشید ولی بهتر نشد.
سرگیجه گرفته بود. زود روی تخت دراز کشید. دهانش خشک شده بود، چشمانش سیاهی می رفتند، نمی دانست چه بلایی دارد سرش می آید.
در باز شد و مهلا خانم وارد اتاق شد. مهلا خانم با دیدن مهیا، یا حسینی گفت و به طرفش رفت
ــ مادر مهیا! چته؟!
ــ چیزی نیست مامان!
ــ یعنی چی؟! یه نگاه به صورتت بنداز...
ــ مامان حالم خوبه!
ــ حرف نزن الان به شهاب زنگ میزنم؛ میبریمت دکتر...
دست مادرش را گرفت.
ــ نه مامان شهاب نه!
ــ بس کن دختر! این کارا چیه؟! اون شوهرته!
ــ بحث سر این نیست. به بابایی بگو بیاد.
مهلا خانم به طرف تلفن رفت و بعد از صحبت با احمد آقا، به طرف مهیا آمد و به او کمک کرد تا لباس مناسب تن کند.
احمد آقا زود خودش را به خانه رساند و به آژانس زنگ زد و به مهیا کمک کرد، تا از پله ها پایین بیاید با رسیدن به در، آژانس هم رسیده بود
مهیا سوار ماشین شد. از درد سرش چشمانش را محکم روی هم فشار داد. ماشین حرکت کرد. مهیا نگاهی به در خانه ی شهاب انداخت و چشمه اشک دوباره جوشید. سرش را روی صندلی تکیه داد و چشمانش را بست.
تکان های ماشین، حالش را بدتر می کرد. نجواهای آرام مادرش به گوشش می رسید؛ چشمانش را باز کرد و به دستان مادرش که دستانش را در آغوش گرفته بودند؛ لبخند بی حالی زد.
با ایستادن ماشین جلوی بیمارستان، پیاده شدند. مهیا چشمانش سیاهی می رفتند و درست نمی توانست راه برود.
به سمت اورژانس رفتند و بعد از پذیرش مهیا را به اتاقی بردند.
مهیا روی تخت خوابید.
همان دکتر قبلی، وارد اتاق شد.
ــ ای بابا بازم تویی دخترم!
مهیا لبخند بی حالی زد.
ــ دوباره مزاحم شدیم.
دکتر خندید.
ــ مزاحم نیستی دخترم. ولی دوست نداریم شمارو اینجا ببینیم.
دکتر بعد از چک کردن وضعیت مهیا چیز هایی برای پرستار نوشت.
ــ خداروشکر حالشون خوبه ولی دوباره عصبی و ناراحت شدند. من گفتم که این دوتا براش سمه!
روبه مهیا لبخندی زد.
ــ هیچی ارزش ناراحتی نداره دخترم! بیشتر مواظب خودت باش!
با اجازه ای گفت و از اتاق خارج شد.
تلفن احمد آقا، زنگ خورد که احمد آقا از اتاق خارج شد.
بعد از چند دقیقه پرستار، وارد اتاق شد و سِرمی برای مهیا وصل کرد.
مهیا کم کم چشمانش بسته شد...
مهیا آرام چشمانش را باز کرد. صدای بحث دو نفر را می شنید، اما آنقدر سرش درد می کرد و سرگیجه داشت؛ نمی توانست به اطرافش تمرکز کند. دوباره چشمان را بست.
صدای باز شدن در آمد؛ احساس کرد کسی کنارش نشست.
آرام چشمانش را باز کرد و کمی سرش را کج کرد. با دیدن شهاب شوکه شد.
باورش نمی شد کسی که مقابلش بود؛ شهاب باشد.
ــ شهاب... خودتی؟!
شهاب آرام زمزمه کرد.
ــ آره عزیزدلم... خودمم.
نگاهی به شهاب انداخت. لباس های یک دست مشکی اش، موهای پریشان و ریش هایش، چشمان سرخش و صورت و صدای بم و خسته اش، همه به مهیا نشان می دادند؛ که شهاب چقدر در این روز به اون نیاز داشته ولی او بچه گانه رفتار کرده بود و در این شرایط سخت مرد زندگیش را، تنها گذاشته بود
ــ چرا مهیا؟! چرا؟!
مهیا که از دیدن حال آشفته ی شهاب بغض کرده بود؛ با صدای لرزان گفت:
ــ چی؟!
ــ چرا با خودت اینکار رو میکنی؟! ارزشش رو داره؟! باور کن فقط به خودت آسیب نمیزنی. با هر مر یض شدنت؛ من دارم آتیش میگیرم.
قطره اشکی از چشمان مهیا روی گونه ی سردش سرازیر شد.
ــ منم با فکر به اینکه میری سوریه و این جنگ لعنتی تورو ازم بگیره؛ هر لحظه هر ثانیه، دلم آتیش میگیره و داغون میشم.
مهیا نگاهی در چشمان مشکی شهاب انداخت، که الان از خستگی سرخ شده بودند.
ــ نمیرم! باورکن نمیرم دیگه! فقط با خودت اینکار رو نکن. من ارزشش رو ندارم، اینجوری خودت رو نابودمیکنی. یه نگاه به خودت بنداز؛ چقدر ضعیف شدی.
نمیدونی وقتی به بابات زنگ زدم و گفت بیمارستانی؛ چه به سرم اومد. تا بیمارستان رو مثل دیونه ها رانندگی می کردم. مهیا من می خوام کنارم باشی، تگیه گاهم باشی، من بهت نیاز دارم. مخصوصا تو این روزها...
* از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا *
* ادامه.دارد.... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت131 ــ خداحافظ. روی تخت نشست. نتوانست جلوی اشک هایش را بگیرد. اشک هایش روی گونه ه
دوستان هر داستانی که در کانال زندگی عاشقانه قرار داده میشه هدفی رو دنبال میکنه
در سالهای اخیر و برای حفظ حریم حرم اهل بیت و نابودی دشمنان اسلام جوانان زیادی از ایران در مرزهای خارج از ایران ( سوریه و عراق و ... ) در حال جهادند ....
مدافعان حرم که گاه مورد بی مهری خیلی از افراد قرار میگیرند و حتی عده ای جاهل منافع مادی رو دلیل رفتن این مردان غیرتمند میدونند
رمان جانم میرود لحظه های سختی رو که بر همسر یکی از این داوطلبان میگذره به تصویر میکشونه
غم نبود و پر کشیدن این عزیزان برای خانواده ها و همسران و فرزندانشون به اندازه کافی بزرگ و سخته هرچند شهادت توفیق بزرگیه و عاقبت بخیری عظیم ؛ اما فقدان همسر و پدر سخته....
پس حواسمون باشه ما مدیون تک تک شهداییم
روح همه شهدا و حاج قاسم عزیز شاد ....
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعا