eitaa logo
خانواده بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
16.1هزار ویدیو
153 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
💝ازدواج وقتی خوب پیش می رود که حداقل یک نفر بتواند معذرت خواهی کند. 🔴غرور داشتن در رابطه زناشویی چیز قابل قبولی نیست. @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
👆 ✅9 بیماری که میشود با 9 میوه خشک آن را درمان و یا از ابتلا به آن پیشگیری کرد برای عزیزانتون ارسال کنید join us 👌👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ ✅ده چیز ✅ده چیز دیگر را از بین میبرد ✨نیکی، بدی را ✨تکبر ،علم را ✨توبه ،گناه را ✨دروغ ،رزق و روزی را ✨عدل، ظلم را ✨غم ،عمر را ✨صدقه ،بلا را ✨خشم ،عقل را ✨پشیمانی، سخاوت را ✨غیبت ،کارهای خوبت را @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💕 #عاشقانه 🆔 @zendegiasheghaneh2 ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻼﻃﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﺧﯿﺰﺵ ﻣﻮﺟﻬﺎ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ چه کاﺭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ
آی پارا یه اسم آذریه که معادل فارسی اون همون ماهپاره ست. و اما خلاصه: در مورد یه خان زاده ی آذری به اسم آی پاراست که در اثر ناملایمات زندگی و خیانت های اطرافیانش از محل زندگی خودش یعنی روستای کندوان به اجبار به عنوان خدمتکار به خونه یه خان زورگو به نام میرزا تقی خان ، به شهر اسکو می یاد و اونجاست که آی پارا نشون می ده با وجود رده ی پایینی که تو اون خونه داره هنوز هم خون یوسف خان تو رگاش جاریه و کل حکومت اون خونه رو عوض می کنه وتو این راه ، زندگی خودش و تک پسر خان ، یعنی تایماز رو دستخوش تغییر می کنه و…. اسکو شهری از شهر های استان آذربایجان شرقیه که قدمت تاریخی داره. ••••●❥JOiN👇🏾 @tafakornab @zendegiasheghaneh
خسته بودم از پیاده روی . مسافت روستای زادگاهم تا اُسکو با پای پیاده ، خیلی راه بود . خودشون سوار اسب و قاطربودن اما من بیچاره رو با کفشای پاره و پای پیاده راه می بردن .دلم واسه آقاجانم خیلی تنگ شده بود ، اگه بود اینطور به من بی حرمتی نمی کردن . از پچ پچ هاشون فهمیدم رسیدیم .مطمئن بودم جای خوبی نیست و برخورد گرمی در انتظارم نخواهد بود . اما باید مقاومت می کردم . من آی پارا بودم . دختر یوسف خان . نباید کم می آوردم . با وجود زخمی بودن پاهام و گرسنگی بی حدی که ضعیفم کرده بود ، سعی کردم افتاده راه نَرَم که دلشون خوش نشه که کمرم رو خم کردن . اسلان ( یا آسلان هردو هم معنی اصلان یا همون شیر هستن که در لهجه های مختلف ادا می شن )نوکر حلقه به گوش میرزا تقی خان ، اومد پیشم و سرش رو نزدیک صورتم آورد و گفت : هی دختر ! تند بیا رسیدیم . جلوی خان تعظیم کن و حرف اضافی هم نزن به نفع خودتِ فکّت رو ببندی . لبخند چندش آوری زد و ادامه داد : خان مثل من مهربون نیست ها . جلوی پاش تف کردم و گفتم: دفعه آخرت باشه اون دهن بو گندوت رو اینقدر به من نزدیک می کنی وگرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی. کثافت ، کشیده محکمی به صورتم زد که گوشم زوزه کشید. با نفرت نگاهش کردم که گفت : این رو زدم تا یاد بگیری با اسلان خان چطور باید حرف بزنی . پوزخندی زدم و گفت : هه اسلان خان ؟ تو سگ خان هم نیستی چه برسه به خان . این منم که دختر خانَم. قهقهه ی کریهی زد و در حالی که دندونهای زشت زرد رنگش حالم رو به هم می زد گفت : تموم شد دوران دختر یکی یکدانه ی خان بودنت . اینجا تو یه خدمتکار گ.و.ه جمع کنی . همین . بعد هم از پشت هولم داد طرف در آهنی بزرگ قرمز که می دونستم پشت اون در زندگی راحتی در انتظارم نیست. وارد حیاط که شدیم ، با منظره عجیبی رو به شدم . کلی آدم در رفت و آمد بودن ولی با سر و شکلی عجیب. اونایی که لباس مردانه داشتن ، همگی مو داشتن ، اما اونایی که لباس زنانه داشتن ، همگی کچل بودن و موهاشون تراشیده شده بود . درسته لچک بسته بودن و از زیر لچک ، سر طاسشون بدجور تو ذوق می زد . یه لحظه یاد حرفهای دایه جانم افتادم . مادر من وقتی می خواست من رو دنیا بیاره ، از دنیا رفته بود و من رو دایه جان بزرگ کرده بود . یادم اومد دایه جان می گفت : بعضی خان های قدیم ، برای اینکه خان زاده های داخل خونه شون عاشق خدمتکارا نشن ، سر خدمتکارهای زن رو می تراشیدن که زشت دیده بشن . از اینکه این بلا سر گیس های بلند و ابریشمی من که پدرم عاشقشون بود هم خواهد اومد به خودم لرزیدم . از کنار اهالی خونه ، چه زن و چه مرد که رد می شدم ، نگاه ترحم آمیزی به من می کردن و سریع نگاهشون رو ازم می گرفتن . چند تایی زن یه گوشه حیاط مشغول پاک کردن برنج بودن که با دیدن من شروع کردن به پچ پچ و تکون دادن سرشون . از این نگاهها بیزار بودم . هر چقدر هم که از تخت افتاده باشم ، بازم من یه خان زاده بودم . پدر خدا بیامرزم هیچ وقت با کارگراش بد برخورد نمی کرد . عدالت و خیرخواهیش زبانزده خاص و عام بود . اما اینجا درست مثل شهر مرده ها بود. می دونستم خدا امتحان سختی برام در نظر گرفته . امتحانی که باید با وجود همه ی سختی ها از شرافت و اصالت خانوادگیم دفاع می کردم . طول حیاط رو که نسبتاً طولانی هم بود طی کردیم تا به جلوی عمارت رسیدیم . اسلان چابک رفت داخل عمارت و شاید ربع ساعت نشده بود که همراه مرد میانسالی که لباسهای تر وتمیز پوشیده بود و سیبیلاش تا بناگوشش کشیده بود و اخماش زمین رو جارو می کرد ، اومد تو حیاط. من کنار اون دو تا نگهبانی که از کندوان تا اینجا باهامون اومده بودن وایساده بودم . پاهام اونقدر خسته بود که واقعاً توان ایستادن نداشتم . احتمال می دادم میرزا تقی خان خودش باشه . با چوب دستی منقوشی که دستش بود اشاره کرد که برم جلوتر. با صدای خشنی گفت : دختر یوسف تویی؟ با تحکم گفتم : بله من دختر یوسف خان هستم . پوزخندی زد و گفت : خان بودنش که مرد . تو فقط دختر یوسفی . حواست رو جمع کن فقط اون چیزی رو جواب بده که ازت سوال می شه. اسلان کمی عقب تر از خان ایستاده بود و داشت نیشخند می زد که یعنی دیدی جذبه رو؟ خان گفت : اسمت چیه ؟ چند سال داری؟ گفتم : اسمم آی پاراست . هفده سال دارم. گفت : همونطور که می دونی که عموت تو رو به من فروخته . تو از حالا به بعد جزء اموال من محسوب میشی ••••●❥JOiN👇🏾 @tafakornab @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙خدایا در این شب دل‌های گرفتـه را آرام دستهای نیازمند را بی نیاز و قلبی نورانی تنی سالم خیالی راحت و زندگی آرام نصیب دوستانم بگردان 🌙شبتـون مهـتابـی✨ شب خوب و آرامی رو براتون آرزو دارم❣ #شب‌خوش🌙✨ ┅✿❀🍃♥️🍃❀✿┅ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ❣ ❤️الهی به امیدتو❤️ امروز دلم میخواهد آرام صدایت کنم: « یا قاضی الحاجات » به نام آنکـــــه خالق جهان است امید بی پناهان و بی کسان است به نام آنکـــــه یادآوردن اوتسلی بخش قلب عاشقان است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍁آغاز فصل زیبای پاییز ‌ با عطر خوش صلوات🍁 🍁اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍂مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🍁وَعَجِّل‌فَرَجَهم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ای گل غایب❣ آبها نام تو را زمزمه می كنند درختها به احترام تو سبز میشوند نسیم دعای عهد را در گوش سروها میخواند شكفتن گل رویت بهترین هدیه برای منتظران است ❣اللهم عجل لولیک الفرج❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ ایها العشق، سلام از طرفِ نوکرِ تو برگ سبزی ست که هر روز رسد مَحضرِ تو ✨أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ سلام بر ساکنِ کربلاء⚡️ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌
👆 👆دوشنبه یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh