eitaa logo
زندگي آرام
243 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
222 ویدیو
95 فایل
كانال زندگي آرام عضو نظام روان شناسي و مشاوره عضو انجمن روان شناسی اسلامی 𝑀𝑜𝒽𝓂𝓂𝒶𝒹𝐻𝑜𝓈𝑒𝒾𝓃
مشاهده در ایتا
دانلود
قاضیان یک چشم و نگاه عادلانه من با تبعید یا زندانی کردن یا ممنوعیت از مشاغل حکومتی مأموران و قاضیان فاسد به شدت مخالف هستم. درست است فاسد هستند ولی نباید مثل خودشان بی انصاف باشیم. آنها قوانین حقوقی را که هیج راه های لای کشیدن در اتوبان قوانین و تمام زیرگذرهایش را می دانند. به نظرم بهتر است مأموران و قاضیان فاسد را اجازه دهیم با همان سمت مشغول کار باشند فقط برای احتیاط یک چشمشان را کور کنیم تا زین پس همه، فقیر و ضعیف، بیمار و سالم، فامیل و غریبه حتی حیوانات و جمادات و کائنات را با یک چشم ببینند. طرد کردن هنر نیست باید جذب حداکثری کنیم حتی مفسدان اقتصادی را. از سویی دیگر با دیدن آنها همه می فهمند اینان نگاه عادلانه به مردم دارند و همه را با یک چشم می بینند و بین مردم مشهور و مشهود خواهند شد. 😉🥴😎 تمرین: جای خالی را با کلمه مناسب پر کنید: ترحم بر.... تیز دندان ...... بود بر گوسفندان نظام تنبیه و تشویق نگاه عادلانه جذب حداکثری رأفت اسلامی قاضی فاسد غازی مقتدر 🌸
💢رمز و راز محبوبیت 💢 آیت الله ناصری ( همدم آیت الله بهجت) 💢تشییع جنازه بی سابقه 💢عشق به عالمان وارسته 💢جو زده و ابزار نشدن در مسائل سیاسی 💢هماهنگی علم و عمل 💢خدا سر قولش بوده؛ مهره مار معنوی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً»؛ (مسلماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبتى براى آنان در دل ها قرار مى دهد) مریم/ 96 🌸
عروس بدبخت در مراسم عروسی، عروس خودکشی می کند تا بلکه زیباتر از چیزی که هست متبلور و متجلی و متظاهر شود. عجیب این که تمام خانم هایی که در مراسم شرکت می کنند خودشان را کمتر از عروس نمی دانند و دنبال قر و فر خودشان هستند. هر کسی طوری در مجلس می آید که چشم ها را خیره کند. با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را در شبکه های مجازی گروه هایی تشکیل شده که هر کسی کانال خود را آنجا می فرستد تا اعضای خود را زیادتر کند. غافل از این که معمولا هر کسی به فکر خودش است و کاری به مطالب به اشتراک گذاشته ندارد فقط دنبال صید عضو هستند. زخم ها و مرهم های سایبری، نشر مهرستان
هدایت شده از سبک زندگی
💥دوره جذابِ "مهارت های زندگی" ✅✅👌🏻رایگان 📚سرفصل ها: 📙خودآگاهی ارتباطی 📘همسرشناسی 📒ارتباط موثر با همسر 📗صمیمیت افزایی 📕مدیریت هیجانات در خانواده 📓ساختار و مرزها در خانواده 📔حل تعارض همسران 📘هنر هم آغوشی 📗تیپ شخصیتی 🌹مدرس: حجت الاسلام مهدی هادی دکترای روان‌شناسی موسسۀ امام خمینی(ره) 🔹تاریخ برگزاری ۲۰ شهریور ماه در کانال سبک زندگی 🔸اعطای گواهی(هزینه جدا) 🔹به صورت مجازی(آفلاین) 💥نذر فرهنگی👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 📣هزینه شرکت = ارسال این بنر برای ۱۰ نفر 💠با ارسال این بنر ما را در ترویج معارف اسلامی یاری نمایید... 💥عضویت در کانال=شرکت در دوره 🔶کانال سبک زندگی👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2188181616C319b44e47e
زن ایده آل از ملا نصرالدين پرسيدند زن ايده ال بايد چطور باشه؟ گفت: بايد سه خصلت داشته باشه؛ اول از همه بايد نجيب باشه. گفتن: يعنى به تو وفادار باشه؟ گفت: اون که بله، ولی منظور اینه که با جيب من كارى نداشته باشه. دوم اينكه بايد خانه دار باشه. گفتن: يعنى همه كارهاى خونه را خوب بلد باشه؟ گفت: اون که باید باشه ولی مقصود اینه که از خودش خونه داشته باشه! سوم بايد مثل ماه باشه گفتن: يعنى مثل ماه خيلى زيبا باشه؟ گفت: اون که صد در صد ولی اینجا منظورم اینه که مثل ماه، شب پیش من پیداش بشه و روز نامحرم نبیندش. البته مشکل پسند افراطی، آخرش هم پشکل پسند میشه. 😄😂😉 💢
آب رفتن روزها چند نفر بر سر این‌که چرا روزهای زمستان از روزهای تابستان کوتاهتر است باهم بحث و جدل کردند و چون به نتیجه ای نرسیدند رفتند پیش ملا و گفتند: ملا قضیه از این قرار است حالا بین ما داوری کن و بگو که کدام یک از ما درست می‌گوییم. ملانصرالدین گفت: این‌که معلوم است! مگر وقتی پارچه را آب می‌کشند کوتاهتر نمی‌شود؟همه ی گفتند چرا! ملا گفت: خوب! روزها هم در زمستان با اینهمه آب و برف و باران آب میکشند و کوتاه میشوند. بسیاری از استدلال های طبیبان سنتی ناشی، چیزی شبیه این استدلال ملا است😄😉 گیاهان دارویی داروهای گیاهی روش تحقیق علمی استقراء ناقص ✍️
بالاخره آیا می دانستید بالاخره واژه ای است اصفهانی؟ اصفهانیان وقتی می خواهند نتیجه گیری کنند می گویند بالا خره؛ خره یعنی عزیزم. یعنی عزیزم به سخنانی که گفتم توجه کن با توجه به آنها..... 😄😉
ذوق مرگ نشو اگر مردی دید زنی با شوق زیاد حاضر است زن دومش شود ذوق مرگ نشود. به احتمال قوی ایشان اختلال دو قطبی، افسردگی یا اختلال شخصیت (نمایشی، خودشیفته، مرزی یا ضداجتماعی ) دارد. البته هرگز رد نمی کنم که در موارد خاصی هم ممکن است شرایط سخت زندگی و یا باورهای عمیق دینی دخیل باشد. ولی به قول علماء النادر کالمعدوم. استثنا را روش حساب نکنید. بنابراین با طناب پوشیده درخواست کسی در چاه تنگ و تاریک اختلافات و اختلالات وارد نشوید. با روان شناسی بالینی مشورت کنید. هوو زن دوم شوق مؤکد سراب حباب ✍️ر.ک: م ح قدیری، زخم ها و مرهم های سایبری، نشر مهرستان کانال زندگی آرام @zendegiearam 💢✍️
💢مجالس اهل بیت (ع) = شور + شعور 💢منبرهای سنتی = شعور (احکام، اخلاق و عقاید) + شعور (توسل و روضه) 💢تمثیل ماشین: چراغ (شعور) + موتور (شور) 💢حسین (ع) کشتی نجات (شور) + چراغ هدایت(شعور) سُلَیمی مُنذُ حَلّتْ بِالعِراق ألاقی مِنْ نَواها ما اُلاقِی الا ای ساروان منزل دوست الی رَکَبانِکُمْ طالَ اشتیاقی رَبیعُ العُمرِ فی مَرعی حِماکُم حَماکَ اللهُ یا عَهدَ التّلاقِی بیا ساقی بده رطل گرانم سَقاک اللهِ مِنّ کَأسٍ دهاقِ مِی باقی بده تا مست و خوشدل به یاران برفشانم عمر باقی درونم خون شد از نادیدن دوست اَلا تَعساً لِأیّامِ الفِراق دُمُوعی بَعدَکُم لا تَحقِروُها فَکُمْ بَحرٍ عمیقِ مِنْ سَواقی دمی با نیکخواهان مُتّفق باش غنیمت دان امور اتّفاقی بساز ای مطرب خوشخوان خوشگو به شعر فارسی صوت عراقی 🌸التماس ویژه از زائران اربعین🙏🕌 ✍️
بازگشت مکرر افکار مزاحم وقتی نوجوان بودم در یک مهمانی خانوادگی از یک روحانی سنتی دعوت شده بود. او به هیچ بنی بشری رحم نمی کرد. پیر و جوان و زن و مرد و کودک می بایست حمد و سوره خود را به ترتیب می خواندند. او هم بنا نداشت به صغیر و کبیر رحم کند دهان را باز می کردند بسم الله بگویند سه ایراد می گرفت که مثلا لبها این جا باید این شکل باشد در واوِ والضالین باید غنچه شود. گاهی افرادی که تحصیلات کمی داشتند برخی از حروف را درست تلفظ نمی کردند مثلا به جای قل هو الله احد می گفتند قفل و الله احد. این جا بود که هر قدر به خود فشار می آوردم باز بمب های خنده یکی پس از دیگری منفجر می شدند. خنده و اشک در میدان صورتم همدیگر را سخت در آغوش می گرفتند. یکی از اقوام مرا صدا زد و توصیه های اخلاقی لازم را کرد. گفتم دست خودم نیست. یا باید از جلسه بروم یا باید بخندم. با آن توصیه ها و تکنیک ویژه انصراف توجه، به جای خود بازگشتم و موقعی که سوژه خنده داری پیش می آمد روی ناخنهای دستانم تمرکز می کردم. بالاخره آن سوژه بارها و بارها می آمد پشت دروازه زبان و دندان ها و لبهایم، بلکه با این سه سد سیل خنده را مهار کنم. بیچاه نوک زبانم زیر دندان هایم دست و پا می زد. سر انجام همه خنده ها پشت سد جمع می شدند و یک دفعه سد خنده را می شکستند و صدای انفجار خنده در فضای اتاق می پیچید و بهانه ای می شد برای انفجار خنده افرادی که منتظر جرقه بودند. یکی از کابوس هایی که من سالها می دیدم مجلس آزمون حمد و سوره زیر نظر آخوندهای سنتی بود🥴. ظهر تابستانی بعد از خوردن آب دوغ خیار، سرد غلبه کرد و خلسه و مکاشفه ای دست داد. دیدم قیامت شده. با خود گفتم حتما سخت تر از آزمون آن روحانی است و اشهدم را خواندم که دوباره بمیرم. لختی گذشت همچون زمانی که مفسدان فولاد خور در اصفهان بتوانند فولادها را ببلعند. نوبت من شد فرشتگان الهی آمدند از من آزمون بگیرند. دهانم را که باز کردم با مهربانی گفتند بیست برو که قبولی. از نوع حالت لبهایت مشخص است. بلدی. ناخودآگاه لبانم با این ذکر مترنم شد: یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ ؛ ای کسی که لطف و رحمت فراگیرش از قهر و خشمش پیشی گرفته.🙏🕌 تمرین1: درباره دنیل وگنر و خرس سفید تحقیق کنید. تمرین 2: به شگفتی های آفرینش (در اقیانوس ها، کهکشان ها، مغز بشر، گیاهان) فکر نکنید. دنیل وگنر توجه برگردانی سرکوبی افکار اثر بازگشت ✍️پ ن استاد فاطمی نیا: رمالان رند دعا به مردم می دادند می گفتند موقع خواندن یا چال کردن این دعا خرگوش سفید به ذهن خطور نکند که اثر نمی کند. با این حقه شیطانی پول می گرفتند و سبب می شد مردم خودشان را مانع رسیدن به خواسته های خود بدانند نه رمال را. .🥴😁
گرفتاری ها و آرامش https://telewebion.com/episode/0x1b63e25
دانیال کَنمن Daniel Kahneman به ما آموخت که ما آن موجودات منطق محوری که خود را مرکز درک و منطق عالم می‌دیدیم نیستیم. معرفی کتاب: فکر سریع و کند Thinking Fast and Slow .
چرخ زندگی یادداشتی درباره زندگی و مرگ نویسنده: الیزابت کوبلر راس مترجم: فرناز فرود انتشارات کلک آزادگان آتانازی مساوی است با کارناتمام https://reader.taaghche.com/book/103445/%DA%86%D8%B1%D8%AE-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C?f=false
هدایت شده از خبرگزاری فارس
Amir_Hossein_Modares-اربعین.mp3
2.8M
🎙 اربعین امیرحسین مدرس @Farsna
اول بروب خانه دگر میهمان طلب 💢شرایط فرزندآوری 💢فرزندآوری غریزی است و فرزندپروری هنر 💢باورهای اشتباه درباره فرزندآوری 💢تمثیل و متافور دعوت کردن میهمان ⛔️👈 مبادا بعد از سالها مخالفت با فرزندآوری اندیشمندان و مبلغان دینی از روی دلسوزی از این ور بام بیفتند با در نظر نگرفتن فرزندآوری تشویق انگیزشی به فرزندآوری کنند و..... بعد دوباره رهبری به جای آنان ناچار شوند عذرخواهی کنند! کانال زندگی آرام 📚زخم ها و مرهم های سایبری، نشر مهرستان 🌸
🔆تجربه مشاوره ای 💢 طلاق موفق 💢زخم عاطفی ماندگار 💢مدیریت هیجان های منفی 💢انصاف درمان بسیار از اختلافات 💢زندگی زناشویی دیوانه وار و جدایی عاقلانه 🕌
دعای برای ازدواج خواستگار نداری؟ چاق باشیم دعا می کنیم لاغر بشویم؟ لاغر باشیم دعا می کنیم چاق بشویم؟ اصل این است که حرکت کنیم و برکتش را از خدا بخواهیم 🔆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علل مهم توهین به مقدسات دیگران و سوزاندن کتاب مقدس 1️⃣تعصب کور 2️⃣ضریب هوشی پایین و ابزار دیگران شدن 3️⃣اختلال روانی 4️⃣طمع پول و قدرت و شهرت (برای پول قرآن ناطق و یارانشان را سربردیدند و مثله کردند) 👈مسجد جمکران دیدم بنده خدایی قرآن را تکه تکه می کرد. مشکل روانی شدید داشت و نیاز به کمک. 👈 یک ماه قبل خانمی آخر شب سکته پدرشان را هنگام مراجعه به بیمارستان داخل ماشین دیده بود. با آن شوک روانی گرفتار توهم و هذیان شده بود و بدون روسری از خانواده دور شده بود و ساعت ها از او بی اطلاع بودند 👈فردی بیماری اسکیزوفرنی داشت افراد شروری لباس روحانیت تن او کرده بودند و او را در یکی از میدان های شهر خمینی شهر رها کرده بودند. بسیاری به اشتباه فکر می کردند ضد دین و انقلاب است و داره توهین می کند. 👈برای هفته نامه سلامت مقاله نوشتم درباره امر به معروف. ارزیاب مقاله بخش هایی را که گفته بودم آمر به معروف باید با شخصیت و بیماری های روانی مانند شخصیت ضد اجتماعی و نمایشی و... آشنایی اجمالی داشته باشد حذف کرده بود و شغلتنا را شدرستنا کرده بود. در حالی که اصل تأکیدم روی مقاله همین قسمت بود😔 گاهی آمر به معروفی که چاقو کشی می شود چوب عدم آگاهی خودش نسبت به مسائل روان و دین را می خورد. 👈 در اتوبوس به مردی که چشمچرانی می کرد تذکر خیلی ریزی دادم. سنگ بزرگ دست شخصیت ضد اجتماعی دیدید فرار کنید نشانه زدن است. جمله دوم را می گفتم با تهدید پرخاشگرانه که کرد و ژستی که گرفته بود با پیشانی می آمد توی دماغم. پ ن شدرستنا اشاره به لطیفه ای دارد. 🐣
رویکرد جهانی به روانشناسی اسلامی مثبت‌تر از داخلی‌هاست! گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مسعود آذربایجانی، نظریه‌پرداز در حوزه روانشناسی اسلامی https://www.migna.ir/news/58343/%D8%B1%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%85%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA مکتب بدیل
هدایت شده از salamatyar
1_1702829059.mp3
15.1M
🟣فایل کامل صحبت های بسیار مهم و متفاوت 👤 ✅ درباره ماجرای مهسا امینی و رویدادهای اخیر منتشر شد. @sabkezendegi_ivle
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یوگای نماز محمدحسین قدیری فکر نمی ­کردم یوگا بتونه این قده بهم آرامش بده. از وقتی که نتایج اون رو دیده بودم به هیچ وجه حاضر نبودم کلاس ­های یوگا رو که دو روز در هفته برگزار می­شد، تعطیل کنم؛ از مهمانی ­ها و گردش ­های خونوادگی می­ زدم تا به باشگاه یوگا بروم. آقا مهدی، مربی یوگا، برایم سمبل موفقیت و زندگی آرام بود. خیلی دوست داشتم سبک زندگی اون رو تو زندگیم پیاده کنم، ولی متأسفانه وقتش پر بود و کمتر می ­توانستم سئوالاتم رو ازش بپرسم. اما به هرحال، حرکات و سکناتش الگوی زندگیم شده ­بود. من فقط شیفتة اخلاق و شخصیتش نبودم، محبوب بچه­ های باشگاه شده­ بود. خیلی­ ها ناخودآگاه مثل اون راه می ­رفتن، حرف می­ زدن، یا می­ خندیدن و مدل مو و لباس انتخاب می­ کردن. تو خونه با مامان و بابام هیچ مشکلی نداشتم، جز این که اونا از دستم ناراحت بودن که چرا نسبت به نمازم سست شده ­ام. بابا دبیر زبان انگلیسی بود که باورهای دینی محکمی داشت و به احکام شرع پایبند بود، ولی راستش سخنانش، من را قانع نمی­کرد. ادعا داشت که دین و به خصوص نماز به زندگی معنا، جهت و آرامش می­ده. منم که تکالیف دینی برام سخت بود، ادعام این بود که خُب هرچیز که بتونه این نقش را ایفا کنه و راحت­ تر باشه همون می ­تونه جایگزین نماز و دین بشه. و من جهت، برنامه و معنای زندگی، و آرامشم رو در باشگاه یوگا یافته­ بودم. فکر نمی ­کردم یوگا بتونه این قده بهم آرامش بده. از وقتی که نتایج اون رو دیده بودم به هیچ وجه حاضر نبودم کلاس ­های یوگا رو که دو روز در هفته برگزار می­شد، تعطیل کنم؛ از مهمانی ­ها و گردش ­های خونوادگی می­ زدم تا به باشگاه یوگا بروم. آقا مهدی، مربی یوگا، برایم سمبل موفقیت و زندگی آرام بود. خیلی دوست داشتم سبک زندگی اون رو تو زندگیم پیاده کنم، ولی متأسفانه وقتش پر بود و کمتر می ­توانستم سئوالاتم رو ازش بپرسم. اما به هرحال، حرکات و سکناتش الگوی زندگیم شده ­بود. من فقط شیفتة اخلاق و شخصیتش نبودم، محبوب بچه­ های باشگاه شده­ بود. خیلی­ ها ناخودآگاه مثل اون راه می ­رفتن، حرف می­ زدن، یا می­ خندیدن و مدل مو و لباس انتخاب می­ کردن. تو خونه با مامان و بابام هیچ مشکلی نداشتم، جز این که اونا از دستم ناراحت بودن که چرا نسبت به نمازم سست شده ­ام. بابا دبیر زبان انگلیسی بود که باورهای دینی محکمی داشت و به احکام شرع پایبند بود، ولی راستش سخنانش، من را قانع نمی­کرد. ادعا داشت که دین و به خصوص نماز به زندگی معنا، جهت و آرامش می­ده. منم که تکالیف دینی برام سخت بود، ادعام این بود که خُب هرچیز که بتونه این نقش را ایفا کنه و راحت­ تر باشه همون می ­تونه جایگزین نماز و دین بشه. و من جهت، برنامه و معنای زندگی، و آرامشم رو در باشگاه یوگا یافته­ بودم. ادامه دارد...
یه روز تو پیاده رو داشتم به سمت باشگاه قدم می ­زدم که متوجه شدم مربی یوگا سرآسیمه سوار آژانس شد و رفت. وقتی به باشگاه رسیدم از بچه­ ها علت رو جویا شدم؛ دختر بچه مربی از پله ­های خونه ­شون پایین افتاده بود. با شنیدن این خبر، نتونستم احساسم رو کنترل کنم؛ سریع خودم رو به بیمارستان رسوندم. بچه رو به اتاق عمل برده بودن. سراغ مربی رو از چند نفر گرفتم تا این که پرستاری گفت او رو دم نماز خونه بیمارستان دیده. مثل برق خودم رو به نمازخونه رسوندم. صدای هق هق اوس مهدی تا دم نماز خونه می­ یومد. موندم که چه کنم برم جلو یا نه؟ راستش هنوز تو چنین موقعیتی گیر نکرده ­بودم نه می ­تونستم برم پیشش و نه می­ دونستم وقتی رفتم تو این موقعیت، چی بهش بگم، و از سویی هم، دلم نمی­ یومد که برگردم. میخکوب سرجام ایستاده بودم. کمی با خدا درد و دل کرد و خدا به پنج تن و اباالفضل قسم می ­داد که بچه ­اش رو بهش برگردونن. کمی بعد بلند شد و دو رکعت نماز خوند. بعد از نماز رفت سجده کمی گریه کرد کم کم صداش رو نمی­ شنیدم. راستش ترس برم داشت که نکنه بلایی سرش اومده باشه زدم زیر گریه و با عجله خودم رو بهش رسوندم. بازویش رو گرفتم و صداش کردم. مربی از سجده بلند شد. کاسه قرمز چشماش لبریز از اشک بودن. دستم را به گرمی فشرد و از حضورم درکنارش تشکر کرد و عاجزانه ازم خواست که چون جوانم و قلبم پاک­ تر برا فرزندش دعا کنم. بعد از چند ساعت با اصرار اوسان به خانه برگشتم. ادامه دارد...