eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی از غسالخونه تا برزخ
خاطرات غسالخانه زنان منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این من
دلم نمیخاست عروسم رو قضاوت کنم اما همش تو ذهنم این بود تو زندگی دنیاش چطور ادمی بوده؟؟؟ اهل نماز بوده؟؟؟ سکوت کردم نمیخاستم حقی گردنم بیاد اما این فکر لعنتی کمی اذیتم کرد وتوبه کردم گفتم خدایا پناه بر تو من غلط کردم با کمک عروسش کم کم بقیه غسل رو دادیم ، حوض غسالخونه پر از ... شده بود دیگه نمیتونستیم تحمل کنیم اما به گریه های عروسش نگاه میکردم به بی قراریهاش ‌گفتم دخترش کجاست؟؟ گفت دختر نداره ۴تاعروسیم که از دختر نزدیک تر بودیم بهش دست میکشید تو سرش میگفت مادر هرچی برات کردم حلالت بشه مادر‌کم‌ کسری بود منو ببخش دلم برات خیلی تنگ میشه بدون تو‌چیکار‌کنیم😭 سرم برگردوندم که هیچی به‌چشم نبینم با دو دستم جن‌.ازه رو گرفتم به دوستم میگفتم زود باش فقط اب بریز دیگه تحمل ندارم چشام دارن میزنن‌بیرون از فشار به هرسختی بود غسل تمام شد وقت کفن رسید که کار خودم بود باید تنظیم میکردم و میبستم قسمت زخمی بدن رو تو پلاستیک‌گذاشتم ک مبادا چیزی روی کفن بریزه بعد گذاشتم تو کفن پاها شو جفت کردم و با یه تیکه کفن شست پاشو بستم یکی یکی بقیه کارو کردم تربت کربلا ریختم روی سینه اش ،‌پیشونیش و کمی زیر زبونش ، دیگه نااااا نداشتم خسته و عاجز شده بودم از اون روز تعداد‌ج.نازه ها مچ پام گرفته بودن با اون حال بی رمقی بند های کفن گرفتم نفس نفس گره میدادم و میگفتم یا زهرا س مهمون جدیدت داره میاد خوب ازش پذیرایی کن۰۰۰ همنجور که داشتم حرف میزدم صدای الله اکبر اذان از مقام صاحب الزمان عج بلند شد😭😭😭 الله اکبر الله اکبر انگار تو اون فضا سخت نفس گیر نبودم انگار تو حال دیگه وارد شده بودم بی حس بی حس بودم که یهو بلنددددد داد زدم چه بوی خوبی این بوی عطر از کجا میاد😭 چند خانمی که کنارم بودن یهو برگشتن بم نگاه کردن گریه میکردن و صلوات فرستادن یه بوی عطری تو فضا پیچید نگاه میکردم به رفیقم گفتم تو هم این بو رو میبری؟؟ ببین چ بوی ببین بوی تعفن رفته این بو ازکجاست😭 همش با خودم حرف‌میزدم رفیقم دستم گرفت نشون گفت خدا قوتت ان شاالله و دیگه جواب سوال هامو نداد... زودی رفتم‌پیش عروس اون خانم گفتم برام بگو مادر شوهرت چطور ادمی بود‌ گفت نماز اول وقتش ترک‌نمیشد نماز شبش ترک نمیشد اینقدری مهربون بود که‌مثل‌مادرمون بودن دست بخیر بود😭 تا جایی که داشت کار خیر میکرد نذری میداد به یتیم ها نیازمندا کمک میکرد😭 پس اون بوی خوش؟ وقت اذان دیگه اثری از بوی تعفن نبود حتی دیگه خسته نبودم و فقط مثل اونایی که شوک بهشون وارد شده دنبال اون بو می گشتم از اون روز تمام تلاشم این بود نمازم اول وقت باش😭 منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313
چرا رفتی امو۰ات کرونایی رو غسل دادی؟؟؟ اصلا به توچه؟؟ اگه غسل نمیدادی یعنی میرفتن جهنم؟! چقدر برای خود نمایی و ریا کار میکنی چراهمش فیلم عکس میگیری! تمام این حرفا رو من با سیلی خوردم از هم جنس های خودم از هم مکتب های خودم من رفتم اموات رو غسل دادم که دینی گردن من نباشه چون علمش رو داشتم و باید تکلیفم رو انجام میدادم میترسیدم ولی جراتش رو داشتم و مقابله کردم۰۰۰۰ عکس فیلم گرفتم برچسب خوردم ولی گفتم تمام این عکس فیلم ها میشه روایت از روزهای سخت کرونا بزار بعدها بفهمن چه شیر زنانی دست از همه چی کشیدن و رفتن میدون ج۰نگ ، ج.نگی که بدون سلا۰ح و فرمانده بود این حرفا رو فقط رفیقام میفهمن چی میگمممم. اگه این عکسا نبود این پیچ و روایت ها هم نبود۰۰۰ تو برنامه ی زندگی پس از زندگی قسمت پنجم اقای تاجمیری دقیقه ی ۴۴ کسی که تجربه ی مرگ رو داشت میگفت: تو بخشی که بستری بودم ، هرکس که رحمت خدا میرفت من با روحش میرفتم تا بهشت معصومه ، ولی یه بار دیدم روح های که از بالا ارتفاع به پایین پرتاپ میشن🥺 برام جای سوال بود ، چرا اینجور میشن چرا پرتشون میکنن؟؟؟ علت رو که جویا شدم فهمیدم اینا امواتی هستن که زمان کرونا غسلشون ندادن و دفنشون کردن۰۰۰۰۰۰۰ حالا بچه ها منو درک میکنید چرا اینقدر خودمو موظف کردم غسل ها رو با احتیاط انجام بدم؟ حالا متوجه ی این میشید زمانی که کسی کاشت ناخن داره چقدر برام سخته، که نکنه روی ناخنش ردی از چسب بمونه وغسلش مشکل دار بشه، بعد یه عده میان میگن انتخاب خودش بوده به شما چه؟؟؟؟ همونجور غسلش بده ولی نمیدونن اون میت چقدر تمام امیدش بمن غسالس تا غسلش رو درست انجام بدم این فیلم مربوط به روز اولی هست که رفتم غسالخونه فیلم رو خودم گرفتم دوستم تبدیل به کلیپش کرد زمانی که داشتم فیلم میگرفتم به جرات میگم پاهام میلرزیدن از دیدن رفقام تو اون لباسا🥺 با نشر این پست کمک کنید دست افراد دیگه برسه #غسالخانه#کرونا منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313
زندگی از غسالخونه تا برزخ
ساعت تقریبا ۹ شب بود.من بودم و رفیقم تک وتنها روی نیمکت سبز رنگ کنار غسالخونه نشسته بودیم. صدای سگ های ولگرد اطراف غسالخونه می اومد اخه اونجا فضاش بازه یک طرف غسالخونه مثل دره ماننده ، طرف دیگش گلزاره و جاده ومزارها.... ترس داشتم سگ ها بمون نزدیک بشن و بمون حمله کنن وهیچ کسی هم به دادمون نرسه، اما مقاومت کردم به نترسیدن سعی کردم حفظ کنم روحیمو ومثل همیشه باشوخ طبعیم خودمو گول بزنم، که یهو رفیقم تو تاریکی داد زد زهرااومدن برامون-فقط جیغ میزدم، دیدم رفیقم غش خندس گفتم خدا ازت نگذره دختره چه وقت سر به سر گذاشتنه منه ، تو نمیبنی امشب چقدر اینجا خوف داره😭 یهو رفیقم گفت زهرایه چی بگم؟؟ گفتم چته بگومیخای چی بگی؟ اون نشسته بود منم ایستاده از ترس به چشمام خیره شد زهرا میشه اگه روزی میخایم بمیریم باهم بمیریم؟؟میشه یکی مون زودتر نمیره؟ همزمان باهم بمیریم که جنا.زه ی همو غسل ندیم خیلی سخته ها. تمام حرفاش منو بفکر برد مگه قراره من بمیرم🥺من ش.ه.ا.دت میخام یهوی نگهبان غسالخونه تو اون تاریکی اومد پیشمون گفت بیاید جنا،زه رو تحویل بگیرید. کی جراتش رو داشت؟؟ تو اون تاریکی بره جنا، زه ی بچه ایی رو بگیره به هر سختی بود ، جنا، زه رو تحویل گرفتیم وارد غسالخونه شدم تاریک مطلق بود زودی پریدم چراغ رو روشن کردم، شیشه ی درغسالخونه شکسته بود میترسیدم یکی از اون شیشه دررو باز کنه بیاد داخل؛ مدام ایه الکرسی زمزمه میکردم حقیتا ترس داشتم اولین بارم بود میخواستم جنا.زه ی نوزاد غسل بدم، داخل کارتن کوچیک گذاشته بود پر از چسب کاری ، گفتم دست نزن درش نیار طاقتش ندارم بزار کفن رو اماده کنم بعد درش بیار😭 پارچه سفید رو در اوردم شروع کردم به برش زدن انگار داشتم برای خودم کفن اماده میکردم اینقدر سنگین بودم اون شب🥺 من تاحالا کفن کوچیک درست نکردم ای خدا چطور درستش کنم جنازه رو در اوردن گذاشتن توحوض اللهم صل علی محمد وال محمد وعج الفرجهم😭 یه عروسک کوچیک تو یه پارچه سفید قنداق کرده روی حوض غسالخونه ؛ رفتم یه گوشه نشستم و فقط نگاه میکردم اخه این حوض برای این بچه خیلی بزرگ بود😭 تودلم رخت میشستن پاشدم رفتم کنار رفیقم سطل اب گرفتم دستم ، رفیقم نوزاد رو گرفت بغلش😭 بس کن رباب حرمله بیدار میشود اه رباب😭 اروم تر گریه کننننن غسل میت میکنم‌... سر وگردن اب میریزم ، چشمم به گلوش افتاد ، اه از تیر سه شعبه علی اصغر اه از لب های خشک طفل رباب😭 اه از گهواره ی خالی ، اروم شو رباب هرکس که دید راس تو را روی نیزه ها اهی کشید و گفت بیچاره مادرش😭 سمت راست بدن ، دستشو گرفتم مامان قربون دست کوچیکت بشم ادامه ۰۰ منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر مردم می‌دانستند در قبرها چه می‌گذرد هرگز گناه نمی‌کردن کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه جان دادن تا جان در بدن داری ایمانتو قوی کن تا در لحظه جان دادن لحظه آرامش تو باشد کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شگفتم از مردمانی که مردگان را می‌بینند اما همچنان در غفلت هستند کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5